شما صفحه ای از سایت قدیمی ایران اینترنشنال را مشاهده می کنید که دیگر به روز نمی شود. برای مشاهده سایت جدید به iranintl.com مراجعه کنید.
هفتادمین سالگرد جمهوری خلق چین

از اژدهای سرخ تا کارخانه جهان

اول اکتبر ۱۹۴۹، مائوتسه تونگ، رهبر پیروزمند جنبش کمونیستی در پر‌جمعیت‌ترین کشور جهان، در پایان نبردی خونین و طولانی با دشمنان داخلی و خارجی، زایش جمهوری خلق چین را از بالکن دروازه صلح آسمانی در میدان تین‌آن‌من پکن اعلام کرد. با گذشت هفت دهه، امروز با اطمینان می‌توان گفت این رویداد نه تنها صحنه ژئوپلیتیک جهان را یکسره دگرگون کرد، بلکه فصل نوینی در اقتصاد جهانی بنیان نهاد و ساختاری تازه‌ در جغرافیای صنعتی و بازرگانی به وجود آورد.

 

پایان «شب مائوییسم»

جمهوری خلق چین در سی سال نخست، تراژدی‌های بزرگی را از سر گذراند. در نخستین دهه‌های بعد از جنگ جهانی دوم، جهان شاهد پیدایش و تحکیم یک نظام بین‌المللی دو قطبی به سردمداری ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی بود. قدرت‌های کوچک و متوسط برای بقای خود، می‌بایست به یکی از دو قطب موجود می‌پیوستند. نظام کمونیستی نوپای چین نیز جایگاه طبیعی خود را در اردوگاه شوروی یافت و به مهم‌ترین تکیه‌گاه انترناسیونالیسم سوسیالیستی در آسیا تبدیل شد. 

ولی ماه عسل پکن و مسکو نمی‌توانست ابدی باشد. اژدهای سرخ با صد‌ها میلیون جمعیت، داعیه فرمانروایی داشت، به‌ویژه بعد از دستیابی به بمب اتم در سال ۱۹۶۴. از آن پس، شکاف میان دو کانون اصلی کمونیسم جهانی رو به افزایش گذاشت و چین در کنار آمریکا و شوروی، ولی در موقعیتی ضعیف‌تر از آن‌ها، به جذب هوادار در صحنه بین‌المللی روی آورد.

از اعلام تاسیس جمهوری خلق چین تا مرگ مائوتسه تونگ، بنیان‌گذار آن، در سال ۱۹۷۶، امپراتوری زرد سال‌های سختی را پشت سر گذاشت. سیاست «جهش بزرگ به پیش»، که در فاصله سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱، به ابتکار «صدر (رهبر بزرگ) مائو» به اجرا گذاشته شد، بزرگ‌ترین قحطی تاریخ بشر را رقم زد که بر اساس ارزیابی‌های گوناگون، بین ۳۰ تا ۳۶ میلیون نفر قربانی گرفت. همچنین «انقلاب کبیر فرهنگی پرولتری»، که باز به ابتکار همان شخصیت در سال‌های دهه ۱۹۶۰ به راه افتاد، چین را به خاک و خون کشید، میلیون‌ها نفر را از هستی ساقط کرد و در شماری از مناطق کشور، قحطی‌های مخوفی در پی داشت که در مواردی حتی به آدم‌خواری منجر شد.

به‌رغم این تراژدی‌های توصیف‌ناپذیر، که خونین‌ترین فصل‌های تاریخ قرن بیستم را رقم زدند، چینِ دوران مائوتسه تونگ در عرصه‌ آموزش پایه‌ای و بهداشت دستاورد‌هایی داشت که به جهش بعدی این کشور در زمینه اقتصادی کمک کرد. ولی پایه‌گذار جمهوری خلق چین و همسر و اطرافیانش با سلطه طولانی‌شان، باری بسیار سنگین برای جامعه چین شده بودند و غول جمعیتی جهان را به ماجراجویی‌هایی می‌کشاندند که هم برای کشور و هم برای امنیت آسیا و دنیا خطرناک بود. در این شرایط، مرگ مائوتسه تونگ در سال ۱۹۷۶، برای چینی‌ها به‌منزله رهایی واقعی بود، به‌ویژه آن‌که همسر و نزدیکانش نیز در مدتی کوتاه، با خشونت از صحنه سیاست چین بیرون رانده شدند تا راهی تازه برای این کشور استثنایی گشوده شود. بدین‌سان «شب مائوییسم» به پایان رسید، اهرم‌های اصلی فرماندهی چین یکی پس از دیگری از چنگ ایدئولوگ‌های تاریک‌اندیش خارج شد و زمینه چرخشی تاریخی در این کشور فراهم آمد.

