ایران دهمین کشوری که شهروندانش به دنبال پناهندگیاند
پدرام سلطانی نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران در کانال توییتر خود نوشت: در سال ٢٠١٥ ايران با ۶۰ هزار و ٥٠٠ درخواست پناهندگى شهروندانش رتبه دهم دنيا را به خود اختصاص داده است.
او در خصوص وضعیت پناهندگی شهروندان کشورهای مختلف در توییتر خود نوشت: « اينكه ايرانيان به هر درى مى زنند تا از كشورشان خارج شوند جاى تأمل بسيار دارد».
همچنین سلطانی در خصوص تاریخچه و وضعیت مهاجرت ایرانیها در کانال تلگرام خود نوشت:
اگر در تاریخ ایران گشتی بزنیم متناوباٌ به دورانهایی بر میخوریم که مهاجرتهای دسته جمعی اتفاق افتاده است. در زمانهایی حکمرانی کشور با ثبات همراه بوده و ایران مامن اقلیتها، اقوام، دانشمندان و صنعتگران بوده است و در زمانهای دیگر، آشفتگی در امنیت و اقتصاد کشور، سختگیریها و و برخوردهای تند و تبعیض آمیز موجب مهاجرت از ایران به سایر کشورها شده است».
او در ادامه به نمونههای تاریخی مهاجرت اشاره کرده و نوشته است، « دسته اول،مهاجرت یهودیان، آشوریان، ارامنه، گرجیها، لهستانیها، عراقیها و افغانها به ایران بوده است و دسته دوم مهاجرت ایرانیان به هند، قفقاز، عثمانی، عراق، آمریکا، کانادا، اروپا و استرالیا است».
به گفته او، برآوردها نشان میدهد که حدود ٦ میلیون نفر ایرانی و ایرانیتبار تا سال ١٣٩٣ در سایر کشورها اقامت داشتهاند. از این میزان نزدیک به یک چهارم آنها در ایران به دنیا آمدهاند و در چند دهه گذشته مهاجرت کردهاند.
افزایش دو برابری مهاجرت ایرانیها به کانادا
نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران همچنین نوشته است، آمار مهاجرت در سالهای اخیر نشانگر رشد سریع متقاضیان مهاجرت است به نوعی که تنها در سال ۲۰۱۷ درخواستهای ثبت شده ایرانیان برای کانادا به دو برابر سال قبل افزایش یافته است. روند مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور نوسان داشته اما در سالهای اخیر شدت گرفته است.
اوج گیری پناهندگی ایرانیها از انتخابات ۸۸ به بعد
اوج گیری تمایل به مهاجرت و همچنین درخواستهای پناهندگی را میتوان با تنشهای سیاسی داخلی و خارجی منطبق دید. مثلاٌ اوج گیری مهاجرت در سال ١٣٨٨ و در ادامه، با تشدید تحریمها در سالهای ٩١-٩٠.
نايب رئیس اتاق بازرگانی در ادامه خاطر نشان کرده است، در چند ماه گذشته، کمتر روز و هفتهای بوده است که خبر مهاجرت و یا تصمیم به مهاجرت دوست، آشنا یا همکاری به من نرسیده باشد. در نشستها و دیدارهای دوستانه، یا در حاشیه نشستهای کاری یکی از گفتوگوهای رایج بحث مهاجرت یا اخذ اقامت در کشوری دیگر است. بسیار بیش از گذشته مورد سؤال، و حتی هشدار، قرار میگیرم که چرا به فکر «آینده» نیستم و برای «روز مبادا» اقامتی یا گذرنامهای از کشوری دیگر نمیگیرم.
وقوع اتفاقی ناخوشایند و ناامیدی از بهبود
پدرام سلطانی، تاکید کرده است، حجم اخبار و مراجعات این چنینی واقعاٌ نگرانکننده و وهم انگیز شده است. گویی شهروندان همگی وقوع اتفاقاتی ناخوشایند و روزهایی سختتر را محتوم میدانند و یا به بهبود امیدی ندارند. از آنجا که امکان نظرسنجیهای عمومی در این زمینه وجود ندارد همه ارقام یا تخمینی هستند یا متکی به آمار تولیدی کشورهای مهاجرتپذیر و نفس انتشار ارقام غیر مستند و بسیار متفاوت به تصورات منفی و تصمیمات مبتنی بر آنها دامن میزند. آمار دیگری که با مهاجرت همبستگی دارد و میتواند نشانگری برای افزایش مهاجرت باشد، تراز حساب سرمایه کشور است که این تراز در دو سال گذشته به شدت منفی شده است، به طوری که در سال ١٣٩٥ بیش از ١٨ میلیارد دلار منفی و در سال ١٣٩٦ براوردها حاکی از رقم باور نکردنی منفی ٢٧ میلیارد دلار بوده است.
شاید امکان انتقال شفاف و بدون خط خوردگی آمار و اخبار از طریق منابع مستقل تحلیلی و مؤسسات نظرسنجی به سطوح اصلی و ارشد تصمیمگیری کشور وجود ندارد زیرا واکنش متناسبی به این روند پرشتاب و نگران کننده دیده نمیشود. کشور برای سرمایه گذاری له له میزند و میلیاردها دلار خرج تربیت نیروهای زبده و متخصص کرده است.
وضعیت کشور مانند خودکشی با زدن رگ شده است
به نوشته این مقام مسوول، خروج این دو با هم مانند پارگی سرخرگ فردی است که برای خودکشی رگش را زده و خون رفته او را سست و بیحس کرده است. نباید از این تصور تأسف بار هم گذشت که بخشی از این خروج بیمهابای سرمایه هم پولهای کثیفی است که مانند صید ماهی با انفجار دینامیت توسط صیادان قاچاقچی، به جای امنی برای مصرف در زمان مناسب انتقال می یابد.
هرچه هست جای نگرانی است، هشداری است بیتعارف، تلخ و جانکاه. نشانگر واژگون شدن کوزهای است که پادزهری به نام امید را در خود دارد و این مایع گرانبها اکنون بر روی خاک جاری شده است و به زودی در آن فرو میرود و ناپدید میشود.
او در ادامه تصریح کرده است، آنانی که مهاجرت انبوه ایرانیان را خروج غیر خودیها میپندارند، از خود بپرسند چرا هر سال تعداد این غیرخودیها بیشتر میشود. آنانی که به این پدیده نامبارک واقفند تکانی به خود بدهند، در عجبم از مدیران و مسئولانی که میدانند اما گویا بیتفاوت شدهاند. درون گود نشستهاند اما نظارهگرند، در خلوت میگویند اما در مسند خود را به امور روزمره سرگرم کردهاند.
آنان که ماندهاند منتظر معجزهاند یا اتفاقی شگرف، خود هم نمیدانند دقیقاٌ چه چیزی. آنان که درد وطن دارند هر روز بیشتر به تردید میافتند، کم کم خود را به دایره خیالبافان و ساده لوحان نزدیک میبینند، یا عاشقان بیوصال. گفتنیها را باید گفت و بر عمل لازم اصرار کرد. این خواب اگر عمیق شود بیداری ندارد.