داستان ما و روسها، همکاری استراتژیک یا تاکتیکی
ضربالمثلی میان روسها رایج است که میگوید وقتی دو تا خرگوش را دنبال میکنی، هیچکدام را نمیگیری؛ شاید به همین دلیل است که پس از گذشت چهل سال از انقلاب در ایران، جمهوری اسلامی همچنان شریک استراتژیکی میان قدرتهای فرامنطقهای و جهانی ندارد.
به نظر میرسد در دهههای اخیر، همواره نظامی دوقطبی در سیاست خارجی تهران وجود داشته است: اصولگرایانی که بهطور مطلق دل در گروی کرملین دارند و اصلاحطلبانی که همواره از معاملهگری روسها سخن به میان آوردهاند و آنها را شریک غیرقابلاعتماد میخوانند و چشم امید به غرب دوختهاند. رویکرد مطلقگرایانهای که سبب شده است یقهسفیدهای سیاستخارجه ایران به هیچکدام از خرگوشهای مطلوب خود در عرصه بینالملل نرسند. از همین رو، هنگامی که آمریکا از برجام خارج میشود و یا اروپا با ملاحظات ایالات متحده در قبال ایران گام بر میدارد، اصولگرایان بر طبل شادی میکوبند و زمانی که خزر برای ایرانیان آب میرود، اصلاحطلبان لبخند میزنند.
برآیند این آشفتگی در سیاست خارجی سبب میشود نه روسها و نه هیچ کشور دیگری ایران را شریک استراتژیک خود نداند؛ این آشفتگی و نابسامانی موضوع امروز ایران نیست و در سیاست خارجی دوران قاجار نیز ملاحظه میشد. جمهوی اسلامی ایران در آستانه چهل سالگی خود، همچنان تکلیفش با خودش مشخص نیست؛ نمیداند بالاخره به کشورهای اروپایی اعتماد دارد یا نه؛ نمیداند آمریکا کدخداست و عزم گفتوگو با این ابرقدرت جهانی را دارد، یا همچنان باید او را شیطان بزرگ بخواند و از بدعهدیهایش گله کند.
واقعیت این است که سیاستمداران کرملین نیز این پریشانی در سیاست خارجی ایران را فهمیدهاند و از همین روست که با کشور جنوبی دریای خزر شراکت استراتژیکی تعریف نمیکنند و به همکاریهای تاکتیکی و موضوعی با او بسنده میکنند.
داستان ما و روسها، از حرف تا واقعیت
اگر در کوچه پسکوچههای تهران راه بیفتید و از مردم بخواهید پس از شنیدن کلمه روسیه، اولین واژهای را که به ذهنشان میرسد بر زبان آورند، احتمالا با چنین واژگانی روبهرو خواهید شد: ترکمنچای، گلستان، اس۳۰۰، نیروگاه بوشهر و... اما این فقط یک روی سکه است؛ میتوانید همین اقدام را در خیابانهای مسکو نیز انجام دهید. در این میان، شاید دریابید ایران آنقدرها هم که گمان میکنیم برای همسایه شمالی از اهمیت برخوردار نیست و بعضی آن را نمیشناسند، اما آنها که میشناسند، عموما واژه گریبایدوف را به زبان خواهند آورد. بله، الکساندر گریبایدوف، دیپلمات، ادیب و شاعر پرآوازه روس که در سال ۱۲۰۷ در سفارت تهران کشته شد؛ فردی که مرگش بر جامعه ادبیاتمحور روسیه بهقدری تاثیر گذاشت که وقتی سفیرشان در ترکیه دو سال پیش ترور شد، در برنامهای تلویزیونی در شبکه یک روسیه، کارشناسان بار دیگر به حادثه قتل گریبایدوف گریز زدند و آن حادثه را بهمراتب سختتر دانستند.
