آیا برگزاری جام جهانی فوتبال باصرفه است؟
درمورد جامجهانی فوتبال که از ۱۴ ژوئن ۲۰۱۸ در روسیه آغاز میشود و یکماه ادامه مییابد، بسیار گفته شده و گفته خواهد شد. همچون جامهای پیش، رسانهها پر خواهد شد از خبرهای فوتبال که با بیش از ۲۶۵ میلیون بازیکن در ۱میلیون و ۷۰۰ هزار باشگاه، پرهوادارترین ورزش در جهان است.
اما از شور ورزشی گذشته، چرا باید کشوری برای میزبانی جامجهانی این همه خرج کند، درحالی که بیشتر بازیها سودآور نیستند و در آخر، هزینهای هم بر دوش کشور میزبان میگذارند؟ این نوشته به همین پرسش سود و زیان برگزاری بازیهای ورزشی همچون جامجهانی فوتبال میپردازد.
از نگاه اقتصادی، گمان فرادست این است که سرمایهگذاری برای برگزاری جامجهانی، دستکم به چهار دلیل، سودآور نیست و بازده ندارد.
نخستین دلیل، هزینه فرصت از دست رفته (Opportunity cost) است. چه هزینهای که برای ساختن و نوسازی ورزشگاهها بهکار میرود، میتوانست صرف سرمایهگذاری در فعالیتهای اقتصادی شود که در بلندمدت، بازدهی بیشتری دارند. سرمایهگذاری در ساختمان زیربنایی بازیها، تنها در کوتاهمدت بازدهی دارد. چنانچه ساختن یک ورزشگاه نو، چندان تأثیری بر قدرت خرید کارگر دستمزدبگیر در بلندمدت ندارد.
البته ساختن و بهراه انداختن کارهای زیربنایی برای برگزاری بازیها، میتواند کمکی باشد به بسیاری از فعالیتهای اقتصادی در بخش خصوصی. بر پایه برآوردی، کارفرما بیش از کارگر سود میبرد. چنانچه هتلداران بهدلیل افزایش تقاضا، بهای اجاره اتاقهای خود را افزایش میدهند، اما دستمزد کارگران کمابیش در همان سطح پیشین میماند. به گمان ما، این استدلال در شرایطی درست است که سطح بیکاری در کشور میزبان بازیها بالا باشد و فرصت شغلی برآمده از بازیها، بیکاران را دستمزدبگیر کند؛ ورنه اگر در کشور میزبان بیکاری نباشد یا کم باشد، افزایش تقاضای کارفرما برای نیرو کار، باعث میشود که دستمزدها هم افزایش یابند.
هر چه هست، بدون ساختن ورزشگاههای جدید، امکان سوددهی برگزاری بازیها بیشتر میشود. از همین رو، برگزاری بازیها در کشورهای پیشرفته سوددهتر است؛ چراکه این کشورها معمولاً زیربنا و ورزشگاه دارند و نیازی به تحمل هزینههای سنگین برای ساختن ورزشگاههای جدید ندارند. همانطور که بازیهای المپیک ۱۹۸۴ و ۲۰۱۲ در لسآنجلس و لندن، هر دو سودآور بودند.
دومین دلیلی که برای سودناآوری ورزشگاههای نوساخته این بازیها میتوان برشمرد، عارضه «فیل سفید» است. سالها پیش، پادشاه تایلند به مهمانهایی که گرامی میداشت، فیلی سفید پیشکش میکرد که بسیار کمیاب بود. مهمان در آغاز، از هدیه شاد بود؛ اما پساز بازگشت به سرزمین خود، میماند که چگونه به فیل سفید برسد و در کجا از آن نگهداری کند. حالا این واژه در اقتصاد، برای اشاره به طرحهایی بهکار میرود که بزرگ و کمیاباند، اما به کار درخوری نمیآیند. برزیل شاهد یکی از این فیلهای سفید است. گرانترین ورزشگاهی که برای جامجهانی فوتبال ۲۰۱۴ در این کشور ساخته شد، امروز بهعنوان پارکینگ بهکار میرود.
