![](https://old.iranintl.com/sites/default/files/styles/articles_landing/public/21_5_0_9.jpg?itok=4O3LAoD1)
راپورت خفیهنویس؛ کودتا با اعمال شاقه
رفتیم دربخانه، غلامعلیخان هرکس را پیدا میکرد، نامهای که برای رضاخان پهلوی نوشته بود، با صدای بلند برایش میخواند. یک دور هم برای ما خواند. از دو چیز متنفرم، یکی اینکه شاعری شعرش را برای آدم بخواند و یک بیت را تکرار کند، دویم اینکه شبنامهای بهدست آدم بدهند و آن را با صدای بلند بخوانند.
نادرخان فتورهچی از ارباب جراید که مقادیری مقالات کریتیکال و سوسیالیستی مینویسند را به محبس انداختهاند، بیچاره نه سر پیاز است، نه ته پیاز. از بابت اعتراض به یکی از اعیان تهران که پروداکشن فیلم و سریال تلفزیونی مینماید مقالات نوشته، انداختندش محبس. گویا طرف از اموال دولتی استفاده کرده برای امورات شخصی. تا بیاییم بقیه ماجرا را بفهمیم، آقا وحید گفت طرف را آزادش کردند. برو آقا منتظر است. رفتیم داخل. آقا سرومروگنده نشسته و سرحال بود.
فرمودند چه خبر؟
عرض کردم: آقا میرزا جوادخان ظریفالدوله گفته گروه اقدام در اتازونی بهدنبال اقدام مشابه کودتای ۲۸ مرداد علیه ایران است.
فرمودند: نظرت چیست؟
عرض کردم: ممکن است توی کلهشان یکچیزی شبیه کودتا باشد، ولی امری بیمعنی است.
فرمودند: چرا؟
عرض کردم: در کودتای ۲۸مرداد، یک دولتی بود که شاه مخالفش بود و به این آسانی نمیشد کنار گذاشت، الآن شما یک تلفن بزنید به میرزا حسنخان صدراعظم، استعفا میدهد و میرود.
فرمودند: ولی من این کار را نمیکنم.
عرض کردم: البته، در کودتا یکی هست که تصمیم میگیرد و تصمیمش را با اسلحه اجرا میکند؛ در این مملکت اصلا کسی تصمیم نمیگیرد.
فرمودند: منظورت این است که من تصمیم نمیگیرم؟
عرض کردم: هیچکس تصمیم نمیگیرد. بقیه که حق تصمیمگیری ندارند، شما هم که تصمیم نمیگیرید.
فرمودند: ارتش و سپاه چه؟
عرض کردم: همیشه در کودتاها یک ارتش هست یا بخشی از ارتش توسط یک فرمانده نظامی یا سیاسی اداره میشود. در سپاه و بسیج و ارتش ایران، هیچکس جز از شما، فرمان نمیبرد. حتی اگر شما هم بخواهید فرمانی علیه صدراعظم اجرا کنید، نیاز به ارتش نیست. میگویید حسن نیا، من دوست ندارم از فردا تو رییسجمهور باشی....
فرمودند: یعنی آنها فکر میکنند من چنین دیکتاتوری هستم.
عرض کردم: فکر نمیکنند.
فرمودند: پس چه میگویی؟
عرض کردم: فکر نمیکنند.... مطمئن هستند.
فرمودند: یعنی در این مملکت کودتا نمیشود.
عرض کردم: بله، اظهرمنالشمس است که کودتا نمیشود، مگر دیوانهای پیدا شود و کودتا کند.
آقا یکدفعه انگار آنتن گیرندهاش تیز شده باشد، فرمودند: مثلا چهجور دیوانهای؟
عرض کردم: مثل سیدضیاءالدین طباطبایی...
فرمودند: او که واقعا دیوانه بود
عرض کردم: من هم همین را گفتم.... یکی مثل مشایی و بقایی و احمدینژاد، اینها اینکارهاند...
فرمودند: حتی احمدینژاد؟
عرض کردم: بیش از همه او...
فرمودند: ولی او کسی را در میان سپاه و بسیج و ارتش ندارد...
عرض کردم: داشته باشد هم افاقه نمیکند.
فرمودند: چطور؟
عرض کردم: الحمدالله ملت ایران اینقدر دهن لق هستند که تا کسی تصمیم بگیرد، فردا همه خبرش را میدهند، میشود مثل کودتای نوژه که صدنفر عملیات میخواستند بکنند، ۱۱۰ نفر لو دادند.
فرمودند: دیگر چه؟
عرض کردم: دیگر اینکه تا دو نفر تصمیم بگیرند، فورا بینشان انشعاب میشود و تصمیم میگیرند بهجای کودتا، کار فرهنگی کنند و عدهای میخواهند استخاره کنند، استخاره میکنند، بد میآید و هزارتا مساله دیگر.
فرمودند: دیگر چه؟
عرض کردم: دیگر اینکه در کودتای ۲۸ مرداد، یکعده مخالف آمریکا بودند، یک عده طرفدارش، یکعده هم مخالف انگلیس بودند و یکعده طرفدارش. در مملکت ما، فقط ملت مخالف یا طرفدار روسیه هستند، اصلا انگلیس و آمریکا محلی از اعراب ندارند.
فرمودند: دیگر چه؟
عرض کردم: آخرش هم همین که در سپاه و ارتش و بسیج تعداد فرماندهان و نمایندگان ولیفقیه اینقدر زیاد هستند که تعداد افرادی که باید تبعیت بکنند، به آن اندازه نمیشوند. بنابراین خیالتان راحت باشد که کودتایی نخواهد شد.
فرمودند: یعنی از نظر امنیتی ما آسیب نمیبینیم.
عرض کردم: درست برعکس. در این مملکت کسی تصمیم برای کودتا که نمیگیرد، هیچ، برای هیچ کار دیگری هم نمیگیرد.
فرمودند: چرا بعضی فکر میکنند من نمیتوانم تصمیم بگیرم؟
عرض کردم: با پسگردنی یا بدون پسگردنی؟
آقا فرمودند: برو.
رفتیم منزل، تا فردا چه شود.
میرزا ابراهیم خفیهنویس