معمار اصلی این چرخش دنگ شیائو پینگ بود که در سال ۱۹۷۹ زمام امور چین را در دست گرفت. او از دل دیوان‌سالاری کمونیستی برخاسته بود، در بسیاری از سیاهکاری‌های نظام شریک بود و به‌هیچ‌وجه نمی‌خواست به عمر سیاسی‌اش پایان دهد. ولی از چنان هوش و فرهنگی برخوردار بود که بداند وضعیت به‌جا‌مانده از دوره مائوتسه تونگ دوام ندارد. او می‌دانست که اقتصاد کمونیستیِ متکی بر برنامه‌ریزی مرکزی راه به جایی نمی‌برد و نمی‌تواند پاسخگوی نیاز‌های کشوری باشد که در آن زمان جمعیتش داشت به یک میلیارد نفر نزدیک می‌شد. او رهبران حزب کمونیست چین را قانع کرد که اگر می‌خواهند قدرت را حفظ کنند، چاره‌ای ندارند جز گشودن راه بر اقتصاد بازار و باز کردن دروازه‌های کشور بر سرمایه‌گذاری و فناوری غربی. شعار او در این زمینه در یک جمله خلاصه می‌شد: «گربه باید موش بگیرد، چه سیاه باشد و چه سفید.» آشنایی دنگ شیائو پینگ با تجربه شماری از همسایه‌های آسیایی (سنگاپور، هنگ‌کنگ، کره جنوبی، تایوان و...) و کشورهای غربی او را به این نتیجه رسانده بود که برای خروج چین از فقر سیاه، چاره‌ای نیست جز ایجاد ده‌ها میلیون فرصت شغلی در سال و این ممکن نیست جز از راه هماهنگی با فرایند جهانی شدن، قبول الزامات یک اقتصاد رقابتی مدرن و فتح بازار‌های جهان.

 

گل‌ها و خار‌ها

این سر‌آغاز راهی بود که چین را از یک کشور جهان سومی به کارخانه جهان تبدیل کرد و آن را بر کرسی دومین اقتصاد بزرگ دنیا نشاند. با سیاستی که دنگ شیائو پینگ به اجرا گذاشت و جانشینانش ادامه دادند، این کشور در مدت چهل سال به میانگین نرخ رشد سالانه ۹ درصد رسید و بین ۷۰۰ تا ۸۰۰ میلیون نفر را از جهنم فقر بیرون کشید. این نخستین بار در تاریخ تمدن بشر است که کشوری در مدتی طولانی نرخ رشدش را در سطحی چنین بالا نگه می‌دارد؛ و باز نخستین بار در تاریخ جهان است که جمعیتی چنین انبوه تنها در فاصله چند دهه از زیر خط فقر بیرون می‌آید.

امروز، چین دومین قدرت اقتصادی دنیا از لحاظ تولید ناخالص ملی و نخستین کشور صادر‌کننده کالا در سطح جهانی است و از لحاظ سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی نیز مقام دوم را دارد. همچنین باید اضافه کرد که ۳۰ درصد توسعه اقتصاد جهان به برکت چین تامین می‌شود. نیاز‌های مصرفی چین این کشور را به لوکوموتیو اقتصاد جهانی بدل کرده است. طرح‌های عظیم اقتصادی چین در خارج از مرز‌هایش، از جمله در چارچوب آنچه «راه ابریشم تازه» لقب گرفته است، بر شمار زیادی از کشورهای جهان تاثیر می‌گذارد. 

اما درخشش چین در صحنه اقتصادی جهان نباید ضعف‌های بزرگش را بپوشاند. در کنار گل‌ها، خار‌ها را نباید از یاد برد. جهش عظیم این کشور در عرصه‌های صنعتی و بازرگانی، با ناهنجاری‌های بزرگ، به‌ویژه رشد نابرابری‌های اجتماعی، فساد و مشکلات عظیم زیست‌محیطی، همراه بوده و است. 

