فیروز گوران؛ روزنامهنگاری در طوفان حوادث
پاییز ۱۳۷۲، دفتر ماهنامه «جامعه سالم»، روبهروی فیروز گوران نشستهام که با کتوشلوار و کراوات، مقالهام درباره هژمونی فرهنگی گفتمان توتالیتر از منظر پستمدرنیسم را میخواند. ارجاعاتی که به سینما دادهام برایش جالب است؛ با مداد زیر آنها خط میکشد و نیمساعتی با من درباره آنکه چرا نمیشود این مطلب را چاپ کرد، بحث میکند. آنچه در لفافه میگوید، آن است که این مقاله آشکارا به سیاست فرهنگی حاکم اشاره میکند و چاپ چنین مطلبی تداوم انتشار مجله را به خطر میاندازد. ماهنامه جامعه سالم با انتشار مقالات وزین از مهمترین روشنفکران ایرانی و خارجی، شاید در آن زمان یکی از معدود مجلات روشنفکری بود که امکان انتشار داشت.
فیروز گوران را یکیدو بار دیگر در محافل مختلف دیدم، اما مجالی برای گفتوگو جز سلام و احوالپرسی پیش نیامد. آن روزگار اینترنت و ویکیپدیا نبود و هرچه میدانستیم، یا از منابع نوشتاری بود، یا از شنیدههایمان. احترامی که روزنامهنگاران قدیمی برای فیروز گوران قائل بودند، برایم جالب بود و در عین حال، مشارکت نکردنش در فعالیتهای کانون نویسندگان تا سال ۷۷ که انتشار جامعه سالم متوقف شد. از آن پس و با آغاز جریان حذف مطبوعاتیهای «چپ»، دیگر جایی برای او نبود. جریانی که از ترورهای سال ۷۷ شروع و درنهایت با پروندهسازیهای روزنامه کیهان و بولتنهای داخلی سپاه پاسداران علیه روزنامهنگاران چپ، به ممنوع از کار شدن بسیاری از آنها در کوران توقیف پیاپی مطبوعات تا پایان سال ۱۳۸۰ منجر شد.
فیروز گوران اما گفته بود که من روزنامهنگارم و در این حرفه میمیرم؛ هرچند که نگذاشتند دیگر مجلهای داشته باشد، اما حضورش پیوندی بود بین نسلی که آرمانخواه بود و نسلی از روزنامهنگارانی که در دهه هفتاد شمسی شروع به کار کردند. او در جستوجوی آرمانهایی بود که در دهه پنجاه در روزنامهنگاری ایران میدرخشید؛ آرمانهای روزنامهنگارانی که نگاهشان به خسرو گلسرخی پیوند میخورد.
گوران در اواخر دهه چهل به همکاری با روزنامههای اطلاعات و کیهان پرداخت، اما پیش از روزنامهنگاری، کارگر چاپخانه بود و از همانجا به کمونیسم گرایش پیدا کرد و عضو سازمان انقلابی کمونیستهای ایران (ساکا) شد؛ این سازمان در سال ۱۳۴۹ کمی پیش از اعلام موجودیت سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (سچفخا) و آغاز جنبش چریکی در ایران، تشکیل شده بود؛ سازمانی کوچک و مائوییست که بهتدریج و پس از گسترش جنبش چریکی در ایران نظریه جنگ خلقی مائو را سرلوحه کار خود قرار داد و سرانجام با ادغام در باقیمانده گروه موسوم به گروه فلسطین، به اتحادیه کمونیستهای ایران در سال ۵۵ بدل شد، اتحادیهای که البته میزان نفوذش در میان دانشجویان ایرانی در خارج از کشور و بهویژه کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، بیشتر از داخل کشور بود.
فیروز گوران که بهخاطر فعالیت سیاسی زیرنظر ساواک بود، کمی بعد از تشکیل هستههای اولیه و کوچک این سازمان دستگیر شد و دو سال را در زندان گذراند. گوران پس از آزادی از زندان و ممانعت ساواک از ادامه کار او در کیهان به روزنامه آیندگان رفت که با دربار مرتبط بود، مدیر مسئولش داریوش همایون بود و سردبیرش مسعود بهنود. کاری که ابتدا در این روزنامه به او رجوع شد، چاپ وضع هوا بود، اما کم کم دبیر سرویس شهرستانها و سرویس اجتماعی آیندگان شد. از آن زمان گوران بهجای فعالیت سیاسی، به روزنامهنگاری و فعالیتهای صنفی مرتبط با آن پرداخت.
روزنامه آیندگان که در نیمه دوم سال ۵۷ به تریبون روشنفکران ایرانی بدل شده بود، برخلاف روزنامه کیهان و تا حدی اطلاعات که حزب توده جای پای موثری در آنها یافته بودند، به روزنامهای برای بازنمایی گرایشهای مختلف سیاسی بدل شده بود.
