سی سال بعد از هایده
سی سالی از درگذشت معصومه ددهبالا، ملقب به هایده، گذشته است و پژواک صدای او هر روز که میگذرد فزونی میگیرد، صدایی که به گواه اهل فن، کمتر نظیری برای آن بتوان یافت.
برخی او را «امکلثوم ایران» لقب دادهاند، هرچند امکلثوم این فرصت را داشت که ۷۵ سال عمر کند و بیش از ۶۰ سال بر صحنه موسیقی کشورش بدرخشد. هایده اما در کشور خودش کمتر از ۱۰ سال فرصت خواندن داشت و در خارج از ایران هم ۱۰ سال و در مجموع، زندگی هنری او را میتوان همان ۲۰ سال در نظر گرفت.
او از سال ۱۳۴۷، با خواندن ترانه «آزاده» با آهنگسازی علی تجویدی کارش را شروع کرد، البته پیش از آن نیز تلاشهایی در زمینه خوانندگی کرده بود، چنانکه خود او در گفتوگوهای گوناگون و فرزندش، کیوان نوری، هم حدود چهار سال پیش در گفتوگویی با شبکه تلویزیونی اندیشه به برخی فعالیتهای پیش از این تاریخ اشاره کردهاند.
اما به گفته نوری، پدرش (همسر هایده) با خوانندگی او موافق نبود، همچنانکه پدر و مادر هایده نیز با خواندنش موافق نبودند. فضای مذهبی و حرمتهایی که در آن جو و فضا برای هرگونه فعالیت موسیقایی، بهخصوص برای زنان، وجود داشت، به همراه نگاه بسته و سنتی خانواده دست به دست هم داد تا هایده نتواند وارد فعالیت حرفهای موسیقی شود. این در حالی بود که خواهر کوچکترش، مهستی، در ۱۹ سالگی و چند سال زودتر از او، به این فضای هنری پرتلاطم پا نهاده بود.
هایده، که خواندن را از دوران دبستان شروع کرده و معلمان و مدیر مدرسهاش را مبهوت صدایش کرده بود، در سن ۱۳ سالگی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. نه سال در کشاکش با خود و زندگی و صدایش بود. دوستان و نزدیکانی که صدایش را میشنیدند مشوقش بودند و خود نیز از مقایسه صدایش با برخی خوانندگانی که در رادیو و تلویزیون میخواندند، دریافته بود که بهتر از بسیاری از آنها میتواند بخواند.
در نهایت، بین شرط همسرش و هنر، دومی را انتخاب کرد و از همسرش جدا شد اما سرپرستی فرزندانش را نیز خود بر عهده گرفت. هرچند چنانکه فرزند هایده در همان گفتوگو با تلویزیون اندیشه گفت، تا آخر عمر با پدرشان ارتباط داشتند و فقط زندگی مشترک نداشتند. در سالهای نخست پس از جدایی، هزینهها کمرشکن بود، اما با استقبالی که از صدای هایده شده بود، او توانست بار سرپرستی فرزندان را بهخوبی به دوش کشد و حتی آنها را برای ادامه تحصیل به انگلستان بفرستد.
هایده چند سالی در برنامه موسیقی «گلها» باقی ماند اما دو موضوع سبب شد تا او عملا از فضای موسیقی گلها فاصله بگیرد. اول، حضور جریانی در رادیو و تلویزیون در اوایل دهه ۱۳۵۰ بود که با مدیریت هوشنگ ابتهاج (سایه) آغاز شد و بخشی از هنرمندان شناختهشده در حیطه موسیقی سنتی مانند تجویدی، یاحقی، هایده، گلپا، ایرج و خوانندگان و نوازندگانی از این حوزه را به حاشیه راند و دیگری، رونق کسبوکار موسیقی در قالب اجرای کنسرت در کابارهها بود که هنرمندانی در تراز هایده را به این جمعبندی رساند که از فضای موسیقی کلاسیک ایرانی فاصله بگیرند و به جریان روز و پاپ موسیقی بپیوندند.
