خواب زمستانی دلواپسان
عجیب است.
همانها که دائم نگران بودند. همان ها که گله می کردند از سالها صدرنشینی در بخش آسیایی رنکینگ فیفا. آنها که دیدار دوستانه با الجزایری که قهرمان آفریقا شد را بر نمی تابیدند. همان ها که از تقابل با روسیه ای که از جمله شگفتی سازان جام جهانی شد ایراد می گرفتند و یا می گفتند: مایه خجالت است، بازی با ترکیه ای که یک سال بعد ما قهرمان جام جهانی را هم شکست داد. آنها که به استفاده از برند سرشناس آدیداس مشکوک بودند و هر تمرین و تصمیم و مصاحبه کارلوس کیروش را نشانه ای از سیر قهقرایی فوتبال ایرانی می پنداشتند، گویی روزه سکوت گرفته و یا به خواب زمستانی فرو رفته اند که درست از فردای کوچ مرد پرتغالی به کلمبیا، دغدغههای ملی شان را لای بقچه ای پیچیده و در گنجه پنهانش ساخته اند.
کجا رفتند خبرنگاران محفلی که برای درگیری با کادر فنی تیم ملی تا تلویزیون قطرهم پیش می رفتند و بر اساس داستانهای خیالی، جو روانی به راه می انداختند و فردای غلبه بر چین لیپی تیتر می زدند: حتی در صورت قهرمانی در جام ملت ها هم سرمربی تیم ملی رفتنی است؟
چرا مرد همیشه حاضر در تمام برنامههای تلویزیونی که اعتقاد داشت کیروش فقط دنبال دعواست و آبیاری خوشههای خشم، در قبل هزاران هزار زد و خورد لفظی دیگر و تلنبار پروندههای انضباطی چیزی نمیگوید؟ یا آن مربی دست به بیانیه ای ؛ که اخیرا برای سرمربی جدید تیم ملی لیست هم تهیه میکند، چرا دیگر حرفی از لزوم محوریت برنامه نمی زند؟
گرچه شاید نظر دوستان به نظر تاجی که گفت: «خارج از عرف ایشان اگر سوالی پرسیده شود پاسخش چوب ناظم است و محرومیت» نزدیک باشد، اما از گروه دلواپسان اگر کسی را دیدید حتما از آن ها بپرسید: از فوتبالی که قرار بود بعد از کیروش با شکوه تر طلوع کند چه خبر؟
بپرسید مارک ویلموتسی که می گفتند «بیشتر از یک هفته در سال نمیتواند از ایران خارج شود» چرا دو ماه است که غیب شده و حتا مسئولیت تماشای گل سرسبد بازیهای هفته دوم لیگ را هم به دستیارش سپرده است؟
بپرسید شمایی که به بازی با شیلی و سوئد و الجزایر و تونس و روسیه می گفتید « آمار پر کن»، امروز که فیفا دیها یکی پس از دیگری می آیند و میروند و حتی بنگلادش هم رویارویی با ایران را کنسل میکند، چرا نگران از دست رفتن فرصت هایی که می توانست به آشنایی بیشتر تیم ملی با کادر فنی جدیدش کمک کند نیستید؟
بپرسید چگونه پای برندی که بارها از کیفیت پایین آن گله کرده ایم به فوتبال ایران باز شده و چرا در مراسم رونمایی از کیت جدید تیم ملی، نخست طرح روی پیراهن اشک مان را درآورد و در ادامه نخ کش شدن لباسی که هنوز کسی آن را نپوشیده است مایه آبروریزی شد؟
آقایان دلواپس، لیگی که قرار است پشتیبان فوتبال ملی ما در سال سخت انتخابی های جام جهانی و المپیک باشد با حدود چهار هفته تاخیر آغاز شده است. مربی ای که بنا بود از اینجا جم نخورد هفته هاست که غیبش زده و فیفا دی هایی که قرار بود بهانه ای باشند برای تقابل با حریفان دانه درشت و ارائه بازیهای هجومی کلا به فراموشی سپرده شده اند.
همانگونه که آن همه فریاد بر سر تیم موفق دوران کیروش عجیب بود، اینهمه بی خیالی در ازای وقایع ماه های اخیر نیز یادآور این نکته است که در ایران تنها در دو حالت به مربیان خارجی تیم ملی می پردازند؛ یکی وقتی تیمشان را از آب و گل درمی آورند و سر و کله سهم خواهان پیدا می شود. ویکی هم زمانی که آنها از فوتبال سنتی ما جلو می زنند تا حاسدان از راه برسند و دست در دست یکدیگر موفقیت ها را کمرنگ جلوه دهند.
گویی جز در جهت تخریب؛ یا برای منافع شخصی، بهانه و انگیزه دیگری برای واکنش نشان دادن به امور تیم ملی نداریم.