ناشری با ایدههایی نو و مدرن برای نشر ایران
پنجسال پیش در چنین روزی (۲۷ مردادماه)، کوچه فردانش در خیابان وصال شاهد حادثهای بود که شاید در تاریخ نشر ایران بیسابقه باشد. ناشری در دفتر کارش که دوستداشتنیترین محل زندگیاش بود، زندگی اینجهانی را برجای نهاد و به دیگر سرای رفت. توصیف یکی از دوستان ناشرش گویای آن حادثه تلخ، اما نادر است: «وارد کوچه که شدم، حضور ماشین اورژانس و ازدحام جمعیت در درگاه دفترش، همه چیز را برایم معنا کرد. داود موسایی(مدیر انتشارات فرهنگ معاصر)، حسن کیاییان(مدیر نشر چشمه)،محمدعلی جعفریه(مدیر نشر ثالث) و محسن باقرزاده(مدیر انتشارات توس)، حضور داشتند… راه به دفترش گشودم که با خودش روبرو شدم، نه در تکاپوی همارهاش؛ خوابیده بر زمین،کنار میز کارش، دست چپش بر سینه و سر بهطرف شانه راست خمیده، زردروی و دل از دنیا برکنده.»
این فرد کسی نبود جز محمد زهرایی که در نوشته دوستش(فرید مرادی)،چنین توصیف دقیقی از مرگش شد.(مهرنامه-شماره ۳۱ ص ۲۲۷)
دفتر کار محمد زهرایی به گواه تمامی اهل قلم و ناشران، جلوهای و نمادی از فضایی بود که او از کتاب در زندگی تصویر کرده بود. دفتری با ساختمانی قدیمی که زهرایی آن را پیرایشی ماهرانه کرده بود و وقتی وارد آن میشدی، گویی به فضایی دور از دود و دم مرکز تهران وارد شدهای. با معماریای سنتی که آجر به آجر و کاشی به کاشی آن، به زیبایی و ظرافت چیده شده بود. قفسههای بزرگ و شکیل کتاب از اقصی نقاط دنیا نیز زینتبخش این دفتر بود.
شناگری در عمق نشر مدرن
اگر عبدالرحیم جعفری را بهحق بنیانگذار و بهنوعی پدر نشر صنعتی و مدرن ایران بدانیم، محمد حیدری(مدیر انتشارات خوارزمی) و محمد زهرایی (مدیر انتشارات نیل و کارنامه) را باید دو ناشری دانست که گامهایی جلوتر از جعفری برداشتند، تا نشر ایران را کیفیت و غنایی بخشند که جلوههای زیباییشناسانه چنین نشری باشد.
از محمد زهرایی یادداشت و گفتوگوی بسیار اندکی بهجای مانده، اما محصولاتی که او برجای گذاشته است و نیز توصیفی که مؤلفان و مترجمان و همکاران او از کارش بهدست دادهاند، او را ناشری با ایدههای آرمانی توصیف میکند که رسیدن به قلههای بلندی را در ذهن و ضمیر خود میپروراند.
او همانند هر ناشر ایدهپردازی، به نشر نگاهی منظومهای داشت. بهدلیل تجاربی که در این عرصه بهدست آوردهبود، تقریبا با تمامی زوایای کار نشر و پیچیدگیهای آن، از صفر تا ۱۰۰ آشنا بود و همین به او نگاهی بخشید تا نقاط قوت و ضعف نشر ایران و کاستیهای آن نسبتبه یک نشر مدرن را بهخوبی و بهتجربه دریابد و برای رفوکردن آن، خود دستبهکار شود. او البته بارها زمین خورد و برخاست و حتی در دهه شصت، انبار بزرگ کتابش جلوی چشمانش سوخت و خاکستر شد، اما ققنوسوار و بهرغم تمامی موانع، از این خاکستر برخاست و جانی دوباره به کارش بخشید و درنهایت توانست برخی از ایدههایش را پیاده کند و از آن مهمتر، در نسل بعد از خود بهجای گذارد و نماد خانوادهای شود که کتاب مهمترین رکن زندگیآنهاست. اکنون که پنج سال از مرگش گذشته است، بهرغم آنکه فرزندانش آنچنانکه باید، نتوانستهاند همانند او باشند، اما تجربه او را رها نکردهاند و سعی کرده و میکنند این بار بزرگ را بر دوش کشند.