سندیکای نویسندگان و خبرنگاران که فیروز گوران در آن نقشی اساسی ایفا میکرد، پس از حکومت نظامی در هفده شهریور ۱۳۵۷ که با کشتار معترضان آغاز شد، آماج حملات ساواک قرار گرفت. گفته شده است که ساواک در آن سال طوفانی ۵۷، سیاههای از روزنامهنگاران منتقد برای حذف تهیه کرده بود، تا در صورت لزوم، دستگیر یا ترور شوند؛ نام گوران هم در این سیاهه بود.
با تشدید سانسور و اعمال نظر مستقیم فرمانداری نظامی بر رادیو و تلویزیون و مطبوعات، برای نخستینبار در تاریخ رسانهها در ایران، روزنامهنگاران ایرانی دست به اعتصاب زدند، ابتدا در مطبوعات و سپس در خبرگزاری پارس و رادیو تلویزیون ملی ایران.
فیروز گوران یکی از سازماندهندگان اعتصاب نخست مطبوعات بود. در این اعتصاب، کارگران چاپخانهها و تحریریه اطلاعات و کیهان در اعتراض به حضور دو افسری که مامور سانسور این روزنامهها بودند، دست به اعتراض زدند؛ بلافاصله روزنامه آیندگان نیز به این اعتراض پیوستند و صبح روز پنجشنبه بیستم مهرماه، روزنامهها منتشر نشدند. فیروز گوران که پس از اعتصاب، عضو شورای سردبیری روزنامه آیندگان* شد، یکی از امضاکنندگان قطعنامهای بود که خواهان لغو کامل سانسور مطبوعات، پایان دخالت دولت و فرمانداری نظامی در امور مطبوعات، تضمین امنیت و مصونیت قضایی روزنامهنگاران و همچنین تعهد رسمی و کتبی دولت نسبت به رعایت موارد فوق شده بود.
اعتصاب پس از چهار روز با اعلام پیروزی مطبوعات به پایان رسید و جعفر شریف امامی، نخستوزیر وقت، از ساواک و اویسی، فرماندار نظامی تهران، خواست که در کار مطبوعات دخالت نکنند. دورانی که شاه و حلقه مشاورانش برای مهار انقلاب دچار سردرگمی شده بودند. روزی سختگیری در پیش میگرفتند روز دیگر از در مصالحه برمیآمدند.
اما با سرکار آمدن دولت نظامی ازهاری، ساعت چهار صبح، نظامیان به چاپخانه روزنامه آیندگان یورش بردند و مانع از چاپ روزنامه شدند. آنها سپس به منزل فیروز گوران رفتند و او را بازداشت کردند. این یورش به ۶۲ روز تعطیلی مطبوعات منجر شد.
دولت نظامی بسیاری از روزنامهنگاران، ازجمله علیرضا نوریزاده، نعمت ناظری و علی ناظری را بازداشت و ساواک دهها ساعت از آنها بازجویی کرد و پس از ۱۲ روز، آنها را آزاد کرد.
فیروز گوران در این دوران در سندیکای نویسندگان و خبرنگاران بسیار فعال بود. پس از آنکه شاه «صدای انقلاب را شنید» و شاهپور بختیار را برای سازش ملی به نخستوزیری برگزید، او درگام نخست، خواستار پایان اعتصاب روزنامه نگاران شد. مذاکرات بختیار و روزنامهنگاران موفقیتآمیز بود و روزنامه ها تصمیم گرفتند از صبح یکشنبه ۱۷ دیماه انتشار خود را آغاز کنند. همزمان نمایندگان بختیار با شورای اعتصابیون رادیو و تلویزیون نیز در تماس بودند تا موافقت آنها را برای بازگشت به کار فراهم کنند.
فیروز گوران در مصاحبهای با وبسایت تاریخ ایرانی، میگوید معتقد است که طولانی شدن اعتصاب دوم مطبوعات اشتباه بود و بسیاری از روزنامهنگاران و حتی بسیاری از روزنامهنگاران چپ، مخالف ادامه اعتصاب بودند، اما سرکار بودن دولت ازهاری که بار دیگر برای مقابله با روزنامهنگاران شمشیر را از رو بسته بود و بار دیگر سیاهه ساواک از روزنامهنگاران مخالف را از بایگانی درآورده بود، کار را سخت کرده بود.
به گمان برخی از روزنامهنگاران در آن دوران، غیبت مطبوعات و روزنامهنگاران در حساسترین شرایط انقلاب ۵۷، راه را برای تقویت نقش مساجد و نوارها به عنوان نهاد سنتی توزیع پیامهای خمینی و رسانههایی چون رادیو بیبیسی فارسی که بلندگوی خمینی و نزدیکانش در نوفل لوشاتو شدند، باز کرد و سرانجام به آنچه که موجسواری روحانیت در پایان انقلاب میخوانند، مجال داد.
اما روزگار مطبوعات بدون سانسور دیری نپایید. بار دیگر سیاهه ساواک در دستور کار قرار گرفت. شبانگاه چهارم بهمن، ماموران فیروز گوران و مسعود مهاجر از آیندگان، نعمت ناظری و مهدی بهشتیپور از اطلاعات و جلیل خوشخو از کیهان را بازداشت و به پادگان باغشاه بردند و بدون هیچ بازجویی پنج روز در زندان نگه داشتند. کمی بعد فهرستی از روزنامهنگاران منتشر شد که قرار بود ترور شوند، تا صدای مخالفان خاموش شود.