سومین دلیل، مربوط به رفتار گردشگران است؛ چه ممکن است ایشان به دیدار دیگر بناهای تاریخی توریستی کشور میزبان نروند و تنها به دیدن بازیها بسنده کنند. از آن گذشته، حتی ممکن است که گردشگران عادی در دوره بازیها به کشور میزبان نروند، تا از شلوغی در امان باشند. در پکن و لندن که در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ میزبان بازیهای المپیک بودند، شمار گردشگران عادی در روزهای برگزاری بازیها کاهش یافت و مثلاً در لندن، ۲۲ درصد کمتر به دیدار موزه انگلستان (British museum) رفتند.
میتوان استدلال کرد که گردشگران ورزشی آنچنان خرج میکنند که زیان نیامدن گردشگران دیگر در این دوره، جبران میشود؛ چنانچه برای جامجهانی فوتبال ۲۰۱۰ در آفریقای جنوبی، برگزارکنندگان برآورد کرده بودند که ۴۵۰هزار گردشگر ورزشی به این کشور خواهند رفت و بسیار خرج خواهند کرد؛ اما تنها ۳۰۰هزار گردشگر ورزشی به آفریقای جنوبی رفتند و البته ۲۵درصد بیش از گردشگران عادی خرج کردند. باوجود این، برگزاری بازیها سودآور نشد؛ چرا که هزینه کشاندن گردشگر ورزشی (۱۳ هزار دلار) به این کشور، بسیار سنگینتر از جلب گردشگر عادی تمام شد. در جامجهانی فوتبال ۲۰۱۴ در برزیل هم تنها ۶۴درصد برآورد نخستین عملی شد.
برپایه برآورد برگزارکنندگان، تأثیر جامجهانی ۲۰۱۸ برای روسیه درحدود ۳۰میلیارد و ۸۰۰میلیون دلار خواهد بود. چه گمان بر این است که با جلب گردشگر، بهراه انداختن کارهای زیربنایی و به نمایش گذاشتن کشور میزبان و شهرهای گوناگون، اقتصاد سرزنده و پویا میشود.
چهارمین دلیل بازدهی کم سرمایهگذاری در برگزاری بازیها، الگوی توزیع درآمدهاست. عمدهترین درآمد کشورهای برگزارکننده بازی، از این قرار است: فروش بلیط، فروش کالاهای مربوط به بازیها، قرارداد با اسپانسرها، قرارداد اجازه (لیسانس) بهرهبرداری از تصویر و نام بازیها و بهويژه و بیش از همه، حق پخش تلویزیونی بازیها؛ اما همه این درآمدها از آن کشور میزبان نیست و فدراسیونهای ورزشی و المپیک هم نهتنها از آن سهم میبرند، بلکه هربار خواهان سهم بیشتری هستند. هماکنون سهم کمیته بینالمللی المپیک از درآمد پخش تلویزیونی بازیها، ۷۰درصد است. این سهم بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰، ۴ درصد بود. از جامجهانی فوتبال ۲۰۱۴، درآمد فیفا، فدراسیون بینالمللی فوتبال، ۵میلیارد دلار بود که نیمی از آن، از حق پخش تلویزیونی بازیها میآمد. با وجود این درآمد، فیفا هیچ هزینهای برای برگزاری بازیها نکرده بود.
از این تحلیل اقتصادی که رفت، نمیبایستی نتیجه گرفت که پس برگزاری بازیهای ورزشی بیفایده است؛ چه کشورهای میزبان همه را به حساب سود و زیان اقتصادی فرونمیکاهند و درپی دستآوردهای دیگری نیز هستند؛ همچون نزدیکی دیپلماتیک، برانگیختن احساس خوب، برانگیختن همبستگی ملی و حتی پروپاگاندا.