ایدههایی آرمانی؛ دیزنیلندی به نام ملانصرالدین در جاده تهران-قم
از نورالدین زرینکلک در گفتوگویی نقل شده است که زهرایی برای انتشار کتاب ملانصرالدین تا به آنجا ذهنش را پرواز داد که بهسراغ علمای قم رفت و از آنها مجوزی گرفت که بتواند فضایی همانند دیزنیلند را در جاده تهران-قم تاسیس کند و نامش را ملانصرالدین بگذارد.(کرگدن-شماره ۱۸-ص ۶۵). او برای انتشار همین کتاب که پنج سال بعد از درگذشتش نیز هنوز فرصت انتشار نیافتهاست، ایدههای جزئیتری هم درسر داشت که بهگفته آقای زرینکلک، ساختن عروسک ملا و خرش، ازجمله آنها بود. به گفته آقای زرینکلک، او فرزندش را به چین فرستاده بود و توانست با تولیدکننده عروسکی به توافق برسد که از این دو نماد طنز در ایران، عروسکهایی شکیل و دوستداشتنی تولید کند تا همزمان با انتشار کتاب، بهشکل انبوه و صنعتی آن را به فروش برساند. کتابی که تا به امروز، انتشار آن بیش از ۲۰ سال زمان برده است.
همین ایده را برای تولید کتاب مستطاب آشپزی داشت؛ آن کتاب در شرایطی سخت و دشوار تولید شد و بهرغم آنکه در شناسنامه کتاب، نام زهرایی بهعنوان ویراستار آمده است، اما توصیفات مؤلفان کتاب، خود حکایت از سهم بیبدیل ناشر در تولید محتوای کتاب دارد. سهمی که تقریبا در دیگر کتابها نیز به تناسبی کم و بیش، بروز مییافت. کتاب مستطاب آشپزی(تالیف نجف دریابندری و همسرش فهیمه راستکار)وقتی به عرصه ظهور رسید، به فاصلهای کوتاه، به مهمترین کتاب آشپزی ایران تبدیل شد و تا بهامروز، با وجود قیمت بالایش،نزدیکبه ۳۰ بار تجدید چاپ شده است. اثری که به گفته زهرایی، یکی از جلوههای ناب فرهنگ ایرانی یعنی آشپزی را بهعنوان یکی از مکاتب آشپزی مهم در شرق جهان، به دیگر نقاط جهان معرفی کرد. او این ایده را در سر داشت که کتاب را به پنج جلد برساند و به همین دلیل، از اقصینقاط ایران دستورات غذاهای محلی را گرد میآورد و میخواست رستورانی نیز تاسیس کند که ایدههای آشپزی را در آن بهکار گیرد. به گفته زهرایی، مردم در هر نقطه جهان، برای غذا اهمیتی ویژه قائلند و از این عنصر و ویژگی میتوان برای گسترش و نهادینه کردن امور دیگر فرهنگ کمک گرفت. کتاب مستطاب آشپزی ضمن آنکه کتاب آشپزی است، در زمینه آموزش زبان فارسی و روان نیز اثری یگانه است و ناشر و مؤلف بر این باور بودند که مخاطب و خواننده این کتاب، ضمن اجرای دستورات آشپزی کتاب، با فرهنگ مطالعه نیز آشنا میشود.
مشکلات نشر و راه حلهایی کوچک اما کاربردی
ویژگی مهم زهرایی این بود که مشکلات نشر را بهخوبی میشناخت و خود برای حل این مشکلات، سرمایهگذاری و اقدام میکرد تا مدلی کوچک از موفقیت را به دیگر ناشران نشان دهد.
این مشکلات از حروفچینی و ویراستاری و مشورت به مؤلف شروع میشد و تا حلقه نهایی نشر که مخاطب باشد، دامن میگستراند و زهرایی تقریبا تمامی این چرخه را خود پیمود و برای تکتک مراحل آن، راهحلهای مفیدی ارائه داد.