من این سوال درباره ایران را یک بار از یک دیپلمات عالیرتبه روس پرسیدم و چنین پاسخی دریافت کردم: کشوری که بهدنبال رابطه با آمریکاست و هنگام برخورد به چراغ قرمز، سمت روسیه میآید، اما هنگام چراغ زرد چشمکزن نیز برای رفتن به سوی غرب تلاش میکند.
ما گمان میکنیم روسیه همسایه شمالی ایران است، درحالیکه هیچ مرز زمینی و آبی میان ما و روسها وجود ندارد. از کشته شدن گریبایدوف در ایران بهسادگی عبور میکنیم و آن را یک اتفاق میخوانیم، درحالیکه طی این چند دهه، از دیوار سفارتخانههای آمریکا، بریتانیا و عربستان بالا رفتهایم تا روسها با دیدن اخبار، قتل دیپلماتشان در تهران را بارها و بارها به یاد آورند.
در این سالها هر یک سفرای ما برای آنکه کارنامه کاری خود را درخشان جلوه دهند تا پس از بازگشت در مقامی بالاتر قرار بگیرند، در اخبار و مطبوعات چنان میگویند که گویی قبل از حضور آنها روابط تیره بوده است و پس از ظهور آنها بهیکباره روشنایی بر سپهر روابط دو کشور شکوفا شده و روابط در اوج همکاریهای استراتژیک قرار گرفته است. آگاهی کاذبی که سبب میشود افکار عمومی تودههای جامعه و حتی نخبگان بر اساس صغری و کبریهای غیرواقعی، انتظار نتیجهای رویایی داشته باشد، اما بهیکباره گفتهای از طرف مقابل میشنود که آب پاکی میریزد بر همه آنچه انتظارش را میکشیده است. حکایت امروز روابط ما و روسها تفاوتی چندانی با داستان ما و آنها در دوران قاجار ندارد. شاید بزرگترین تفاوتش این باشد که آن روزها دیپلماتها کتوشلوارهای فرانسوی بر تن میکردند و این روزها هاکوپیان.
ما میتوانیم فراموش کنیم سیاست خارجی قدرتهای بزرگی چون روسیه، مبتنیبر واقعگرایی با تاکید بر تامین منافع ملی حداکثری است، اما باید بهخاطر داشته باشیم زمانیکه حکومتی از استراتژی مدون در سیاست خارجی و تدبیر به مفهوم عینی آن در کشورداری برخوردار نباشد، نمیتواند بر قدرتهای دیگر خرده بگیرد که چرا منافعش را بهواسطه منافع خود نادیده گرفتهاند.
چرا ایران در رابطه با روسیه سرگیجه دارد؟
سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه، ۱۵ ماه مه (۲۵ اردیبهشتماه) در جمع کارشناسان خاورمیانه باشگاه والدای، به تحلیل سیاستهای کرملین در قبال خروج آمریکا از برجام پرداخت. او گفت قرار نبود این قرارداد تا ابد باقی بماند، چراکه از لحاظ دیپلماتیک نیز غیرممکن است. ریابکوف در ادامه تاکید کرد مساله اصلی، سیاست ایران در منطقه و همینطور برنامه موشکی ایران است که موجب خروج ناگهانی آمریکا شده و سعی شده است این موضوعات را درصدر قرار دهند و طوری نشان بدهند که بدون حل این مسائل، اگر بیتعارف بخواهیم بگوییم، بدون امتیازهایی ازسوی ایران، حفظ برجام امکانپذیر نخواهد بود.
مواضع معاون سرگئی ریابکوف که از طریق توییت خبرنگار آسوشیتدپرس منتشر شد، بهسرعت در رسانههای ایران منعکس شد؛ اصولگرایان سکوت کردند و اصلاحطلبان وابسته به دولت، ترجمه خبرنگار آسوشیتدپرس را زیر سوال بردند و خبرگزاری ایرنا سراسیمه متنی را با عنوان گفتوگو با ریابکوف در واپسین ساعات شب منتشر کرد و مدعی شد که ریابکوف صحبتهای خود را تکذیب کرده است. از سوی دیگر، جریان اصلاحطلب خارج از سفره دولت، بار دیگر از خیانت روسها سخن به میان آوردند.
