چگونه نیچه بخوانیم؟
«خدا مُرده است» شاید مشهورترین جملهای است که از نیچه، فیلسوف آلمانی، با آن سبیل پهن و پرپشت، بهیادگار مانده باشد و بسیاری جملات بحثبرانگیز دیگر که این روزها بر زبان مردم کوچه و بازار جاری است و به عکسنوشتهای اینستاگرامی هم راه پیدا کرده :
«به سراغ زنان میروی، شلاق را فراموش نکن»
«آنچه مرا نکشد، نیرومندترم میسازد»
«بهتر که چیزی ندانیم، تا اینکه از هر چیز فقط نیمی بدانیم»
فردریش ویلهلم نیچه در اکتبر ۱۸۴۴ در دهکده ای در پروس ( آلمان فعلی) بهدنیا آمد. در پنج سالگی پدر و چندی بعد، برادرکوچک دو سالهاش را از دست داد تا تنها مرد خانواده باشد. زبانهای لاتین، یونانی، عبری و فرانسوی را در مدرسه فرا گرفت. او در دانشگاه، برخلاف میل مادرش، الهیات را رها کرد و مقالههایش درمورد یونان باستان آنچنان نظر استاد را جلب کرد که در سن ۲۴سالگی حتی پیش از آنکه دکترایش را بهپایان رسانده باشد، جوانترین استاد زبان و ادبیات یونانی در بازل سوییس شد.
در سال ۱۸۶۹، بیزار از احساسات ملیگرایانه افراطی، خواست تا تابعیت پروسیاش باطل شود؛ درخواستی که با آن موافقت شد و نیچه از آن پس برای همیشه مردی بیوطن ماند. با این همه، در سال ۱۸۷۰ بهعنوان کمکبهیار در جنگ میان پروس و فرانسه به ارتش پروس پیوست؛ خدمتی که بهدلیل بیماری نیمهکاره رها شد و او را بر سر کلاس و درس و مطالعه بازگرداند.
او در حشر و نشر با بزرگان زمانه، شیفته ریچارد واگنر، موسیقیدان آلمانی، شد. شیفتگیای که بعدها از آن پشیمان شد، کتاب «زایش تراژدی» را نوشت و حافظ شیرازی را ستایش کرد .
در سالهای تدریس، بیماری امانش را بریده بود. مورد استقبال قرار نگرفتن نوشتههایش درمیان استادان دانشگاه، سرخوردهاش کرده بود و حالا دیگر از حلقه واگنر و مریدانش دل کنده بود تا در سن ۳۴ سالگی، برای همیشه، عطای دانشگاه را به لقایش ببخشد و بهعلت بیماری، تا مدتها در ییلاقِ زیلاس در آلپ و قشلاقِ جنوا در نزدیکی مرز فرانسه روزگار بگذراند و پرکارترین سالهای عمرش را سپری کند.
عاشق شد و دلشکسته از پاسخِ ردِ معشوق روسی به هر سهبار درخواست ازدواج او، هیچگاه ازدواج نکرد؛ معشوقهای که پس از نیچه، دل از دلِ فروید روانکاو و ریلکه شاعر هم ربود.
دیوانه شد. تازیانه خوردن اسبی بهدست کالسکهچی چنان او را برآشفت که بهسوی اسب دوید و آن را در آغوش کشید. براساس روایتی، این اتفاق را علت جنون و کسوف فکری نیچه میدانند.
الیزابت، خواهرش، درحالیکه فردریش رنجور و نزار در بستری بیماری توان راه رفتن و حرفزدن نداشت، کنترل نوشتههای منتشرنشده او را بهدست گرفت تا آنجا که کتاب «اراده معطوف به قدرت» را مطابق میل و سلیقه خود منتشر کرد؛ کتابی که برخی محققان آن را سندی جعلی خواندند و به تحقیق و تفحص دوباره نوشتههای نیچه دست زدند.
نیچه که دستکم ۱۲سال آخر عمرش را در حالت جنون گذراند، بیآنکه طعم شهرت را بچشد، در ۲۵ اوت ۱۹۰۰ بهعلت سکته مغزی از دنیا رفت، تا نه شاهد محکومشدنش ازسوی آنانی باشد که رواج اندیشههای او را مسبب ظهور جنایتپیشگانی مانند هیتلر میدانند و نه نظارهگر آنانی که با خوانشی دیگر از آثارش، از وابستگی اندیشههای او به فاشیسم و حزب نازی، اعلام برائت کردند.
چگونه نیچه بخوانیم؟
بیشتر آثار نیچه به فارسی ترجمه شده و در دسترساند. اما مهم است که بدانیم پژوهشگران، اغلب آثار نیچه را به چهار دوره تقسیم میکنند که میتواند چراغِ راه نیچهخوانی باشد:
الف- پیش از ۱۸۶۹ (دوران جوانی)
ب- دوره آغازین (۱۸۷۶-۱۸۶۹) ؛ سالهایی که تحتتاثیر آرتور شو پنهاور و واگنر بود. کتاب «زایش تراژدی» را در این دوره منتشر کرد.
ج- دوره میانه (۱۸۸۲-۱۸۷۷) ؛ رهاشدن از قید واگنر و مریدان او. کتاب «انسانی، بسیار انسانی» و «حکمت شادان» ماحصل این دوره است.
د- دوره متاخر، پس از ۱۸۸۲؛ دوره بازگشت نیچه به نیچه، بازخوانی نوشتههای خود و انتقاد از خویش. «چنین گفت زرتشت»، «ضد مسیح» و «درخشش بُتان» از آثاری است که در این دوران منتشر شدند.
از مفاهیم اصلی آثار واندیشههای او میتوان به چهار مورد زیر اشاره کرد:
۱- نیهیلیسم و ارزشگذاری دوباره ارزشها؛ که مرگ خدا و آنچه در تفسیر آن گفته میشود را میبایست در سایه این مفاهیم خواند.
۲- اَبر انسان (سوپر من، انسان نمونه)؛ که در اشکال مختلف مانند حکیم، روح آزاد و هنرمند تراژیک در آثار او بروز پیدا میکند.
۳- اراده معطوف به قدرت؛ رهاشدن از توهمات متافیزیک و حرکت بهسوی آیندهای امیدوار و برساخت تاریخی نو.
۴- بازگشت جاودان؛ راهحلی برای در زمان بودگی بدون غایت.
نیچهخوانی، با توجه به چرخشهای فکری نیچه و تفسیرهای متفاوت از نوشتههای او، نیازمند دقت و احتیاط فراوان است و تنها با تسلط بر همه آثار نیچه و با عنایت به زندگینامه و فهم زمانه او ممکن است، وگرنه:
بهتر که نیچه ندانیم، تا اینکه فقط نیمی نیچه بدانیم.
*تصویر بالای صفحه: مجسمهای از فردریش ویلهلم نیچه در نائومبورگ آلمان، شهری که او کودکی خود را در آن گذراند.