
چه شد که اینطور شد؟
سوالی که در روزهای اخیر ذهن هواداران فوتبال ایران و دنبالکنندگان اخبار تیمملی را مشغول کرده این است که چهطور فدراسیون فوتبال برای سپردن مسئولیت نیمکت تیمملی به نام دراگان اسکوچیچ رسید. برای پاسخ به این پرسش باید بدانیم، چه شد که پیشتر نامزدهای احراز این پست یکی پس از دیگری از میدان به در شدند و فدراسیون بیرئیس و بیپول انتخابی کرد که نه تنها از نگاه مردم و رسانهها که حتا از نظر چند نفر از کارمندان و مدیران خودش هم عجیب و غیرمنتظره بود.
دوربرگردان، مربی ایرانی
زمانی که محمود احمدینژاد شهردار تهران شد برای حل مشکل ترافیک پایتخت دست به ابتکاری زد که بعدها عدم کارایی آن در عمل به اثبات رسید، احداث چندین دوربرگردان در مسیرها و بزرگراههای پرتردد. بدتر شدن وضعیت ترافیک و انتقاد کارشناسان مدیریت شهری که پیشتر طرف مشورت شهرداری قرار نگرفته بودند، باعث شد شهردار بعدی مجبور شود با صرف هزینهای گزاف یکی یکی دوربرگردانهای ساخته شده را ببندد و محورهای مواصلاتی را به حالت اول برگرداند.
چرخش موضع فدراسیون فوتبال در انتخاب مربی داخلی برای تیمملی از جنس تصمیم شهردار وقت تهران بود. در حالی که رسیدن نیمکت تیمملی از کیروش به ویلموتس با وجود سابقه و کارنامهی قابل قبول در نگاه جامعهی فوتبالدوست ایران خود یک افول بود،
رسیدن از ویلموتس به مربی داخلی به اعضای آن که لزومن همه هم از جنس فوتبال و حتا ورزش نبودند، شوک وارد کرد. شوکی که واکنشها به آن در نهایت منجر به انتخاب غیرعادی دراگان اسکوچیچ برای سرمربیگری در تیم ملی ایران شد.
نحوهی جدایی سرمربیهای خارجی استقلال و پرسپولیس که به ادعای مدیران دو باشگاه حاصل مشکلات تحریم بانکی و سختیهای واریز وجه به حساب آنها بود، به آماده شدن ذهن دنبالکنندگان اخبار تیمملی برای انتخاب سرمربی ایرانی کمک کرد.
همزمانی تاریخی با اعتراضات خیابانی در شهرهای مختلف ایران، بالا رفتن احتمال درگیری نظامی با آمریکا و ماجرای هدف قرارگرفتن هواپیمای مسافربری هم عواملی بود که زمینه را برای انتخاب یک مربی داخلی فراهم کرد.
در این میان سه نام در رسانهها و بعدتر توسط اعضای فدراسیون فوتبال مطرح شد. علی دایی، امیرقلعهنویی و یحیی گلمحمدی.
علی دایی و باگهای اطلاعاتی - امنیتی
در حالی که نیمکت پرسپولیس هم بعد از رفتن سرمربی آرژانتینیاش خالی بود، باشگاه پرطرفدار پایتخت با کمک وزارت ورزش موفق شد زودتر سرمربی تیم موفق مشهد را به تهران بیاورد و عملن نام گلمحمدی از میان کاندیداهای نیمکت تیمملی خارج شد.
در این مرحله علی دایی جدیترین گزینه بود.
او که با موضعگیریهای اجتماعی و سیاسی اخیرش بیش از پیش نزد افکار عمومی محبوب شده بود، در یک قدمی نیمکت تیمملی قرار گرفت و جالب اینکه همان موضعگیریهای قبلی، او را از نشستن دوباره روی این نیمکت دور کرد.
علی دایی در حالی ۱۰ سال قبل پس از شکست تلخ در ورزشگاه آزادی مقابل عربستان سعودی از هدایت تیمملی ایران برکنار شد که معتقد بود پارامترهای غیرورزشی در آن اتفاقات دخیل بوده و هنوز کاری نیمه تمام در تیمملی دارد. همین چند روز قبل بود که حسین کاظمی، ملیپوش وقت فوتبال ایران از حاشیههای بین دو نیمهی آن بازی در یک برنامهی تلویزیونی پرده برداشت. علاقهی رئیسجمهور وقت برای حضور در رختکن تیم ملی، مخالفت دایی و در نهایت اخراج او پس از شکست تیم، همان شب.