ولی مهم‌ترین خطر «الگوی چینی توسعه» شکاف بسیار بزرگی است که میان توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی این کشور وجود دارد. در عرصه اقتصادی، «معجزه چین» یک واقعیت و جذابیتش برای شماری از کشور‌های در حال توسعه انکارناپذیر است. ولی از لحاظ سیاسی، چین دچار یک واپس‌ماندگی بزرگ است. فراموش نکنیم که نظام سیاسی پر‌جمعیت‌ترین کشور جهان بر حزب واحد و ایدئولوژی کمونیستی استوار است. با به قدرت رسیدن سی جین پینگ، رییس‌جمهوری کنونی چین، کیشِ شخص‌پرستی نیز در این کشور بالا گرفته و نوشته‌ها و شعار‌هایی که دیگر دورانش گذشته است بار دیگر رونق گرفته‌اند. 

آیا جوانانی که با پیشرفته‌ترین فناوری‌های قرن بیست‌و‌یکم میلادی زندگی می‌کنند و در تولید و بازرگانی مدرن‌ترین کالا‌ها و خدمات امروزی مشارکت دارند، حاضر می‌شوند تا ابد سلطه دایناسورهای حزب کمونیست چین را بپذیرند؟ تجربه طغیان اخیر در هنگ‌کنگ نشان می‌دهد دیکتاتوری تک‌حزبی چین برای تامین بقایش با چالش‌های بزرگی روبه‌روست، زیرا بعید به نظر می‌رسد نسل‌های جوان در شانگهای و پکن با مطالبات آزادی‌خواهانه جوانان هنگ‌کنگی همراه نباشند.

به‌رغم پیشرفت‌های خیره‌کننده چین در عرصه‌های اقتصادی، بخش بزرگی از جوانان چینی با آرزوی مهاجرت به غرب زندگی می‌کنند. در سال ۲۰۱۷، حدود ۳۶۰ هزار دانشجوی چینی در دانشگاه‌های آمریکا تحصیل می‌کردند. برای جوانان چینی که در قرن بیست‌و‌یکم به دنیا آمده‌اند، تحصیل در دانشگاه‌های آمریکا، کانادا و اروپا یک رویاست. شماری از رهبران حزب کمونیست چین فرزندانشان را به مدارس پروتستان می‌سپرند تا راحت‌تر بتوانند به آمریکا بروند و در این کشور ادغام شوند. می‌بینیم که در چین هم، به‌رغم دستاورد‌های بزرگ اقتصادی، آزادی و دموکراسی هواداران فراوان دارد. می‌گویند مردم اگر نتوانند رایشان را با دست به صندوق بیندازند، با پاها‌یشان رای می‌دهند. به بیان دیگر، راه مهاجرت را در پیش می‌گیرند تا بتوانند نفس بکشند. 

در هفتادمین سالگرد پایه‌گذاری حزب کمونیست چین، اصلاحات سیاسی در این کشور همان‌قدر اهمیت دارد که اصلاحات اقتصادی در چهل سال پیش داشت. انجام موفقیت‌آمیز این اصلاحات در کشوری ۱/۳ میلیارد نفری، نه تنها برای چین، بلکه برای تمدن بشر دستاوردی بزرگ خواهد بود. 

تحلیلگر اقتصادی
تازه چه خبر؟
گزارش‌های رسانه‌ای از مرگ شاهین ناصری، از شاهدان شکنجه نوید افکاری، در زندان تهران بزرگ خبر می‌دهند. منابع نزدیک به خانواده شاهین ناصری در گفت‌وگو با...More
طالبان اسامی شماری از افراد از جمله دو نفر از فرماندهان نظامی طالبان را که به سمت‌های مهم دولتی منصوب کرده است، اعلام کرد. به گفته ذبیح‌الله مجاهد،...More
حسن زرقانی دادستان مشهد از بازداشت شش متهم پرونده کودک‌ربایی در این شهر خبر داد و اعلام کرد که متهم اصلی پرونده هنوز دستگیر نشده وفراری است. زرقانی...More
پارلمان اروپا در قطعنامه‌ای اعلام کرد گروه شبه‌نظامی حزب‌الله لبنان که بارها وفاداری ایدئولوژیک قوی خود به جمهوری اسلامی را نشان داده، دولت لبنان را...More
ارتش سودان در بیانیه‌ای که از تلویزیون دولتی این کشور پخش شد، اعلام کرد تلاش برای کودتا را خنثی کرده و اوضاع تحت کنترل است. یک عضو شورای حکومتی سودان...More