درباره آثاری که هایده در سالهای بعد از این ایام خواند، چه در ایران و چه در لندن و لسآنجلس، اطلاعات بسیاری در رسانههای اجتماعی در دسترس است که همه آنها از شکوه و درخشندگی این صدا خبر میدهد. آثار هنرمندانی چون جهانبخش پازوکی، فریدون خشنود، محمد حیدری، صادق نوجوکی و انوشیروان روحانی که با صدای خاطرهانگیز هایده منتشر شد هنوز فراوان شنیده میشود.
ماجرای تشبیه صدای هایده به امکلثوم
اینکه گفته میشود هایده «امکلثوم ایران» است از جهاتی شاید به ماجرایی در لندن، در همان سالهای اول پس از انقلاب بازگردد. آنگونه که کامبیز نوری نقل کرده است، ارکستری مجلسی از نوازندگان عرب، به سرپرستی رهبر ارکستر سمفونیک بیروت، در لندن در یک کلاب شبانه معروف اجرا داشتند. رایزنیهایی صورت گرفت که این ارکستر با هایده نیز اجرایی داشته باشد. بهدلیل آشنایی ارکستر با آهنگ «گل سنگم» هایده، این قطعه را برای اجرای تمرینی انتخاب کرد. قرار بود در میانههای اجرای آن قطعه، هایده یک قطعه آوازی فارسی نیز بخواند. تا قبل از قطعه آوازی، همه چیز طبیعی پیش میرفت، اما وقتی صدای هایده در بخش آواز در تالار تمرین پیچید، نوازندگان ساز را بر زمین نهادند و به این صدا گوش سپردند. پس از اجرای تمرینی، رهبر ارکستر به صحنه آمد و با ماشاءالله ماشاءالله گفتن، هایده را خطاب قرار داد و گفت: «صدای شما سحرانگیز است و لحظاتی مرا یاد امکلثوم انداختید و دوست دارم هر جا که شما برنامه دارید حضور داشته باشم.»
پس از مرگ
هایده بعد از مرگش نیز خبرساز بود. هنرمندی با تواناییهای صدایی هایده در خاطرهها مانده، اما تلاشهایی هم ازسوی جمعی از ایرانیان مقیم لسآنجلس و هنرمندان و یاران و خانوادهاش، برای حضور معنوی او در خارج از ایران شکل گرفته است.
آخرین مورد، اقدام شورای شهر و شهردار لسآنجلس به ثبت نام هایده بهعنوان بخشی از میراث فرهنگی و هویت ایرانی بود که در بهار ۱۳۹۸ انجام شد. همچنین، در بهار همین سال، با حضور شهردار و اعضای شورای شهر لسآنجلس، دوستداران و خانواده هایده، نامش در تقویم این شهر هم ثبت شد.
در سالهای اخیر، تلاشهای دیگری هم صورت گرفت، از جمله برنامهریزی برای برگزاری جشنوارهای در شهر آنتالیای ترکیه در دهم فروردین (۳۰ مارس ۲۰۱۵) بود که بهرغم سرمایهگذاری و تبلیغات فراوان، در آخرین لحظات لغو شد.
چند روز پیش از شروع این برنامه، فرزند دوم هایده، کیوان نوری، به تلویزیون اندیشه آمد و گفت این برنامه بدون هماهنگی با خانواده برنامهریزی شده است و از هنرمندانی چون بیژن مرتضوی و شهره آغداشلو، که قرار بود از شرکتکنندگان اصلی این برنامه باشند، گلهمند شد که چرا بدون هماهنگی با آنها پذیرفتهاند که به چنین برنامهای بروند. ماجرا البته به اینجا ختم نشد و نوری گفت هر اثری از هایده که قرار است در قالب هر اجرایی روی صحنه بیاید باید مجوز داشته باشد، وگرنه طبق قوانین کپیرایت برخورد خواهد شد. این ماجرا تقریبا مهر پایانی بود بر برنامهای که برای آن هزینه بسیاری شده بود. قرار بود در این مراسم از مجسمه لیزری هایده نیز رونمایی شود، که سرنوشت آن هم مشخص نیست به چه سرا و سرانجامی رسید.
پیش از آن نیز پژمان اکبرزاده مستندی ۱۰۰ دقیقهای ساخته بود با عنوان «سخن از هایده» (ژانویه ۲۰۰۹)، اثری که هایده را از زبان برخی از نزدیکترین همکاران و دوستانش روایت میکرد. این اثر هم انتقاد خانواده هایده را به دنبال داشت.