دو انگاره متقابل در سیاست خارجی: گسترش حوزه نفوذ یا عادیسازی
سفر بنیامین نتانیاهو به عمان در اکتبر سال ۲۰۱۸ (اوایل آبانماه ۱۳۹۷) به مذاق بسیاری از اسلامگراهای شیعه و سنی خوش نیامد، گرچه سلطان عمان در محدودههایی مثل باز گذاشتن دست بانکهای عمانی برای فعالیت قاچاقچیهای ایرانی در دوران تحریم به آنها خدمت کرده است. سفر احتمالی نتانیاهو به بحرین و احتمالا سودان، آنها را بیشازپیش دچار افسردگی خواهد کرد.
اسرائیل برای گشایش روابط با این کشورها، چه از لحاظ سیاسی و چه از منظر تجاری، چگونه عمل کرده است؟ در مقابل، جمهوری اسلامی ایران در یک دهه اخیر چه کرده که برخی از کشورهای عرب منطقه دارند بهسرعت از آن فاصله میگیرند؟ این نظام از چه ابزارها و روشهایی برای بسط نفوذ خود در یمن و عراق بهره گرفته است؟ سوریه و حزبالله لبنان بیش از سه دهه است که جیرهخوار جمهوری اسلامی هستند، و نظام برای حفظ آنها هر کاری کرده است: نقش سوریه ارسال سلاح به حزبالله، و نقش حزبالله ترور مخالفان و تهدید اسرائیل بوده است.
پیشینه گسترشطلبی در منطقه خاورمیانه
در منطقه خاورمیانه، اولین کشوری که در دوران معاصر بنای گسترشطلبی و بسط حوزه نفوذش را داشت رژیم ناصر در مصر بود. این پروژه، که جمهوری عربی متحد نام داشت، در دوره انور سادات به فراموشی سپرده شد. پس از او، صدام بود که با حمله به ایران، و بعد کویت، چنین سودایی در سر داشت، که او نیز، درنهایت با تحریمهای غرب، و بعد با حمله نظامی، درحالیکه در گودالی مخفی شده بود، دستگیر شد.
جمهوری اسلامی ایران، از روز اول تاسیس، تحت عنوان «صدور انقلاب» و «حمایت از جنبشهای آزادیبخش» بنای گسترشطلبی داشت، و پس از جنگ، این پروژه را آرامتر و با سرمایهگذاری بیشتر دنبال کرد. سقوط صدام این گسترشطلبی را تشدید کرد. جمهوری اسلامی، برخلاف عراق، به کشوری حمله نمیکند، بلکه مترصد خلاء قدرت یا برافروختن آتشی در منطقه میماند، و بعد، با کمک نظامی به یک طرف درگیری حوزه نفوذ نظامیاش را بسط میدهد.
در مقابل، عربستان سعودی، اسرائیل و ترکیه، بهعنوان رقبای منطقهای جمهوری اسلامی ایران، هیچگاه بنای توسعهطلبی نداشتهاند. اسرائیل از روز تاسیس بهدنبال دفاع از خود بوده و جنگهای پیدرپی نیز از سوی اسرائیل آغاز نشدند. کاری که امروز اسرائیل دارد میکند درواقع مقابله با موج مداخلهجویی جمهوری اسلامی است: تلاش برای محدودیت نیرویی که بهدنبال محو اسرائیل است.
روش اسرائیلی: عادیسازی با تحقیق و توسعه
برخلاف تصویری که از اسرائیل در بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران و دیگر گروههای ضدیهود در منطقه ارائه میشود (کشوری با زیرساختهای نظامی و حمایت بیدریغ آمریکا که بدون حمایت غرب چند ساعت نیز دوام نمیآورد)، اسرائیل کشوری پیشرفته و توسعهیافته است. این کشور برای ادامه حیات و عادیسازی روابط خود در منطقه، اگر درها را بر رویش نبسته باشند، از امکانات فنی، بازرگانی و فناوریهای نظامی-امنیتی گستردهای برخوردار است؛ بهعنوان نمونه، پیش از سفر نتانیاهو به عمان، این شرکتها و موسسات تحقیقاتی اسرائیل بودند که در عمان مشغول تحقیق در باب صنایع شیرین کردن آب و مبادلات تجاری دیگر بودند. اسرائیل از حیث صنایع داروسازی، ساخت پهپاد و تجهیزات فنی، و فناوری اطلاعات میتواند با شرکتهای غربی رقابت کند، و از این جهت بازار مناسبی بهدست آورد. در روابط کشورهایی که با اسرائیل همکاری میکنند انگیزههای سیاسی در مقایسه با نیاز توسعه فنی نقش بسیار کمرنگتری ایفا میکند. اسرائیل برای گسترش حیطه نفوذ به مناطق مختلف خاورمیانه لشکرکشی نمیکند، مزدور استخدام نمیکند یا کمک مالی و تدارکاتی به گروههای نیابتی نمیرساند، بلکه برای عادیسازی روابط به بهبود زیرساختها و نهادها کمک میکند. البته، این کشور در دفاع از خود جدی است.
روش جمهوری اسلامی ایران: بسط نفوذ با مزدور، موشک و دلار
مقامات جمهوری اسلامی ایران در کمین هرگونه بحران سیاسی و امنیتی در منطقه نشستهاند تا با ارسال ١) دلارهای حاصل از نفت و قاچاق (به روایتهای مختلف، ۱۵ تا ۲۵ میلیارد دلار، که با توجه به اسکلههای سپاه، سهم بزرگی از آن به این نهاد تعلق دارد)، ۲) مزدوران افغانی، پاکستانی، عراقی و لبنانی، و ۳) سلاحها و موشکهای ساخت کرهشمالی و چین (که با اندکی دستکاری نام ایرانی بر آنها میگذارند) تا در آن مناطق ورودی داشته باشد. مقامات جمهوری اسلامی توجه ندارند که بحرانهای امنیتی و تضادهای نظامی کوتاه یا میانمدت هستند، و پس از کاهش تنش نمیتوانند در آن مناطق دوام بیاورند. روابط بلندمدت مبتنی است بر نیازهای بلندمدت، یعنی نیاز به پیشرفت و توسعه، نه نیاز به مزدور یا موشک.
