سینمای «دفاع مقدس»: آشتی اسلام سیاسی و سینما
سرآغاز آنچه بعدها به عنوان سینمای دفاع مقدس از آن یاد شد را اما نه در سالنهای سینمای دهه شصت، بلکه بر صفحه تلویزیونها باید جست. گروه جهاد سازندگی، اولین گروه فیلمسازیای بود که پس از شروع جنگ به جبههها رفت. اولین محصول این حضور، مجموعه مستند تلویزیونی حقیقت (۱۳۵۹-۱۳۶۰) بود که درباره مقاومت و نهایتا اشغال خرمشهر ساخته شد. مسئول این گروه جوانی بود به نام مرتضی آوینی که به گفته خود با شروع کار جهاد سازندگی در سال ۵۸ داوطلب شده بود که در «راه خدا بیل بزند» ولی بعدها «ضرورت های موجود» وی را به فیلمسازی کشاند.
بعد از شش سال کسب تجربه فیلمسازی و جمع کردن یک تیم جوان، مرتضی آوینی پروژه بزرگش را در سال ۱۳۶۴ کلید زد: مجموعه مستند تلویزیونی روایت فتح با بودجه دولتی و با اختصاص پربینندهترین ساعت تلویزیون هر هفته پنجشنبه شبها، تبدیل به یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیونی روزهای جنگ از آغاز عملیات والفجر هشت تا پایان جنگ میشود. دوربین آوینی و صدای خود او که راوی فیلمها بود، جنگ را و ایدئولوژی جنگ را از طریق صفحه تلویزیون به دورترین نقاط ایران میرساند و مردم را ترغیب به شرکت در جنگ میکرد. اهمیت آوینی نه تنها در فیلمهای مستندی که ساخت، بلکه در نقش او در تربیت نسلی از فیلمسازان بود که چه از طریق به کار گرفتنشان در گروه فیلمسازیاش و چه از طریق رهنمودها و حمایتهای نوشتاریاش، به رشدشان در عرصه سینما کمک کرد. یکی از این فیلمسازان ابراهیم حاتمی کیا بود که علاوه بر همکاری در چند قسمت از روایت فتح، از حمایت نوشتاری آوینی هم برخوردار شد. در ابتدای تحلیلی بر فیلم وصل نیکان (۱۳۷۰) ساخته حاتمی کیا، آوینی مینویسد: «من هیچ کس دیگر را نمیشناسم که همچون حاتمی کیا فیلم بسازد. . . حاتمی کیا همه وجود خود را در فریمها میدمد و هر بار خود را میسوزاند تا از شعله آن چراغی برافروزد و هر بار ققنوسوار از همان آتش، حیات دوباره میگیرد».
حاتمی کیا را میتوان پرکارترین فیلمساز سینمای «دفاع مقدس» بعد از جنگ قلمداد کرد. از سال ۱۳۶۵ تا به حال حاتمی کیا ۱۹ فیلم سینمایی کارگردانی کرده که از این بین ۱۳ فیلم به طور مستقیم یا غیر مستقیم مربوط به جنگ ایران و عراق میشوند. از شش فیلم دیگر نیز، دو فیلم مربوط به جنگهای دیگر هستند. سیر فیلمسازی حاتمی کیا با هویت (۱۳۶۵) و با ساختن فیلمهایی درباره خود جنگ شروع میشود و با از کرخه تا راین (۱۳۷۱) وارد دوره پس از جنگ و آنچه بر جنگجویان سابق آمد میشود. با سیر بیمیلی عمومی نسبت به مسئله جنگ، سینمای حاتمی کیا نیز هرچه بیشتر از آنچه در ادبیات رسمی «دفاع مقدس» خوانده میشد دور شد. از بین پنج فیلم سینماییای که حاتمی کیا در دهه هشتاد کارگردانی کرد، تنها یک فیلم به نام پدر (۱۳۸۴) را میتوان در زمره فیلمهای «دفاع مقدس» قرار داد.
توضیح عکس: تصویری که ابراهیم حاتمی کیا در صفحه اینستاگرم اش به اشتراک گذاشت برای نشان دادن الگوبرداری از چهره قاسم سلیمانی برای گریم پرویز پرستویی در فیلم بادیگارد (۱۳۹۴)
در دهه نود، با آغاز تنشهای منطقهای و حضور نظامی ایران در کشورهای همسایه، و مطرح شدن دوباره مسئله ی جنگ در جامعه و شیوع سیاست های جنگی در رده های بالای حکومتی، دوربین حاتمی کیا هم دوباره به سمت موضوعات مربوط به جنگ چرخید. چ (۱۳۹۲)، بادیگارد (۱۳۹۴) و به وقت شام (۱۳۹۶) حاصل این دورهاند. در «بادیگارد» حاتمی کیا تا آنجا پیش رفت که حتی شخصیت اول فیلم با بازی پرویز پرستویی را شبیه به قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه گریم کرد و در صفحه اینستاگرم خود نوشت که این کار را «به عشق سردار» انجام داده است. در این بین «به وقت شام» را میتوان اولین فیلم پرهزینه ایرانی راجع به جنگ داخلی سوریه و حضور نظامی ایران در آن دانست. فیلمی که با استقبال کم سابقه سرشناسان متعددی از جناحهای مختلف حاکمیت مواجه شد. گویی پس از گذشت سه دهه، سینمای «دفاع مقدس» ایران دوباره دلیلی برای وجود پیدا کرده و در این بین فیلمسازانی چون حاتمی کیا فرصتی پیدا کردهاند برای پس دادن درسهای دهه شصتشان در توجیه جنگ و تشویق مردم به حمایت از سیاستهای خارجی حاکمیت. در این امر، نسل جدیدی از فیلمسازان تحت حمایت رسمی نیز حضور دارند. فیلمسازان جوانی چون محمد حسین مهدویان که با ساخت فیلم هایی از قبیل ایستاده در غبار (۱۳۹۴) قدم در راه فیلمسازان اسلامی پیش از خود گذاشته اند.
توضیح عکس: پشت صحنه به وقت شام (۱۳۹۶)
در این میان آن سینمایی که فرصت ظهور چندانی پیدا نکرده است، سینمای ضد جنگ ایران است. گرچه فیلمهایی چون باشو، غریبه کوچک (بهرام بیضایی، ۱۳۶۹)، طبل بزرگ زیر پای چپ (کاظم معصومی، ۱۳۸۳)، گیلانه (رخشان بنی اعتماد، ۱۳۸۳) و معدودی دیگر را میتوان تا حدودی تحت عنوان سینمای ضد جنگ ردهبندی کرد، این واقعیت که این فیلمها هیچوقت از تعدادی محدود فراتر نرفتند پابرجاست. حاکمیت ایران نشان داده است که در شرایط بحرانی تاب و تحمل چندانی برای صداهای منتقد ندارد و شاید همین امر را باید دلیل اصلی ساخته نشدن فیلمهای ضد جنگ در چند سال اخیر دانست. سوالی که میتوان در اینجا مطرح کرد این است که آیا برای سینماگر ایرانی، عدم تمایل حاکمیت به ساخته شدن فیلمهای انتقادی دلیلی کافی برای نساختن فیلمهای ضد جنگ است؟ یا اینکه باید منتظر ساخته شدن فیلمهایی متفاوت و چالش برانگیز در مضمون جنگ از سوی فیلمسازان ایرانی باشیم؟
بخش نخست این مطلب را اینجا بخوانید