در کلاس جامعهشناسی دکتر قانعیراد
دکتر محمدامین قانعیراد (متولد 1334)، استاد برجسته جامعهشناسی پنجشنبه گذشته( ۲۴ خردادماه ۱۳۹۷) چشم بر جهان فروبست. رئیس پیشین «انجمن جامعهشناسی ایران» از جمله صاحبنظران و استادانی بود که خود را به محیط دانشگاه محدود نکرد؛ او اندیشمندی متعلق به «سپهر عمومی» بود؛ صاحبنظری نقاد و اهل تعامل و گفتوگو در جامعه مدنی.
قانعیراد هم کنشگری فرهیخته برای میدان حوزه عمومی بود، هم استادی فروتن در دانشگاه، و هم صاحبنظری نقاد علیه اقتدارگرایی و ناکارآمدی و فساد حکومت. او دانشمندی در پی «رهایی» مردمان زمانهی خویش بود و نویسندهای که بهدنبال کاستن از درد و رنج هموطنان خود بود و تقلیل آسیبهای اجتماعی.
دانشگاهی در حوزه عمومی
قانعیراد اگر چنین رویکردی (کوشندگی علمی در سپهر عمومی) داشت، مبتنی بر تحلیلی علمی بود. وی با اشاره به تحول مفهوم «آکادمیسین» و «روشنفکر»، به تبیین مقوله «روشنفکر عمومی» موردنظر خود پرداخته و گفته است: «عقل روشنفکری، نقد دانش و راهبرد از حوزه ارزشها و فرهنگ است؛ نقد متخصصان و سیاستمداران و دانشگاهیان از دیدگاه ارزشها و منافع مردم است.»
او یکی از مؤلفههای روشنفکری را «فراتر رفتن از نگاههای تخصصی و داشتن نگاه ارزیابانه، کلینگرایانه و فرهنگی» میدانست و معتقد بود: «روشنفکر یک نوع خودشناسی و شکلگیری مجدد جامعه را سامان میدهد که نه سیاستمدار، نه تکنوکرات، و نه دانشگاهی ـ بهمعنای درونپارادایمی و حرفهای آن ـ هیچکدام ظرفیت و توانایی انجام اینگونه کارها را ندارند».
به باور قانعیراد، «این کار روشنفکر است که با مشارکت در جنبشهای اجتماعی یا طرح مفاهیم تازه، سوژهسازی میکند. یعنی مردم را به سوژهها و نیروهای اثرگذار تبدیل میکند.»
به بیان دیگر، و از منظر وی، «روشنفکر با درک حساسیتها و شرایط خاص تحول و تغییر تاریخی به مردم میگوید که سبک دیگری میتوان زندگی کرد و راه دیگری نیز وجود دارد.» استاد جامعهشناسی، خود چنین زیست.
علیه رواج دروغگویی
قانعیراد همچنین از جامعهشناسان دغدغهدار ریشهیابی علل دروغگویی و رواج و آسیبشناسی آن در جامعه بود.
او با این تاکید که «افراد ذاتا دروغگو نیستند» معتقد بود، در جوامعی که بین اقتضائات اخلاقی و سازوکارهای عادی روزمره فاصله و شکاف بیفتد، افراد بیشتر از راهبرد دروغ استفاده میکنند. وی با اشاره به «فشارهای ساختاری» برای سازگاری فرد با وضع نامطلوب مستقر، تصریح میکرد که اگر فرد بخواهد به اقتضائات اخلاقی (ازجمله دروغ نگفتن) پایدار بماند نمیتواند زندگی کند و در جامعه حرمت خود را حفظ کند.
قانعیراد به تأثیر نهادها و تبلیغات و ادعاهای حکومتی بر رواج دروغگویی نیز اشاره کرده و گفته است: «دروغ گفتن تنها زبانی نیست بلکه دروغ گفتن بهمعنای ناراستی است، و ناراست بودن ابعاد مختلفی مانند ناراستی زبانی و رفتاری دارد. بهعنوان مثال در نمای بیرونی ساختمانهای قوه قضائیه فرشتههایی است که یک ترازو و شمشمیر به دست دارد و چشمانش را بسته و میگوید من با بیطرفی تمام عدالت را در جامعه برقرار میکنم؛ اما میبینیم که در جامعه روز بهروز بیعدالتی گسترش پیدا میکند؛ ما ستاد مبارزه با مواد مخدر و ستاد مبارزه با فساد اقتصادی داریم، اما وضعیت موادمخدر و فساد اقتصادی در حال گسترش است؛ یا صداوسیما که نام خود را رسانه ملی گذاشته اما مدام شکاف و انشقاق بین ملت ایجاد میکند؛ میگوییم بانکداری اسلامی، اما وامهایی با سود بالا به مردم پیشنهاد میکنیم. در همه این موارد شاهد ناراستیها و دروغهای نهادی هستیم؛ در بسیاری از موارد همین دروغهای نهادی است که دروغگویی را نه بهصورت آگاهانه بلکه بهصورت طرح درس پنهان به مردم آموزش میدهند و افراد را بهطرف دروغگویی سوق میدهند».