ائتلافها
جمهوری اسلامی ایران یک ائتلاف منطقهای به نام «محور مقاومت» ساخته است، که در آن دو دولت ایران و سوریه و دهها گروه شبهنظامی، یعنی حزبالله لبنان، حوثیها، حشدالشعبی، حماس و جهاد اسلامی فلسطین، و مخالفان دولتهای بحرین و سعودی حضور دارند. این ائتلاف بهدلیل ماهیت نظامیـامنیتیاش طرفهای مقابل را نیز به شکلدهی یک ائتلاف کشانده است، که در آن اسرائیل، دول عرب منطقه خلیج فارس، شمال و غرب آفریقا (مصر و سودان)، و نیز اردن حضور دارند. بخشی از دولت لبنان به این ائتلاف گرایش دارد. بخشی از دولت عراق نیز تلاش دارد در برابر این دو ائتلاف مستقل باقی بماند. جمهوری اسلامی ایران با رفتارهای تنشزایش زمینه شکلگیری ائتلاف دوم را، که یک دهه قبل شکلگیریاش بسیار بعید مینمود، فراهم کرده است.
ائتلاف جمهوری اسلامی صرفا بر دلارهای نفتی ایران و فرقهگرایی شیعی اتکا دارد، درحالیکه، ائتلاف مقابل دارای حیطه سرزمینیِ گستردهتر، منابع مالی بیشتر، فناوری پیشرفتهتر، دیپلماسی پرتحرکتر، و قوای نظامی پیشرفتهتر است. این ائتلاف هم میتواند قیمت نفت را در یک ماه ۲۰ دلار کاهش دهد، نمونهاش در ماه نوامبر ۲۰۱۸، هم جمهوری اسلامی ایران را میان کشورهایی با اکثریت جمعیت مسلمان از نظر سیاسی منزوی سازد، و هم با همکاری آمریکا منافذ تنفس مالی ایران را تنگتر سازد.
محصولات مداخلههای منطقهای جمهوری اسلامی ایران
انگاره جمهوری اسلامی ایران برای گسترش حوزه نفوذ جز فلاکت، کشتار و بیثباتی بیشتر برای مردم یمن، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین ثمری نداشته است. ریختن بیحساب دلار بر سر گروههای شبهنظامی و تا بن دندان مسلح کردنشان برای هیچ ملتی سعادت، رفاه و ثبات بهبار نیاورده است. به سرنوشت مناطقی که جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته در آنها دخالت کرده نگاه کنید: هیچ مورد موفقی از حیث توسعه انسانی وجود ندارد. جمهوری اسلامی ایران مانع بزرگ صلح و امنیت در منطقه است.
جمهوری اسلامی در حال درو کردن بخشی از محصولات مداخلههای نظامی خود در منطقه است: از برقراری روابط میان اسرائیل و بحرین و سودان و عمان گرفته، تا همپیمانی بخشی از کشورهای شمال و غرب آفریقا با رقبای منطقهای جمهوری اسلامی. سودان تا چند سال پیش یکی از حیاطخلوتهای جمهوری اسلامی در آفریقا به حساب میآمد. دولت ترامپ سیاستهایی در پیش گرفته که دولتهای منطقه، درنهایت، نمیتوانند بدون هزینه در طرف جمهوری اسلامی بمانند یا بیطرف باشند. به همین علت، کشورهایی که روزی تصور میکردند به دلیل برخی شباهتها (مثل دولت سودان که پرونده حقوق بشری رسوایی دارد) میتوانند سمت جمهوری اسلامی باشند، یکبهیک دارند از آن فاصله میگیرند.
بعد از حمله به سفارت عربستان سعودی در تهران و کنسولگریاش در مشهد، این کشور با دیپلماسی موفقش توانست فاصله سیاسی عمیقی میان کشورهای با اکثریت جمعیت مسلمان و ایران ایجاد کند. قطع رابطه سودان، مراکش، بحرین، یمن، عربستان سعودی و جیبوتی با جمهوری اسلامی ایران محصول این دیپلماسی موفق بوده است.
سوار شدن بر امواج بیثباتی یا توسعه اقتصادی
جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه بهگونهای عمل کرده که حتی میان همسایگانش نیز همپیمانی دائمی ندارد. مشی ضدآمریکایی و ضداسرائیلی که غیر از بسیج (ناموفق) نیرو پشت سر نظام در داخل، بهدنبال دوست و همپیمان در منطقه بود، اکنون در حضیض خود به سر میبرد. کسانی که اسرائیل را به گسترشطلبی از نیل تا فرات متهم میکردند، بدون وجود شاهدی واقعی بر این مدعا، امروز خود عملا داعیه فتح پایتختهای جهان اسلام از دریای سرخ (صنعا) تا غرب مدیترانه (دمشق) را دارند، و در عمل هم اثرات گسترشطلبیشان از افغانستان تا سودان و سنگال دیده میشود. استراتژیستها و برخی مقامات نظامی رژیم حتی داعیه فتح قاره آمریکا را دارند. فقط به سخنان فرمانده سابق و فعلی بسیج نگاه کنید. این سخنان با توسعه اقتصادی کشور یا کمک به توسعه اقتصادی دیگر کشورها همخوانی ندارد.