وکیل مدافع شیطان
روزهای کرونا زده، فوتبال ایران را تعطیل کرد اما حاشیههایش را نه. فواصل اجتماعی، آدمها را از هم دور کرد و در خانهها نگاه داشت اما موفق نشد فوتبال را از حاشیههایش جدا کند. افشاگری که بخش جدانشدنی حواشی فوتبال است، در روزهای کرونایی اوج گرفت. افشاگری درباره حقوق مدیرانی که دیگر نیستند، افشای قرارداد ریالی یا دلاری عجیبترین سرمربی تاریخ تیم ملی ایران، قراردادهای خاص، لایوهای جنجالی و سرانجام افشای زوایای جالب از پروندههای انضباطی فوتبال ایران در فیفا که تا سوئیس پیش رفت. «لوددویچ دلشات» نامی بود که پای خیلیها را به قراردادهای عجیب و پروندههای همیشه بازنده فوتبال ایرانی در فیفا باز کرد و کار را به جایی رساند که وزیر ورزش جمهوری اسلامی دست کمک به سوی وزیر اطلاعات کابینه دراز کند و از او بخواهد که به هزارتوی اسرارآمیز فوتبال ایران ورود کند. جایی که شبیه خانههای مافیایی سیاه شده است و گرهاش دیگر به دست ورزشی ها باز نمیشود.
بازندههای همیشگی
نه حافظه شخصی و نه موتور جستوجوی گوگل، هیچ کدام به یاد ندارند پروندهای از میان هزاران پرونده شکایتی بین فدراسیون و باشگاههای فوتبال ایران با طرف خارجی (بازیکن یا مربی) که به میز کمیته انضباطی فیفا رسیده باشد و برنده مناقشه، طرف ایرانی باشد. یک عادت قدیمی که نه ترک شد و نه خلافش ثابت شده است. مشکل اما کجاست؟ عدم توانایی مدیران ورزشی ایران در عقد قراردادهای برد برد، عدم آگاهی از موضوعات حقوقی یا عدم پایبندی طرف ایرانی در آنچه وظایف کارفرما نامیده میشود. و اما پاسخ به این پرسش؛ هر سه مورد صحیح است. در واقع شاید تا پیش از افشاگری محمدرضا زنوزی (مالک باشگاه تراکتور) هر سه پاسخ صحیح بود و سایر موارد تنها به تئوری توطئه شباهت داشتند. واقعیت تلخی است اما باید بپذیریم کمتر مدیری در فوتبال ایران وجود دارد که الفبای ساده امضای یک قرارداد درست را بداند و به همین دلیل ساده اما مهم، حقوقدانهای فیفا عادت کردهاند در پروندههایی که یک طرفش فدراسیون فوتبال یا باشگاهی از ایران باشد، حتما طرف ایرانی بازنده است مگر خلافش ثابت شود. حالا اما موضوع وارد فازی جدید شده است، دلالها و آدمهای پشت پرده یک قرارداد تا مغز استخوان فدراسیون و باشگاهها پیشروی کردهاند و دیگر به همان درصدی که در همه جای دنیا از یک قرارداد نصیبشان میشود رضایت نمیدهند. نظریهای که تقریبا از ۲ سال قبل و در زمان مدیریت وقت باشگاههای سرخابی مطرح شد اما در حد یک نظریه بی سند و مدرک باقی ماند. همان روزهایی که به شکلی عجیب بازیکنان خارجی استقلال و پرسپولیس و بعدها مربیانی مانند شفر و برانکو با مدلی خاص فراری داده شدند.