این استاد جامعهشناسی همچنین با اشاره به این نکته که «برخی دین را بهمثابه قدرت میبینند و از ابزارهای دروغگویی برای تحقق دین بهمثابه قدرت استفاده میکنند» هشدار میداد «قدرتی که در ظاهر گفته میشود قدرت دین است به شیوه پنهان در اختیار قدرت و منافع افراد خاص قرار میگیرد.»
قانعیراد تنها به آسیبشناسی نمیپرداخت؛ او راهکار نیز ارائه میداد؛ چنانکه راه خروج از رواج دروغگویی را «شفافسازی» و «فاصلهگرفتن از فساد اداری» و «افزایش اعتماد به نهادهای اجتماعی» میدانست و اینکه: «مردم احساس کنند نهادهایی چون صداوسیما به خودشان تعلق دارند و حاملان راستی هستند و از منافع، علائق و دیدگاههای مردم بهعنوان یک کل در جامعه حمایت میکنند.»
دستگاه سرکوب، و خروج از بحران
پس از اعتراضهای دیماه ۱۳۹۶، قانعیراد با اشاره به گستردهشدن افسردگی و اضطراب و ناراحتی و نگرانی و ناامیدی در جامعه، ضمن اشاره به برخی دلایل ساختاری گفته بود: «منابع ارزی ما روز به روز در حال کاهش است؛ بخش تولید ورشکست شده و امنیت اقتصادی مردم از بین رفته است. دولتی که نه منابع اقتدار دارد نه منابع مالی؛ منابع اقتدار یعنی این که دولت بتواند تصمیم بگیرد و آن را اجرا کند؛ در سیاست خارجی و داخلی».
این استاد جامعهشناسی تصریح کرده بود که «نظام سیاسی ایران، یک نظام سیاسی شکافدار، دوگانه و غیرمنسجم است. ساختار حکمرانی از کار افتاده؛ یک نظام حکمرانی مدون وجود ندارد».
وی همچنین با اشاره به این نکته که «جمهوری اسلامی در برخورد با اعتراضها تنها از دستگاه سرکوب خود استفاده میکند» افزوده بود: «از دیدگاه جمهوری اسلامی، تظاهرکنندگان یکسری انسان خاطی و مجرم هستند که باید سرکوب شوند». قانعیراد اضافه کرده بود که متأسفانه «حتی همین دستگاه سرکوب هم در جمهوری اسلامی غیرحرفهای است».
وی با اشاره به ادعای «خودکشی» در زندان، میافزاید: «در شرایط غیرحرفهای، این خودکشیها معنای فوقالعاده بدی میدهد». قانعیراد فراتر میرود و با طرح این پرسش که «چرا در جامعه آمار خودکشی بالا میرود؟» میافزاید: «بهدلیل اینکه جامعه یک زندان وحشتناک شده؛ انسانها در وحشت بهسر میبرند و امیدی به فردا ندارند».
وی زمستان گذشته با انتقاد از فقدان بسترهای لازم برای مشارکت اجتماعی شهروندان بهویژه جوانان و نیز درک متفاوت حکومت و جامعه از مقوله امنیت هشدار داده بود که اگر سه شکاف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شناخته و بهصورت اساسی درمان نشود احتمال دارد موجهای بعدی اعتراض در زمانبندیهای کوتاهتر و با خشونت بیشتری رخ دهد.
در کشاکش با سرطان فراگیرشونده، و با وجود بیماری سخت، چند هفته پیش از فروبستن چشم بر جهان، قانعیراد در یادداشتی نوشت: «میرحسین موسوی بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی و بخشی از تاریخ جنبش بازاندیشی دوران پساانقلابی است؛ منظور از پساانقلابی یعنی حفظ ارزشهای انقلابی در گفتمانی روزآمدتر و غنیتر».
او خواهان برگزاری انتخاباتی «جدی، غیرمهندسیشده و مبتنی بر تفاوتهای معنادار» شده و افزوده بود: «همراه با مدیریت دموکراتیک انتخابات و سپردن نتیجه آن به آراء مردم باید بهتدریج و در یک زمانبندی روشن و قبل از وقوع رخدادهای غیرمنتظره در مقیاس داخلی، منطقهای و بینالمللی به حل موضوع محصورین ثلاثه نزدیک شد».
جامعهشناس وطندوست و آزاده که در سپهر عمومی میزیست، تأکید کرده بود: «آزادسازی محصورین نه تنها به تقویت سرمایه اجتماعی و بازسازی امر اجتماعی کمک میکند، بلکه فواید آن به هر دو جریان متداول سیاسی بازمیگردد و بهدلیل نهادینهسازی فرایندهای دموکراتیک، شرایط تقویت سرزندگی و امیدواری جوانان و بازگشت سرمایه ها و مغزهای مهاجر را نیز فراهم میکند».
دکتر قانعیراد در حالی در ۶۳ سالگی درگذشت که هسته اصلی قدرت نشانهای از «شنیدن» آسیبشناسی و راهکارهای جامعهشناختی این استاد دانشگاه بروز نمیدهد.