جمهوریخواهان بر سر سهراهی
پروژه جمهوریخواهی همچون برترین شکل نوع سوم و مطلوب اقتدار سیاسی عقلانی و دموکراتیک، فلسفه وجودیاش را از ضرورت گذار از اقتدار سنتی (سلطنتی) و اقتدار کاریزماتیک (استبداد دینی) در ایران گرفته است؛ پروژهای لیبرال دموکراتیک که اگر ارزشهای ضدتبعیض، عدالت اجتماعی، فمینیسم و محیط زیست نیز به گفتمانهای سیاسیاش اضافه شوند، این جریان را به جریانی پرجاذبه در جامعه ایران تبدیل میکند.
اما این پروژه بیش از آنکه در رقابت منفی با پروژههای رقیب، از طریق رد و تخطئه آنان بخت رشد داشته باشد، باید با رقابتی مثبت یعنی افزایش همگرایی جمهوریخواهان و یافتن سیمای سیاسی شفاف، خود را به مطلوبترین گزینه جامعه مبدل کند. این به معنای نفی ضرورت تعامل و گفتوگو با دیگر جریانها برای «مدیریت اختلاف و تضاد» بلوکبندیهای سیاسی گوناگون نیست، بلکه تاکیدی است بر ضرورت استقلال و به رسمیت شناختن رقابت سالم این پروژهها که ارزشها و افقهای متفاوتی را نمایندگی میکنند.
در این میان، سه راهبرد برای تغییر اوضاع در رقابت با یکدیگرند. پرسش اینجاست که کدام یک از آنها مطلوب جمهوریخواهان است؟
۱) اصلاح نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق شرکت در انتخابات، چانهزنی از بالا یا ارشاد رفتار رهبری
این پروژه با آنکه در دو دهه، توان ایجاد امید و بسیج میلیونی در جریان انتخابات و حتی در جنبش سبز را داشت، با فروکش کردن جنبش سبز و به حاشیه رفتن گفتمان اصلاحطلبی دینی، حتی در دو دوره ریاست جمهوری روحانی، از دیماه سال ۹۶ به این سو که اعتراضهای ساختارشکنانه و علنا ضدنظام اوج گرفت، دیگر در بازار سیاست ایران خریدار چندانی ندارد. در متن چنین شرایطی، تاکید بخشی از جمهوریخواهان به حمایت و دنبالهروی از پروژهای شکستخورده فقط جمهوریخواهی را بیرنگ و نامعتبر میکند و میتواند میخی بر تابوتش بزند. امروزه، بیش از آنکه جمهوریخواهان نیازمند پشتیبانی از اصلاحطلبان باشند تا در جامعه به رسمیت شناخته شوند، این اصلاحطلباناند که نیازمند پیوستن به پروژه جمهوریخواهیاند تا اعتبار کسب کنند، البته بخشی از اصلاحطلبان رادیکال نیز کمابیش به آن نزدیک شدهاند.
۲) رویکرد «تغییر رژیم» از طریق افزایش فشار خارجی یا مداخله نظامی
با شکست پروژه اصلاحطلبی در ایران از یک سو و روی کار آمدن ترامپ در آمریکا و تشدید فشار مثلث آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر، این پروژه بیشتر رونق گرفته است و روز به روز بر تعداد نیروها و نشستهای آلترناتیوسازی در خارج از کشور افزوده میشود. همه این پروژهها، فارغ از اینکه خود را چه مینامند، با دامن زدن به توهم فروپاشی سریع حکومت و ضرورت تدارک دوران گذار و کسب حمایت پنهان یا آشکار قدرتهای خارجی، برای کسب هژمونی در طیف «براندازها» سخت در رقابتاند. با این همه، بخش اصلی جریانهای جمهوریخواه، اعم از چپ و ملیگرا و دینباور سکولار، بر استقلال از قدرتهای سیاسی خارجی تاکید دارند. از این رو، از هر پروژه «تغییر رژیم» که بخت به قدرت رسیدنش را در گروی گسترش تنش منطقهای و جهانی بین جمهوری اسلامی ایران و مثلث آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل میبیند فاصله میگیرند، زیرا آن را در تقابل با سیاست تنشزدایی، صلح و دموکراسی مدنظر جمهوریخواهان مییابند.
۳) حمایت از مبارزه جامعه مدنی ایران و تلاش برای فراروییدن آن به چالش استبداد دینی
در این رویکرد، تاکید بر تقویت جامعه مدنی و مبارزات داخل کشور و یاری رساندن به رویش دوباره آن در قامت بدیلی معتبر و چالشگر نظام حاکم در داخل کشور است. در عین حال، واقعگرایی جمهوریخواهان را از رادیکالیسم، رمانتیسیسم، ماکسیمالیسم و دگماتیسم جدا میکند. علاوه بر آن، تلفیق چالش و سازش، تاکید بر ضرورت تعامل با تمام نیروهای سیاسی در عین رقابت، انعطافپذیری و تلفیق پراگماتیسم با ارزشهای سیاسی، بخش لاینفک راهبرد تحولطلبی جمهوریخواهان است. همین امر بخت جمهوریخواهان را افزایش میدهد تا تبدیل شوند به مرکز ثقلی برای گسترش همگرایی قطبهای سیاسی مختلف جامعه و سازماندهی نوعی «ائتلاف منفی» به قصد خودداری از حذف دیگری از صحنه سیاسی کشور و سامان دادن مدیریت تضادها. راهبرد سوم به معنای دل کندن از دو قطب قدرت (حکومت اسلامی و دولتهای خارجی) و تقویت جامعه مدنی، نهادسازی، حمایت از مبارزه سیاسی داخل کشور برای ایستادگی، فراروییدن و تبدیل آن به چالش حکومت اسلامی است.
دشوار میشود رخدادهای آینده را در متن اقتدار نظامی جمهوری اسلامی ایران و تشدید سیاستهای سرکوبگرانه داخلی، تنشهای بینالمللی، انزجار همگانی از نظام و گسترش اعتراضها (ولو در لحظههای عموما دفاعی) و گسلهای تعمیقشده جامعه پیشبینی کرد. روشن نیست بالاخره جمهوریخواهان ایران قادر خواهند بود با تقویت پروژه تشکیل قطب جمهوریخواهی و به موازات آن اتخاذ سیاست «مدیریت تضاد» بلوکهای سیاسی مختلف (ائتلاف منفی)، به نقطه ثقل نیرومندی تبدیل شوند و پاسخگوی نیاز بسیج همگانی علیه استبداد دینی باشند، یا با درجا زدن و تکرار سیاستهای ناکام و آزمودهشده، بهتدریج در سپهر سیاسی ایران حیات نباتی خواهند داشت. با چنین هشداری، برای همگرایی جمهوریخواهان آرزوی موفقیت میکنم.