اما آنچه مانع از ماجراجویی جدید آقای گل فوتبال ملی جهان این بار روی نیمکت تیمملی شد مخالفت نهادهای اطلاعاتی و امنیتی بود. خودش در مصاحبهای حراست وزارت ورزش را مانع از این اتفاق دانسته.
کنایهآمیز این که دوازده سال قبل در حالی با دخالت سازمان تربیت بدنی سرمربی تیمملی شده بود که پیشتر فدراسیون فوتبال وقت نام پنج گزینهی دیگر را به عنوان کاندیدا معرفی کرده بود.
به هر حال به نوشتهی رسانهها در ایران اظهارنظرهای دایی در کسوت سرمربی تیم باشگاهی سایپا که آخرین شغلش تا امروز بوده علیه مدیران و سرداران امنیتی و اطلاعاتی رخنهکرده در فوتبال باعث خط خوردن نام او از جمع گزینههای فدراسیون برای تیمملی شد.
قلعهنویی، قدیس یا فاسد اما متعهد
هر چند علی دایی هم مخالفینی نزد افکار عمومی دارد اما وضعیت امیرقلعهنویی از این حیث بیش از حد، صفر و صدی است. عدهای عاشق او هستند، برایشان او موفقترین مربی تاریخ معاصر فوتبال ایران با پنج قهرمانی و چهار نایب قهرمانی است.
در عرصهی ملی هم او با تنها یک شکست مقابل مکزیک بهترین کارنامه را دارد و تنها مربی ایرانی است که کاندید دریافت جایزهی بهترین مربی سال آسیا شده. اما روی دیگر سکهی عشق به امیرقلعهنویی نفرت مخالفانش است. همانها که او را علمگریز میدانند و اهل زدوبند و معمولن در روزنامههای ورزشی و استادیومهای فوتبال با ادبیاتی نه چندان مناسب علیهاش موضع میگیرند. به قول خودش، فحاشیهای سازمانیافته.
اما در کنار ترس فدراسیون از این شکاف شرقی- غربی آنچه مانع از رسیدن قلعهنویی به نیمکت تیمملی شد، تعهد حرفهای او به باشگاه سپاهان بود که در روندی شفاف از جانب دو طرف اعلام شد، او حاضر نشد در میانهی راه تیماش را رها کند. از آن اتفاقات که برخلاف روند معمول در فوتبال ایران است. البته بعدتر راهحل مربی موقت برای دو بازی آسانتر مقابل هنگکنگ و کامبوج و نشستن قلعهنویی پس از پایان یافتن لیگ روی نیمکت تیمملی مقابل عراق و بحرین در رسانهها مطرح شد که بسیار دور از ذهن بود و صدایش در نطفه خفه شد.
طلوع خواهیم کرد؟
در نهایت پس از تمام این اتفاقات فدراسیون فوتبالی که بدون رئیس اداره میشود در روز داربی استقلال و پرسپولیس، مسابقهای که چشمها را در ایران به خود خیره میکند خبر سرمربیگری مرد کروات در تیمملی را منتشر کرد.
با کارنامهای به مراتب تهیتر از قلعهنویی و دایی در لیگ و جامحذفی ایران و غیرقابل مقایسه با کیروش و ویلموتس در سطح بینالمللی. حالا فدراسیون فوتبال ایران که از یک طرف درگیر پروندهی شکایت مارک ویلموتس است و از طرفی با ابهامات مالی فراوان دست و پنجه نرم میکند باید خود را آمادهی برگزاری انتخابات کند. انتخاباتی که مسلمن عاری از دخالتهای وزارت ورزش نخواهد بود.
وزارتخانهای که سخنگویش با هشتگ زیدان و مورینیو در توئیتر وعدهی طلوع میداد و پس از معرفی اسکوچیچ توپ را به زمین فدراسیون فوتبال انداخت و البته با نگاهی به فهرست نه گانهی نامزدهای پست ریاست فدراسیون سخت است که برای تیمملی به غیر از نبوغ بازیکنانش روزنهی امید دیگری مقابل چشم داشت.