اما با رخدادهای ۲۰ تا ۲۲ بهمن ماه و تیتر روزنامه آیندگان درباره سقوط نظام شاهنشاهی، دوران تازهای از تاریخ مطبوعات ایران آغاز شد که به بهار آزادی معروف شد؛ بهاری که البته عمر بسیار کوتاهی داشت. از سویی پاکسازی در روزنامهها و بهویژه روزنامه کیهان آغاز شد و از سوی دیگر خمینی برای مطبوعات خط و نشان میکشید و خود را سرزنش میکرد که به روزنامهها آزادی داده و چوبههای دار برپا نکرده است.
فیروز گوران در این دوران طوفانی از سویی به انتشار کیهان آزاد در چاپخانه آیندگان کمک کرد که روزنامهای بود از اخراجیهای کیهان و از سوی دیگر، آیندگان را به روزنامهای متفاوت بدل کرد که گرایشهای مختلف در آن جای داشتند.
سرانجام بهار آزادی مطبوعات در اردیبهشت ۵۸ به پایان رسید و خمینی با اعلام آنکه دیگر روزنامه آیندگان نمیخواند، مجوز برخورد با روزنامهها و فروشندگان نشریات مخالف را صادر کرد.
شورای سردبیری آیندگان در مقابل این سخن خمینی، برای نخستینبار در تاریخ مطبوعات ایران، در روز ۲۲ اردیبهشت روزنامه سفید منتشر کرد، روزنامهای که همه نسخههای آن به فروش رفت. در این روزنامه فقط سرمقالهای چاپ شده بود، تحت عنوان «آیا انتشار آیندگان باید ادامه یابد؟» و سه صفحه بقیه آن، سفید بود. با یک توقف چند روزه آیندگان از خرداد ماه انتشار خود را درحالی ازسرگرفت که تیراژ آن چند برابر شده و از حمایت بیشتری در میان مخاطبان برخوردار شده بود. تا آنکه در ۱۶ مرداد ماه به دستور دادستانی انقلاب توقیف شد.
فیروز گوران و برخی از اعضای شورای سردبیری روزنامه آیندگان بازداشت و بار دیگر روانه زندان شدند، این بار در حکومت جمهوری اسلامی و در پایان بهار آزادی.
در سال شصت گوران و عدهای دیگر از روزنامه نگاران کوشیدند تا سندیکای روزنامهنگاران را بار دیگر راهاندازی کنند، اما این تلاش، با سرکوب خونینی که از ۳۰ خرداد ۶۰ آغاز شد، راه به جایی نبرد.
فیروز گوران که بیشک یکی از بهترین نمونههای فعالیت صنفی روزنامهنگاری در دورانی طوفانی بود، پس از یک دهه خانهنشینی پس از انقلاب ۵۷، سرانجام مجال فعالیت در مجله «صنعت حمل و نقل» را یافت و پس از آن، سردبیری مجله «جامعه سالم» را بهعهده گرفت و به سرعت آن را بدل به مجلهای خواندنی و پرمخاطب کرد.
پس از جامعه سالم که در سال ۱۳۷۷ توقیف شد، دیگر فرصت انتشار مجله و روزنامهنگاری به او داده نشد، تا آنکه ابتلا به سرطان، کمکم او را خانه نشین کرد. اهدای لوح تقدیر روزنامهنگار پیشکسوت در سال ۱۳۸۶به او، شاید کوچکترین تقدیری بود که روزنامهنگاران ایرانی میتوانستند از نمونه روزنامهنگار واقعی و مستقل بهعمل آورند.
فیروز گوران سرانجام سیام خردادماه ۱۳۹۸، در ۷۸ سالگی چشم از جهان فرو بست. خبر مرگ گوران در روزنامهها انعکاس چندانی نیافت و تنها در وبسایتهای فارسیزبان خارج از کشور، یادداشتهایی درمورد او نوشته شد، اما روشن است که تاریخ مطبوعات ایران، بدون نام او قابل مرور نیست.
پانوشت:
* اعضای شورای سردبیری روزنامه آیندگان پس از اختلاف نظر با سردبیر وقت (هوشنگ وزیری) برای چاپ عکسی از دکتر محمد مصدق و مطلبی درباره او، به انتخاب اعتصابیون و موافقان سردبیر، شورای سردبیری تشکیل دادند که عبارت بودند از: فیروز گوران، عمید نائینی، جهانبخش نورائی، مسعود مهاجر و حسین فرهمند. پس از خروج فرهمند از ایران، محمد قائد به جای او انتخاب شد که بعدها همکار گوران در مجله جامعه سالم شد. محمد قائد کتابی درباره رخدادهای آن روزهای روزنامه آیندگان (داستان آیندگان) دارد که پس از سالها انتظار از چاپ در ایران بازماند و سرانجام بصورت الکترونیکی منتشر شده است.