انتخابات عراق...آن روی سکه لبنان
سرانجام انتخابات لبنان با پیروزی حزب الله و همپیمانانش خاتمه یافت. گرچه قانون جدید انتخابات و سایر عوامل درونی در نتايج آن نقش داشت، لیکن مهمتر از آن، مدیریت منطقهای در انسجام بخشی آنچه كه محور مقاومت نامیده میشود، نقش بسزایی داشته است. حال چنانچه این انتخابات را همچنان که حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله پیشتر اعلام نمود، بهعنوان بخشی از استراتژی این محور بدانیم، آیا میتوان انتخابات ۲۲ اردیبهشت عراق را بهعنوان گام دوم اجرای آن شناخت؟ و ميزان موفقيت تکرار این مدل در عراق چقدر است؟
در اين راستا، لازم است كه برجستهترين تفاوتها و شباهتهای اين دو رويداد را شناسايی و با لحاظ برآيند عوامل برون مرزی مؤثر، نتايج احتمالی اين انتخابات را بررسی کنیم.
- عملکرد داخلی:
حزب الله بهعنوان یک جریان موازی حاکمیت در لبنان، هرچند که در بیشترین عرصههای مختلف داخلی كارنامه موفقی نداشته، لیکن توانسته رضايت پیروان و هواداران خود را جلب و جایگاهش را نزد ايشان استحکام بخشد. اين در حالیست که دست آورد حاکمیت بیش از یک دهه شیعیان عراق بر اين كشور ثروتمند، شکست تمام عيار در كليه عرصهها، و زایش یک نسل حکمران آلوده به انواع فساد میباشد.
در این میان «عزت شاهبندر»، یکی از برجسته ترین سیاستمداران عراق میگوید: «ارمغان حكمرانان شیعه عراق، عزاداری پیوسته، سينه زنی و پیادهروی صدها كيلومتر با پای پیاده به عتبات مقدس است». اين دیدگاه، بیانگر واقعیتی است تلخ، که غالب نخبگان و مردم این کشور بر صحت آن اتفاق نظر دارند.
بر اساس رتبه بندی سال ۲۰۱۶ مرکز جهانی گالوپ، بغداد بدترین شهر جهان برای زندگی، ملت عراق در مانده ترین مردم جهان، و عراق دارای رتبه نخست تعطیلات رسمی و رتبه ۱۶۹ مبارزه با فساد در میان ۱۸۰ کشور جهان است.
فساد ناشی از سوء مديريت اين گروها چنان بر ابعاد مختلف ملت و حاکمیت چیره شده كه حيدر العبادی، نخست وزیر عراق آن را بهعنوان خطرناکترین دشمن کشور پسا داعش، میخواند و مبارزه با آن، به مهمترین چالش ملی و شعار انتخاباتی این دوره تبدیل شده است.
- دست آوردهای منطقهای:
صرف نظر از چالشهای خطرناک ناشی از پیروزی حزب الله در انتخابات، و صرفنظر از تبعیت مطلق این حزب از نظام ولی فقیه در ایران، عواملی همچون مشروعیت مقاومت در برابر اسرائیل، پافشاری بر مواضع، بسترهای اجتماعی، ساختار حاکمیت کشور لبنان، ساختار تشکیلاتی و حمایتهای سخاوتمندانه ایران، این حزب را به یک جریان گسترده جهانی و بازوی اجرائی سیاستهای توسعه طلبانه ایران در تمام عرصهها تبدیل کرد. این در حالیکه گروههای سياسی شیعی عراق نه تنها کمترین موفقیتی در عرصه سیاست خارجی نداشتهاند، بلکه در حاکمیت درونی كاملاً شكست خوردهاند.
- بهرهوری سياسی:
حزب الله که از رفتارهای متهورانه و نامشروع برون مرزی خود، دستآوردهايی نظامی و سیاسی کسب نمود، با سهیم نمودن همپیمانان خود در آنها، توانسته از اين دست آوردها بهعنوان عامل وحدت و انسجام در بهرهوری سیاسی و انتخاباتی استفاده كند. این در حالیست که گروههای سياسی شيعی عراق تاکنون نتوانستهاند از پیروزیهای بزرگ در جنگ با تروریسم و داعش که از مشروعیت كامل جهانی و محلی برخوردارند و اکثریت مردم عراق در آن نقش بهسزایی داشتند، بهرهوری شایسته کنند. بهویژه اینکه رهنمودهای اخير انتخاباتی سیستانی که با فتوای او «حشد الشعبی» تشکیل شده بود، خط بطلان بزرگی بر حکمرانان فعلی از جمله متصدیان و داعیه داران جریان «حشد الشعبی» کشید.
- تحولات جنگ محورها:
عراق از سال ۲۰۰۳ تاکنون به آوردگاه مناقشات جهانی و منطقهای تبديل شد. در این میان ایران مؤثرترين نقش در تسلط بر حاکمیت این کشور را دارا است. ترکیه بهدلیل اولویت كنترل کردها، و آمریکا که معمولاً در مراحل پسا انتخاباتی مهره چینی مینمایند، تاکنون نقش چندان برجستهای در این انتخابات از خود نشان ندادهاند.