در حوزه کاغذ و چاپ، او ازجمله کارشناسان نامی چاپ و نشر بود که توانست کاغذی خاص را وارد عرصه نشر کند؛ در حوزه ویراستاری و کمک به مؤلفان برای غنابخشیدن به کارشان، کمتر کتابی بود که او بخواهد تولید کند و از کارشناسان دیگر موجود در آن حوزه مشورت نگیرد. طراحی جلد کتاب و کتابآرایی او نیز تقریبا چنان ابعاد زیباییشناسانهای داشت که سرمشق و الگویی برای دیگر ناشران شد که بتوانند به تقلید از کارش بپردازند.
همین ایده را در چینش حروف و زیبا جلوهدادن آن در صفحه داشت. بهنحوی که پنطی* خاص را برای کتابهایش بهکار گرفت که زیبایی خاصی به کتاب میبخشید. علاوهبر آن، بخشی از سرمایهاش را بهکارگرفت تا بتواند ایدههایش در این عرصه را در قالب نرمافزاری ویژه تولید کند. فرزندانش بعدها نقل کردند که او بیش از ۵۰میلیون تومان هزینه کرده بود تا پنطی خاص را طراحی کند که تمامی مشکلات و موانع خط فارسی را در قرارگیری در صفحه کتاب برطرف سازد و نتیجه این شود که خطی زیبا و خوانا و منطبق با ابزار مدرن امروزی به صحنه آورده شود.
فروشگاه کتابی که او در شمال تهران مدیریت آن را بههمراه یکی از فرزندانش برعهده داشت، نمونهای شاخص و مدرن از یک فروشگاه کتاب در اشلهای جهانی بود. فروشگاهی که تقریبا تمامی نیازهای یک مشتری فرهنگی در آن لحاظ شده بود. از هدیههای فرهنگی تا حتی درخت کاکتوس کوچک، تا انواع آلبومهای موسیقی و هدیههای گرانقمیت فرهنگی(خودنویسهای بسیار گران) که هر ذائقه و قیمتی و پسندی را ارضاء میکرد.
تمامی این جلوهها از ذهنی برمیخاست که تمام زندگیاش را در کتاب خلاصه کرده بود و درنهایت نیز در میان کتاب جان باخت.
زندانی قبل و بعد از انقلاب
محمد زهرایی، سال ۱۳۲۸ در فاروج خراسان شمالی بهدنیا آمد و بعد از راهاندازی کتابفروشی کوچکی در مشهد و دستگیری و به زندان افتادن، به تهران آمد. کار نشر را با انتشارات گوتنبرگ شروع کرد و سپس به انتشارات فرانکلین زیر نظر همایون صنعتیزاده پیوست و مدتی بعد، با همکاری دو ناشر دیگر، انتشارات نیل را بنا نهاد.
پس از انقلاب، بهدلیل گرایشهای سیاسیای که داشت، مدتی به زندان افتاد و تا سالها اجازه فعالیت نداشت، تا اینکه مجوز نشر کارنامه را بهنام همسرش دریافت کرد و توانست از اوایل دهه هفتاد، ایدههایش در عرصه نشر را در قالب انتشارات کارنامه عملی کند.
ازجمله مهمترین کتابهایی که او در تالیف و انتشار آن دستی تمام داشت، میتوان به مجموعه چهارجلدی خواب آشفته نفت( تالیف محمدعلی موحد)، حافظ به سعی سایه(هوشنگ ابتهاج)،آثاری از نجف دریابندری، قبله عالم(عباس امانت) و مجموعه کتابهای بیبی** اشاره کرد. زهرایی صبح روز ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، در دفتر کارش درگذشت.
* پُنط/ پُنت: واحد اندازه حروف .
**کتابهای بیبی: ابتکاری ازسوی محمد زهرایی برای طراحی کتابهایی کوچکتر از کتابهای جیبی که پیش از آن (قبل از انقلاب) ازسوی انتشارات امیرکبیر منتشر میشد. او به یاد مادرش که «بیبی» صدایش میزدند، نام «مجموعه کتابهای بیبی» را بر آن گذاشت.