این بازیها ملتهای جهان را به هم نزدیک میکند؛ چنانچه در بازیهای المپیک زمستانی ۲۰۱۸، ورزشکاران کرهجنوبی و شمالی، زیر یک پرچم رفتند. ژاپن نیز با برگزاری بازیهای المپیک ۱۹۶۴، بیش از هر چیز، درپی اعلام بازگشت خود به جامعه جهانی و نشاندادن دوستی، قدرت سازماندهی و کیفیت فناوری نوین مردم ژاپن به جهانیان بود. کشورهای میزبان از راه هزینه سنگین برگزاری بازیها، درپی برکشیدن اعتبار جایگاه خود در جهاناند.
بازیها برانگیزنده احساس مثبت و سازنده نیز هستند. چنانچه معمولا در مدت برگزاری بازیها، شاخص سهام در کشور میزبان افزایش مییابد و بسیاری از کودکان خانوارهای کمدرآمد و آسیبپذیر، رؤیای سازندهتری برای زندگی خود مییابند.
دولتها با برگزاری بازیها در درون مرز یا شرکت گسترده در برون مرز، درپی بهدست آوردن مدالهای افتخار غرورآفرینی هستند که دستکم برای مدتی، از تنشهای اجتماعی فرومیکاهند. در دوران جنگ سرد، نادیا کومانچی، ژیمناست خردسال، در المپیکهای ۱۹۷۶ و ۱۹۸۰ در مونترآل کانادا و مسکو، نهتنها پنج مدال طلا، سه نقره و یک برنز بهدست آورد، بلکه همچنین نخستین قهرمانی بود که امتیاز کاملِ ۱۰ را از آن خود کرد. افتخارآفرینی او برانگیزنده غرور مردم رومانی شد و تا مدتی، مردم ناخرسند را آرام کرد. آیتالله خامنهای نیز به پیروزی تیم فوتبال ایران دربرابر آمریکا در چارچوب جامجهانی فوتبال ۱۹۹۸ در فرانسه، رنگی سیاسی زد و آن را پیروزی در برابر دشمن مستکبر نامید.
در سال ۲۰۱۵، حزب کمونیست چین به رهبری رییسجمهور قدرتمندش شی جینپینگ که شیفته ورزش فوتبال است، تصمیم گرفت که از فوتبال چین، قدرت نرمی بسازد که رؤیای هر شهروند چینی است. چین تنها در جامجهانی فوتبال ۲۰۰۲ شرکت داشت و همه بازیهای خود را باخت؛ اما گویا هدف این است که چین میزبان و قهرمان جامجهانی ۲۰۳۰ شود. از همین رو، قرار شد که تا سال ۲۰۲۵، دستکم دههزار مدرسه فوتبال در آن کشور ایجاد شود و در مدرسههای عادی هم فوتبال، به یک ورزش اجباری تبدیل شود. سرمایهگذاریهای بزرگی نیز برای کشاندن بازیکنهای شناختهشده بینالمللی به چین انجام شده است.
پژوهشهای دانشگاهی بسیاری نشان داده است که رژیمهای غیردموکراتیک فاشیست و کمونیست در اروپا، برای قهرمانی باشگاه مورد نظر خود و برتر نشاندادن ارزشهای خویش، بیحساب هزینه میکردند: برای دستکاری در رقابت، خرید داور و بازیکن حریف و نیز گزینش مدیران لیگهای فوتبال. چنانچه رژیم فرانکو در اسپانیا از پیروزی تیم فوتبال رئالمادرید نهتنها برای پروپاگاندا در درون مرز، بلکه برای بازسازی پیوندهای دیپلماتیک در برون مرز نیز بهره میبرد. در نظام جمهوری اسلامی ایران هم بسیاری بازی مسعود شجاعی و احسان حاجصفی، دو فوتبالیست ایرانی تیم یونانی پانیونیوس دربرابر تیم فوتبال مکابی اسراییل را محکوم کردند و آن را عبور از خط قرمز ارزشهای نظام دانستند.