اما صحبتهای سرگئی ریابکوف در اوایل بهمن ماه، بار دیگر آب پاکی ریخت روی اظهارات یکسویه دیپلماتها و مقامات ایرانی. معاون وزیر خارجه روسیه در گفتوگو با سیانان، با اشاره به این موضوع که نمیتوان ایران و روسیه را متحد یکدیگر بهشمار آورد و دو کشور فقط در سوریه همکاری میکنند، تاکید کرده بود امنیت اسرائیل از بالاترین اولویتهای روسیه بهشمار میآید.
به نظر میرسد باید دلیل اینکه چرا اظهارات این دیپلمات عالیرتبه روس برای مردم ایران عجیب و برای دیپلماتهای تهران ناخوشایند است را در پاسخ به این پرسشها جستوجو کرد:
-
آیا پیشتر یکی از مقامات روسیه گفته بود که میان ما و ایران روابط استراتژیک وجود دارد؟
-
آیا تاکنون دیپلماتی از روسیه نیز از نقطه طلایی در روابط تهرانـمسکو سخن به میان آورده بود؟
-
حجم مبادلات اقتصادی ایران، که واحد پولش کمارزشترین در منطقه است، چقدر است و در مقایسه با مبادلات مسکوـتلآویو در چه جایگاهی قرار دارد؟
-
اگر امروز از سوی روسیه گفته شود که ویزای میان روسیه و ایران برداشته نمیشود، به معنای بدعهدی روسهاست یا نفی وعده سر خرمن دیپلماتهای ایرانی؟
به نظر میرسد یکی از مهمترین دلایل سرگیجه در روابط با روسیه این بوده است که برخی همواره کوشیدهاند در فضایی ایدئولوژیک یا برای خوب نشان دادن کارنامه کاریشان، روسیه را به گونه مطلوب خود در افکار عمومی داخلی نگارگری کنند. در تصویر ترسیمی آنها گویی مسکو به عقد تهران درآمده است و اگر از ایران تمکین نکند، متهم به خیانت میشود. در این نگرش، روابط تهرانـمسکو در طیف استراتژیک قرار دارد و بر این باورند که منافع ملی ایران جایگاه ویژهای در منافع ملی روسیه دارد، اگرچه معلوم نیست علت این امر تراز تجاری سالانه بین یک تا دو میلیارد دلاری میان ما و روسهاست یا تقابل ایران با اسرائیل، که متحد استراتژیک روسیه بهشمار میآید.
جایگاه اسرائیل در روابط مسکوـتهران
به نظر میرسد همکاریهای تاکتیکی مسکوـتهران ذیل همکاریهای استراتژیک روسیه و اسرائیل تعریف شده است. روسیه که در سیاست خارجیاش موازنه قدرت را پیش میبرد، از یکسو بهدنبال گسترش همکاریهای تاکتیکی خود با تهران است و از سوی دیگر، سطح روابطش با ایران را در سالهای اخیر و بهویژه پس از امضای برجام افزایش داده است. کرملین از سویی بر موازنه تهدید نیز توجه بسیاری دارد و شاید از همین رو، از یک طرف مذاکرات با طالبان را همواره پیش برده است و از طرف دیگر، زمین بازی مشترکی با تهران در سوریه پدید آورده است؛ همکاریای که به نظر میرسد هدف نهایی آن تامین امنیت شریک استراتژیکش یعنی اسرائیل باشد؛ موضوعی که میخاییل بوگدانوف، معاون وزیر خارجه روسیه، در گفتوگو با شبکه تلویزیونی کان اسرائیل درمورد محدود کردن نیروهای ایرانی در سوریه نیز به آن اشاره کرده بود.
