
دکترمحمددبیرسیاقی، نادرهکار ادبیات ایران
دکتر محمد دبیرسیاقی، استاد و محقق نامدار ادبیات روز ۱۶ مهر ۱۳۹۷ درگذشت و پنجشنبه ۱۹ مهرماه در آرامگاه بهشت حسینی قزوین به خاک سپرده شد. شهری که بیشتر عمرش را در آن گذراند، تحقیق و پژوهش ادبی کرد، با بزرگانی چون علیاکبرخان دهخدا و محمد معین حشر و نشر داشت و از آنان آموخت و در زندگی پژوهشی خود، آن آموزهها را به کار گرفت.
در مراسم تدفین او اگرچه از مقامات فرهنگی و هنری چون ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی، وزیر ارشاد و حتی ریاست لغتنامه دهخدا خبری نبود، اما حضور انبوه مردم قزوین و مقامات محلی( از امام جمعه تا استاندار) از ارج و قرب این چهره برجسته ادبیات ایران در نزد همشهریانش خبر میداد و مصداق این بیت شاعر شد که :
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
در زمان حیات دکتر دبیرسیاقی، شهروندان او، علاوه بر برگزاری مراسمهای مختلف در بزرگداشت او، کتابخانهای را به نامش کردند و پژوهشکدهای در زمینه ادبیات را هم با نام او راهاندازی نمودند.
از خانوادهای اهل فرهنگ تا درک محضر بزرگان فرهنگ ایران
دبیر سیاقی این بختیاری را داشت که در خانوادهای اهل فرهنگ و هنر بزرگ شود، پدرش خوشنویس معروفی بود و مادرش از خاندان روحانیان و مجتهدان زمانه. تاریخ تولد او در فضای مجازی ۴ اسفند ۱۲۹۸ ذکر شده است اما در متن زندگینامه خودنوشت او که از سوی علی دهباشی در شب پاسداشتش (شنبه ۲۸ دیماه ۱۳۹۵) در مجموعه شبهای بخارا خوانده شد، تاریخ تولدش ۴ اسفند ۱۳۹۲ آمده که از نزدیک به ۱۰۵ سال عمر او حکایت دارد.
دبیرسیاقی سال ۱۳۲۴ دکتری ادبیات فارسی را به دست آورد و آنگونه که خود نوشتهاست محضر برخی از چهرههای برجسته ادبیات و فرهنگ و هنر را درک کرده است. احمد بهمن یار، سیدکاظم عصار، بدیع الزمان فروزانفر، ملکالشعراء بهار، لطفعلی صورتگر، فاضل تونی، علی اصغر حکمت شیرازی، محمدتقی مدرس رضوی، سیدمحمد تدین، محمدباقر هوشیار، غلامعلی رعدی آذرخشی، علی اکبر سیاسی، ابراهیم پورداود، محمد مقدم، ولیلله خان نصر، حسین خطیبی نوری و که هر کدام از این افراد خود وزنهای در عرصه پژوهش و فکر و فرهنگ زمانه خود به شمار میآمدند.
همکاری با دهخدا و سرنوشت لغتنامهای که ناتمام ماند
آشنایی او با همشهریاش، علیاکبرخان دهخدا تقریبا خط فکری و کار اصلی او را تا پایان زندگی شکل داد؛ کار و تحقیق درباره لغت فارسی. حاصل آن همکاری با دهخدا به مدت ۹ سال در تنظیم مطالب حروف «ظ»، «ض»، «ل» و «پ» و در ادامه به مدت ۱۱ سال با دکتر محمد معین در موسسه لغت نامه دهخدا و در انجمن ایرانشناسی و در نهایت ۴۲ سال با مرحوم دکتر سیدجعفر شهیدی درموسسه لغت نامه دهخدا برای اتمام تألیف و طبع مجلدات کامل لغتنامه دهخدا.
در همین دوران او تألیف«لغتنامه فارسی» را با ابتکار خود آغاز کرد که تنها حروف آ و الف آن فرصت انتشار یافت و از بقیه مجلدات آن خبری منتشر نشده است.
او همچنین کار روی برخی از آثار دهخدا را پی گرفت که از جمله آنها دوجلد گزیده مقالات سیاسی دهخدا، دیوان اشعار دهخدا، گزیده امثال و حکم، چرند و پرند که عمده این آثار در فاصله سالهای پایانی دهه پنجاه و اوایل دهه شصت منتشر شدند. از دهخدا البته هنوز آثار منتشر نشدهای باقی است که به رغم وجود موسسه دهخدا و دریافت بودجه سالانه از دانشگاه تهران، آن آثار هنوز فرصت انتشار پیدا نکردهاند.
مصحح و شاهنامهپژوه
از دکتر محمد دبیرسیاقی حتی دفتر شعری باعنوان «رگ رگی از آب شیرین آب شور» در سال ۱۳۶۹ منتشر شد، اما آنچه که نام او را بر سر زبانها انداخت علاوه بر لغتپژوهی و لغتشناسی، کار گستردهاش در زمینه شاهنامه فردوسی است که نخستین بار نشر علمی آن را در سالهای پایانی دهه پنجاه به بازار کتاب عرضه کرد. بعد از آن او همین شاهنامه را به نثر درآورد و مدتی بعد با انتشارات قطره مجموعهای کتابهای جزوه مانند در زمینه ادبیات کهن را منتشر کرد که از جمله آنها انتشار شاهنامه در سی جلد بسیار نازک بود که با شرح لغات مشکل و عبارات سعی کرد شاهنامه را برای جوانان و نوجوانان و کمسوادان دسترسپذیر کند.