بهنظر میرسد سیاستهای توسعهای ایران در منطقه، در اثر شرایط سخت داخلی و بینالمللی در حال دگرگونی است. گذار از سطح نظامی به سیاسی و از فرقه گرایی به دولت گرایی، با محوریت شیعیان نزدیک به خود و الحاق سایر گروهها (مستضعفین) اعم از سنی و مسیحی به آن، از برجستهترین نمودهای این دگرگونی است. در این ميان، شايد سختترین مرحله اين تحوّل، همسو كردن گروههای سنی با رویکرد حاکمیت ولایت فقیه است.
کسب ۱۰ کرسی توسط سنیهای همسو با حزب الله و ایران، از مجموع ۲۷ کرسی ویژه سنیان، در کنار پیروزی گروههای مسیحی همپیمان حزب الله نشانگر موفقیت استراتژی ایران در لبنان است، موفقیتی که ایران تلاش مینماید آن را در عراق از راه جذب گروههای غیر شیعی، بهویژه سُنّیها آن را محقق سازد.
رويكرد جدید عربستان و همپیمانانش در منطقه، تلاش جهت رهایی عراق و لبنان و یمن از محور ایران است. این تلاشها بهجز در یمن شکل نظامی بهخود نگرفته و با تکیه بر حمایتهای سیاسی و اقتصادی دولتها و گروههای نزدیک به خود است. سیاست عربستان، همانند ایران در حال گذار از مدار فرقه گرایی با الحاق سایر گروهها از جمله شیعیان مخالف ایران به بدنه این دولتها و تقویت آنها میباشد. سياستی که در انتخابات اخیر لبنان بهدلیل ضعف رهبری این جريان، موفقیت چندانی نداشت. لیکن اینبدین معنی نیست که در عراق نيز محکوم به شکست است، زیرا شرایط عراق با لبنان تا حدودی متفاوت است.
ليست ائتلافهای قوی با رهبری چهرههای برجستهای مانند ائتلاف «النصر»، به رهبری حیدر العبادی، نخست وزير، «سائرون»، به رهبری مقتدى صدر، «الوطنیه»، به رهبری ایاد علاوی و نيز برخی گروههای سُّنی، نقطه امید موفقیت این سیاست است، بهويژه اینکه این کشور نیاز جدّی به حمایتهای مالی جهت بازسازی دارد، موضوعی که ایران پس از خروج آمریکا از برجام کاملاً از آن ناتوان است.
- رهبری متمركز:
گر چه حسن نصرالله مرجع مذهبی نیست، لیکن مقبولیت وی نزد مراجع قم و نجف، رهبری سیاسی و مذهبی وی در هدایت جريان ممانعت در لبنان را نهادینه و مستحکم ساخت، و به نوعی یک تمرکز جهت تصمیم گیری و مدیریت انتخابات برای وی فراهم نمود، كه در تحقق نتايج انتخابات بسیار مؤثر بود.
در عراق با اينكه مراجع فراوانی با رويكردهای سياسی متفاوت وجود دارند، «سیستانی» بهعنوان مؤثرترین چهره بر تصمیم انتخاباتی مردم عراق از مرکزیت بسیار نیرومندتر از نصر الله برخوردار است. در این میان هویت شیعی دولت و تداوم حاکمیت شيعيان بر عراق یکی از مهمترین دغدغههای ایشان است. عمده مشکلی که در این میان وجود دارد این است، که تصمیمهای «سیستانی» توسط نهادهای متأثّر از عوامل قدرت برون و درون مرزی اداره میشوند، و میتوانند رويكرد آنها را منحرف سازند.
- میزان مشارکت:
مشارکت ۴۹/۲ درصدی لبنانیها در انتخابات و کسب تنها یک كرسی از سوی جریان نهادهای مدنی، بیانگر این واقعیت است که، بیش از۵۰ درصد از لبنانیها، بهویژه روشنفکران و نخبگان از حاکمیت مأیوسند، و این بدین معنی است که احساسات مذهبی و گرایشهای فرقهای و قبیلهای در بستر کاهش مشارکت نقش مهمی در این نتایج داشته است.
در عراق نیز، خوش بینانهترین نظرسنجیها مشارکت نزدیک به همین میزان ۶۳ درصد را نشان میدهد، که از حیث نقش احساسات مذهبی و قومی و قبیلهای و نبود فرصت رقابت برای نخبگان واقعی و مستقل، مشابه انتخابات لبنان است.
تحلیل دادهها بیانگر این واقعیت است، که انتخابات هفته آینده عراق، از هیچ افق روشنی از یک تحوّل بنیادی در سیاستهای داخلی و خارجی برخوردار نیست، و بیشتر به یک مراسم اعلام بیعت با مرجعیت در راستای حراست حاکمیت گروههای شیعه و تداوم تسلط ایران بر آن شبیه است.