سریال «دل»، بازتولیدِ لوکس کلیشههای پوسیده
این روزها سریال «دل»، به نویسندگی بابک کایدان و کارگردانی منوچهر هادی، از شبکه خانگی در حال توزیع و پخش است، سریالی سوپرمارکتی که بیش از ۲۵ قسمت از آن منتشر شده و روایت عشق دختر و پسری به نام رستا (ساره بیات) و آرش (حامد بهداد) است که عروسیشان به هم میخورد. رستا (عروس) در شب عروسیاش ربوده و به او تجاوز میشود و به همین دلیل، خودش عروسی را به هم میزند.
سریال دل با بودجه بخش خصوصی تولید شده و البته، با نقدهای زیادی همراه بوده است. منتقدان میگویند در این سریال، این حامیان مالیاند که داستان سریال را پیش میبرند.
بکارت و ارزشمندی
منوچهر هادی روایت قصه را در بستری باورناپذیر به خورد مخاطب میدهد. قصه درباره خانوادههایی پولدار، لوکس و تافتهجدابافته است که درگیر عشق مثلثی، نفرت و بکارتاند.
رستا بعد از اینکه به او تجاوز میشود، شب را به خانه خالهاش در شمال ایران میرود، چند روزی آنجا میماند و بعد از بازگشت به تهران، شروع میکند به جستوجوی فرد متجاوز.
در این مسیر، رستا تنهاست، سکوت کرده و شرمسار از اینکه به او تجاوز شده و باکرگیاش را از دست داده است و اتفاقا به همین دلیل، یعنی احساس بیارزشی است که رابطهاش با آرش را به هم میزند. او مانند هر قربانی تجاوز حال خوشی ندارد و بهتنهایی در مسیر یافتن متجاوز و ترمیم احساس خود قدم برمیدارد و از روانشناس کمک میگیرد. اما نه نامادری و نه خواهر و برادرش، هیچکس به فکر او نیست و او را همراهی نمیکند. حتی برادر نوجوان رستا هم چون فکر میکند خواهرش آبرویشان را در محل برده است و همکلاسیهایش پشت سر خواهرش حرف میزنند، رستا را از خانه میراند و رستا تا پای خودکشی میرود؛ یا خواهرش آوا، حتی بعد از فهمیدن مشکل رستا، بهجای اینکه از درد و رنج او بکاهد، تمام سعی و تلاشش این است که رستا را به آرش برساند.
در این میان، پدر رستاست که بعد از مدتی، اتفاقی متوجه مساله رستا میشود و سعی میکند پشت تصمیمهای دخترش بایستد. اما آن هم اصالتی ندارد، چون بهخاطر آبرو و حرف مردم بالاشهر تهران، میخواهد خانه و تعمیرگاهش را بفروشد و بروند جایی که کسی آنها را نشناسد.
تا اینکه متجاوز (کارگر تعمیرگاه)، که از کودکی پیش این خانواده بزرگ شده و عاشق رستاست و شب عروسی او را ربود، پا پیش میگذارد که با رستا ازدواج کند تا پدر خانواده مجبور به فروش خانه و زندگیاش نشود و او هم در این میان به وصال معشوق برسد و در نهایت، هم پدر و هم رستا با این ازدواج موافقت میکنند.
این سریال در فضایی لوکس و تجملی پیش میرود و پر است از کلیشههای تکراری مانند زن سلطهجو، زن بیکار، زن خانهدار. دل سریالی است که روی یکی از مهمترین سوژههای انسانی و مرتبط با زنان و کودکان، یعنی تجاوز، متمرکز است اما نه تنها نتوانسته است از پس ساخت و پرداخت آن برآید، بلکه با انتشار بیش از ۲۵ قسمت و صرف هزینهای هنگفت، توانسته بگوید همه ارزش زن به باکرگی اوست، آن هم در خانوادههایی چنین پولدار و بالاشهرنشین.
هرچند سعید خندقآبادی، مجری طرح و یکی از سرمایهگذاران این سریال، گفته است از منتقدان میخواهم صبور باشند چون این سریال قصهای اخلاقی دارد. اما مشخص نیست اخلاق را از چه جنبهای تعریف میکند و باید منتظر بود و دید در نهایت چه میشود.
زنان هنوز قربانی بکارتاند
موضوع بکارت زنان در جوامعی مثل ایران موضوعی است که سر رومیناهای زیادی را با داس بریده و پای دختران بسیاری را به ترمیمخانههای بکارت باز کرده است، موضوعی مهم و نیازمند فرهنگسازی.
سریالهایی مانند دل با چنگ زدن به سوژههایی تابو مثل بکارت، سعی دارد مخاطب جذب کند و از آنجا که نه نویسنده و نه کارگردان دغدغه این معضل اجتماعی و فرهنگی را ندارند، به بدترین شکل بلندگوی فرهنگ سنتی و پوسیده میشوند.
سریالها و فیلمهایی مانند دل در بسیاری از کشورهای غربی جایی ندارند. در حال حاضر، بسیاری از کشورها در تلاشاند مفهوم و واژه «بکارت» و «باکرگی» را از فرهنگ اجتماعی خود پاک کنند و این بار را از دوش زنان و دختران بردارند، اگر قرار باشد محصولی فرهنگی درباره بکارت تولید شود، در راستای فرهنگسازی و آگاهیبخشی است.
در واقع، باید از منوچهر هادی و نویسنده سریال پرسید نقش هنرمند در زمانه خود چیست؟ اگر فیلمسازی تابوها و مفاهیم ضدزن را در آثارش بازتولید میکند، باید به او گفت شماها در قتل رومیناها شریک جرماید.