در کنار ادبیات، او از مدیران ارشد وزارت اقتصاد و دارایی قبل از انقلاب بود و به عنوان مدیرکل امور مالیاتی این وزارتخانه در سال ۱۳۵۳ بازنشسته شد.
رهانجام حکمت در پیچ و خم مجوز ارشاد
در کارنامه کاری دبیرسیاقی بیش از ۱۰۰ کتاب از تالیف و تحشیه نویسی و تصحیح و متون درسی آمده است. مجموعه مقالات دکتر عباس اقبال و یادداشتهای کلاس درس ادبیات بدیعالزمان فروزانفر از جمله این آثار است که با عنوان تقریرات فروزانفر در بیش از ۴۰۰ صفحه از سوی انتشارات خجسته منتشر شد.
به نوشته آقای دبیرسیاقی در مقدمه این کتاب:«کلاس درس وی در این دو سال به دلیل شوقی که در دانشجویان وجود داشت، به مصداق آن شعر که «مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد» استاد بدیع الزمان هر چه در چنته داشت را در این کلاسها بیان کرد.»
این کتاب حاصل درسهای سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۲ است که همان روز درس تندنویسی میشد و سپس با نسخه نوشته شده با آقای گلشن ابراهیمی(دیگر شاگرد دکتر فروزانفر) مقابله میشد.
به گفته دکتر دبیر سیاقی مجلس درس دکتر دبیر سیاقی گرم و منظم بود و نگاهی به این تقریرات نشان می دهد که چگونه منسجم و مستند و دور ا ز خشکی و یکنواختی و آکنده از نکات ظریف و دقیق است و همچون تقریر دیگر ایشان، معانی و بیان، دارای امتیاز و نوآوری است.
سه کتاب «رهآورد حکمت»،«رهآموز حکمت» و«رهانجام حکمت» مجموعه خاطرات دکتر علی اصغر حکمت، ادیب و وزیر فرهنگ دوره رضاشاه بود که در بالای ۵ هزار صفحه در دفترچههایی نوشته شده و نزد دکتر دبیر سیاقی به یادگار گذاشته شد. دو عنوان ابتدایی کتاب در همان سالهای دهه هشتاد مجوز انتشار گرفتند و از سوی انتشارات خجسته به بازار کتاب عرضه شدند، اما به گفته ناشر اثر( رضا یکرنگیان) که دوستی چهلساله با دکتر دبیرسیاقی داشت، دوره سوم یاداشتها با مشکل ممیزی روبرو و از انتشار آن جلوگیری به عمل آمد.
آقای یکرنگیان در مراسم بزرگداشت دبیرسیاقی در شب بخارا گفت، اداره ممیزی به آوردن نام «رضاشاه» و « محمدرضاشاه» در تمامی صفحات کتاب( بیش از هزار صفحه) ایراد گرفت و علاوه بر تاکید بر حذف یا تغییر این دو نام در تمامی صفحات، پیشنهاد داد آقای دبیرسیاقی یادداشتی هم در نکوهش و مذمت علیاصغرخان حکمت بنویسد.
به گفته آقای یکرنگیان:« وقتی موضوع را با آقای دبیرسیاقی در میان گذاشتم با هر دو خواسته مخالفت کرد و کتاب همچنان مجوز انتشار ندارد.»
در دوران حیات دکتر دبیرسیاقی، ارجنامهای برای او منتشر شد و نیز فیلم مستندی هم با حضور خود او ساخته شد، اگر چه در این فیلم و به دلیل کهولت سن، بیش از آنکه خود او سخن بگوید، دوستان و نزدیکانش دربارهاش سخن گفتند.
صحنههایی از فیلم نشان میدهد که آقای دبیرسیاقی در سالهای پایانی عمرش دچار فراموشی شده بود. او که در تمامی عمرش و در تمامی جلسات کروات میبست و با صورتی پاکیزه در مجالس و محافل حاضر میشد، در سالهای پایانی عمر ریشی انبوه یافت و کمتر در محافل هویدا میشد.
صحنه پایانی فیلم مستند«نادرهکار» به نوعی نوستالژی شکوه این چهره تلاشگر عرصه ادبیات کهن است. مردی که زمانی با دهها نسخه خطی سر و کار داشت، لغتهای فارسی و اشعار در ذهن او همانند موم نرم بود و ورز میيافت و به قلم میآمد و بر کاغذ مینشست، در خواندن شعر معروف «عقاب» پرویز ناتل خانلری، مدام به مغز و ذهنش فشار میآورد. پایان بندی شعر عقاب خانلری به نوعی حدیث نفس سالهای پایانی عمر این چهره پرتلاش عرصه ادبیات و لغتشناسی ایران بود:
شهپر شاه هوا اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت
سوی بالا شد و بالاتر شد
راست با مهرِ فلک همسر شد
لحظهای چند بر این لوح کبود
نقطهای بود و سپس هیچ نبود