اگرچه تابستان گذشته هنگامیکه علیاکبر ولایتی، رییس هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی بهعنوان فرستاده ویژه رهبر و رییسجمهوری ایران به مسکو سفر کرد، در واکنش به دیدار روز گذشته رییسجمهوری روسیه و نخستوزیر اسرائیل، نتانیاهو را دورهگرد خواند، اما روزنامه کامسامولسکایا پراودا نوشت که هیچ رهبر خارجی مثل بنیامین نتانیاهو برای دیدار پوتین به روسیه نمیآید. اسرائیل دقیقا اقداماتش در زمینه سوریه را با روسیه مورد توافق قرار میدهد.
وقتی ترامپ تصمیم خود مبنیبر خروج از برجام را اعلام کرد، نتانیاهو در کمتر از دوازده ساعت به مسکو آمد و دوشبهدوش پوتین رژه نیروهای نظامی روسیه را در جشن انقلاب میهنی این کشور نظاره کرد. در این میان، نشست هلسینکی نشان داد که پوتین در دیدار با ترامپ به دو اصل پایهای مورد تایید نتانیاهو توجه ویژهای داشت: نخست آنکه تحکیم نظامی ایران و نیروهای تحت حمایتش در هر نقطهای از سوریه، ازسوی اسرائیل تحمل نخواهد شد و دوم اینکه توافقنامه جدایی نیروها در تاریخ ۱۹۷۴ رعایت شود.
شاخصههای همکاری میان ایران و روسیه
در سالهای اخیر، بارها از یقهسفیدهای وزارت خارجه ایران در دولت یازدهم و دوازدهم شنیدهایم که روسای جمهور ایران و روسیه هفت، هشت، نه و… بار با یکدیگر دیدار داشتهاند و همواره به این موضوع بهعنوان یکی از اصلیترین دلایل استراتژیک شدن روابط میان دو کشور استناد کردهاند. دیدارهایی که همواره چندجانبه بوده است و فقط یکبار و آن هم یک ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری، حسن روحانی در دیداری رسمی به مسکو سفر کرد، که ابعاد تبلیغاتی انتخاباتی آن بر همگان آشکار است. اما در این میان، این پرسش وجود دارد که اگر میزان دیدارهای دو رییس جمهوری شاخصه اصلی استراتژیک شدن روابط است، چرا دیپلماتهای ایرانی تعداد دیدارهای نتانیاهو و پوتین را نمیشمارند؛ دیدارهایی که هم دوجانبه است و هم طبق عرف آداب دیپلماتیک طی سفرهای کاری صورت گرفته است و پیام خاص خود را دارد.
در پایان، باید بر این نکته تاکید کرد که بیشک دکترین سیاست خارجی روسیه، که آخرین نسخهاش را پوتین در دسامبر ۲۰۱۵ امضا کرد، مهمترین سند در تبیین نوع رابطه ما و روسها بهشمار میآید. در بند ۹۴ این دکترین نوشته شده است که روسیه خطمشی توسعه همهجانبه همکاری با ایران را دنبال میکند و همچنین در اجرای مداوم برجام، متناسب با تصمیمات شورای حکام آژانس انرژی اتمی، میکوشد. البته باید توجه داشت که فئودور لوکیانوف، ريیس شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه، معتقد است خروج آمریکا از برجام نهتنها به روسیه لطمهای وارد نمیکند، بلکه حتی میتواند از اعمال فشار واشنگتن بر روسیه بکاهد.
روسیه اگرچه برای ایران در سند دکترین سیاست خارجی خود از توسعه همهجانبه، یعنی گامی پیش از ورود به طیف همکاریهای راهبردی، استفاده کرده است، اما در مقابل برای کشورهایی نظیر هند، چین، ویتنام و حتی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از لفظ راهبردی استفاده کرده است.