فرضیه جدید؛ تبانی با وکلا
مدیریت ایرج عرب در پرسپولیس یکی از پرالتهاب ترین دوران مدیریتی سرخها بود، دورهای که در تیم رقیب نیز زمام امور در دست امیرحسین فتحی بود و هواداران استقلال اعتقاد دارند اتفاقاتی که در این دوره رخ داد در نوع خود پر رمز و راز بود. در همان دورهای که چند بازیکن خارجی و با کیفیت استقلال و همچنین وینفرد شفر از این تیم جدا شدند. دورهای که مصادف بود با عقد قراردادهایی جالب توجه با چند بازیکن بیکیفیت خارجی در پرسپولیس و همچنین جدایی برانکو ایوانکوویچ که شکل جداییها شباهت خاصی با هم داشتند. در مصاحبههایی که شفر، برانکو و چند بازیکن خارجی سرخابی با رسانههای داخلی و خارجی داشتند کدهایی داده شد که هر چند عجیب، اما واقعی بود. در واقع تمامی آنها قصد داشتند به نوعی با باشگاه مورد نظر صلح کنند و کار به شکایت در فیفا نکشد اما انگار دستهایی در کار بود تا حتما شکایت انجام شود و کار به فیفا و در نهایت دادگاه عالی ورزش کشیده شود، چرا که جریمهای گزاف به رقم اصلی قرارداد اضافه میشد و دلالهای پشت پرده و احتمالا برخی مدیران کلان و میانی و شاید وکلای داخلی و خارجی نیز در این بین سود بیشتری به دست میآورند. فرضیهای که مالک تراکتور مدعی شده است نظریهای درست و قابل طرح در دادگاههای بینالمللی است. زنوزی به زعم خود پرده از راز بزرگی برداشته است که اگر واقعیت داشته باشد نه تنها پای بسیاری از مدیران ارشد باشگاههای ایرانی و حتی فدراسیون فوتبال، بلکه پای چند وکیل خارجی را به فسادی بزرگ و سازمان یافته باز میکند. زنوزی معتقد است برخی مدیران باشگاهها در هماهنگی کامل با وکلای خارجی و تعمدا، به شکلی پروندههای شکایت را پیش میبردند که در نهایت حکم به سود طرف خارجی صادر شود و در این بین سودهایی کلان به جیب میزنند. در این بین یک نام بیشتر از سایرین شنیده شد؛ (لودویچ دلشا) وکیل سوئیسی که حتی وکالت فدراسیون فوتبال ایران در مورد عجیب مارک ویلموتس را هم بر عهده دارد. دلشا اما در گفتوگویی اختصاصی با ایران اینترنشنال تمامی اتهامات را رد کرده و معتقد است شکست باشگاههای ایرانی در پروندههای فیفا به دلیل عدم شناخت مدیریت فوتبال ایران در انعقاد یک قرارداد درست است. در آنسو نیز زنوزی معتقد است مدارک معتبری در دست دارد و حتی به دادگاه عالی ورزش نیز شکایت کرده است. موضوع به همینجا ختم نمیشود و برخی از اعضای هیات رئیسه فدراسیون فوتبال نیز به این موضوع واکنش نشان دادهاند و بسیاری از مدیران سابق و فعلی باشگاههای فوتبال ایران نیز درباره اظهارات زنوزی واکنش های متفاوتی داشتند اما اغلب آنها، گفتههای زنوزی را تایید میکنند.
فساد آن بالاهاست
مالک تراکتور که علاقه عجیبی به افشاگری و سپس حضور در رسانهها و ارائه کدهای سربسته دارد، در گفتوگویی با یک برنامه تلویزیونی در سیمای جمهوری اسلامی گفت: «من بهخاطر خودم افشاگری نکردم، افشاگری کردم که آقایان فوتبال را به کجا میبرید؟ چرا چشممان را باز میکنیم و میبینیم که چند پرونده هنگفت در دستمان است؟ همان سیستمی که به باشگاه ما ورود کرده، به فدراسیون فوتبال هم رفته و پروندهی ۶ میلیون دلاری برعهده گرفته است. متاسفانه فساد در آن بالاهای مدیریت فوتبال است». مالک تراکتور در واقع به دلیل اینکه در بخش خصوصی حضور دارد به نوعی راحتتر از سایر مدیران فوتبالی افشاگری میکند و اشاره مستقیمش به فدراسیون فوتبال است که اتفاقا دوران سیاهی را به لحاظ عدم شفافیت مالی در دوران مهدی تاج سپری کرد. اتفاقاتی که این روزها با نام چند مدیر ایرانی، واسطه و وکلای خارجی بر سر زبانها افتاده است، بخش کوچکی از اتفاقات به مراتب بزرگتری است که طی یک دهه اخیر فوتبال ایران را تحت تاثیر قرار داده است.
خانه از پای بست ویران است
«فوتبال ایران دچار سرگیجه شده است»
نایب رییس فراکسیون ورزش مجلس شورای اسلامی معتقد است فوتبال ایران وارد مرحلهای شده است که دیگر نمیتوان به راحتی آن را جمع و جور کرد. علیاصغر یوسف نژاد، سرگیجه فوتبال ایران را اینگونه توضیح میدهد: «به هر جای این فوتبال که نگاه میکنیم، یک جای کار میلنگد و در واقع تا این حد فساد و بیقانونی در یک سیستم مدیریتی بهتآور است». ماجراهای عجیب فوتبال ایران که این بار در قرارداد با مربیان و بازیکنان خارجی و پروندههای همیشه بازنده در فیفا به جنجال کشیده است، حتی پای وزارتخانهای بی ربط با ورزش را هم به ماجرا باز کرده است. وزیر ورزش در نامهای سرگشاده به وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی، از او خواست به موضوع فساد سیستماتیک در فوتبال ورود کند. اتفاقی که در دهه ۸۰ نیز رخ داد اما نتیجهاش، تنها پاک کردن صورت مساله بود و در نهایت با بازداشت چند دلال و برخی خبرنگاران ورزشی، مسکوت ماند. فسادی که سالهاست عدهای نسبت به آن اعتراض دارند و بیشتر شبیه داستانهای مافیای سیسیلی و البته فسادی سازمان یافته شده است، نظیر آنچه فیفا در دوران سب بلاتر تجربه کرد.