رژیمهای کمونیستی اروپای شرقی با سرمایهگذاری هنگفت در فوتبال، درپی پیروزی در جنگی نمادین با رژیمهای سرمایهداری در دوران جنگ سرد بودند. ارتش در هریک از این کشورها، تیمی را برای قهرمانی تأمین مالی میکرد و بهدلیل خدمت سربازی اجباری، بهترین بازیکنها را در همان تیم، به خدمت میگماشت. در چکسلواکی، دوک لاپراگ، تیم مورد پشتیبانی ارتش از سال ۱۹۴۸ تا سقوط نظام کمونیستی در سال ۱۹۸۹، یازدهبار به قهرمانی رسید. در حالی که پس از آن، نهتنها قهرمان نشد، بلکه در فصل ورزشی ۱۹۹۴-۱۹۹۳ از ته جدول به دسته پایینتر سقوط کرد. در بیشتر کشورهای اروپای شرقی، تیمهای قدرتمند دوران کمونیستی، پس از گذار به دموکراسی، دیگر جزو تیمهای موفق نبودند.
پژوهشهای آکادمیک دیگری نشان میدهد که چیرگی پایدار یک باشگاه ویژه در رقابتها، بیشتر در رژیمهای غیردموکراتیک رخ میدهد تا در رژیمهای دموکراتیک. چه با گسترش دموکراسی، سرمایهگذاران خصوصی درون و برون مرز، تیمهای رهاشده از کنترل نهادهای حکومتی را میخرند و به رقابت آزاد، دوباره جان میبخشند. بر پایه گزارش شرکت مطالعات اقتصادی دیلویت، نیمی از تیمهای فوتبال دسته اول اسپانیا در فصل ورزشی ۲۰۱۵ - ۲۰۱۴ میلادی، با بنگاههای اقتصادی آسیایی پیوند مالی داشتهاند. چین هم سرمایهگذاریهای بزرگی در باشگاههای فرانسوی، انگلیسی و اسپانیایی و در ایتالیا انجام داده و نیز حق پخش تلویزیونی بازیها در بسیاری از کشورها را بهدست آورده است. شرکت چینی Hontai Capital از طریق شرکت اسپانیایی Mediapro که ۵/۵۳ درصد سهام آن را داراست، حق پخش تلویزیونی فوتبال باشگاهی در فرانسه را برای سالهای ۲۰۲۴-۲۰۲۰ به بهای سالی یک میلیارد دلار بهدست آورده است. در اقتصاد بازار- بنیاد فوتبال، تیمهای دستچینشده نظام نادموکراتیک، از فرنشینی میافتند و جای خود را به تیمهای با توان رقابتی بیشتر و نوتر میدهند؛ همچون روندی که سپهر اقتصاد و سیاست را درمینوردد.
سخن آخر اینکه از حسابرسی سود و زیان گذشته، میتوان تفاوت درآمد و در رفت برگزاری بازیها را بهای برانگیختن احساس شور دانست. بهایی که کشورها میپردازند تا مردم خود و جهان، رویکرد مثبتتری به حکومت برگزارکننده بازیها داشته باشند. اینکه در این کار موفق میشوند یا نه، بحث دیگری است.
منابع مورد استفاده:
Bar-On, Tamir (2014). The World through Soccer: The Cultural Impact of a Global Sport. Maryland: Rowman & Litlefield.
Crolley, Liz and David Hand (2006). Football and European Identity. Historical Narratives through the Press. London and New York: Routledge.
Deloitte (2018). Deloitte Football Money League. Deloitte, 21th edition.
Duke, Vic and Liz Crolley (2014). Football, Nationality and the State. New York: Routledge.
Economist (1997).”Golden goals”. Economist, May 31st, 63±65
Gammelsaeter and Benoit Senaux (eds.). The Organization and Governance of Top Football across Europe. An Institutional Perspective. New York: Routledge.
Lago, I., Lago‐Peñas, C., & Lago‐Peñas, S. (2016). Democracy and football. Social Science Quarterly, 97(5), 1282-1294.
Martin, Simon (2004). Football and Fascism: The National Game under Mussolini. New York: Berg.
Deloitte Football Money League 2018