زمانی برای کوچ بانوی سردار از ایل بختیاری به شبکه سه سیما
بانوی سردار نام سریال تلویزیونی بود که از مرداد ماه سال جاری در دوازده قسمت از شبکه سوم سیما پخش شد. این سریال با کارگردانی پرویز شیخ طادی به بخش هایی از زندگی سردار بیبی مریم از زنان روشنفکر، تاریخ ساز و شجاع ایل بختیاری پرداخت. زنی که به جرات می توان گفت شاید به جز تاریخخوانان و اهالی ایل بختیاری و ساکنان شهرها و محلههای بختیارینشین، کمتر کسی او را می شناخت چرا که نام او نه در کتابهای تاریخی مدارس و نه در فیلمهای دوران مشروطه و جنگ جهانی در ایران آورده شده است. زنی که یک قرن و نیم پیش در ایل بختیاری متولد شد اما علاوه بر سواد خواندن و نوشتن، با زبانهای خارجی نیز آشنا بود و در آن زمان یعنی بیش از صد سال پیش، دغدغه پیشرفت زنان و آزادی و استقلال وطنش را داشت. در یکی از نوشتههایی که از بیبی مریم به جا مانده او درباره زنان ایرانی می گوید: متاسفم که اغلب زنان ایرانی، یا با سرخاب و سفیداب در پی اثبات خود هستند و یا با خیاطی و آشپزی در گوشه خانه و ای کاش روزی برسد که زنان ایران و به ویژه زنان بختیاری هم بتوانند پا به پای مردان در پیشرفت جامعه خود نقشی داشته باشند و دارای حقوق اجتماعی و استقلال فکری شوند هر چند که گمان نمیکنم من در دوران عمر خود شاهد این اندازه از رشد زنان باشم.
باستانی پاریزی؛ از مورخان معاصر، در خصوص سردار مریم مینویسد: در این کوهستان زنی میزیسته که برابر ۱۰۰ مرد، در سرنوشت تاریخ معاصر ایران دخیل بوده است.
شاید به دلیل داشتن همین ویژگیهاست که در ایران «مردسالارانه» امروز، از بیبی مریم بختیاری نه چیزی در کتابهای تاریخ مدارس میخوانیم و نه ردی از او در داستانهای مشروطه که برای عموم مردم بازگو میشود میبینیم. در چنین فضایی خبر ساخت سریالی بر اساس زندگی این بانوی سردار ایرانی و پخش آن از صدا و سیمای جمهوری اسلامی بسیار عجیب و در عین حال سؤالبرانگیز است. آن هم از شبکه سوم سیما با مدیریت علی فروغی، مأمور سفارشی این شبکه که بعد از تعطیلی برنامه نود و برخی رویدادهای دیگر، به یکی از منفورترین چهرههای ضدفرهنگی کشور در سال اخیر تبدیل شده است.
سکانس نخستین سریال، با نمایی از کوههای سر به فلک کشیده و سپس قلعه سورشجان، قلعهای که ریاست آن را بیبی مریم بر عهده دارد آغاز میشود و با نشان دادن برخی سختیهای زندگی ایلیاتی بهویژه برای یک خان بانو به اتمام میرسد. این سریال تنها برشی کوتاه از زندگی این بانوی ایرانی است اما برشی که در آن مخاطب ناآشنا با بیبی مریم هیچ چیز به غیر از یک خان مقتدر و جنگجو اما عادل و حقطلب که از قضا یک بانوی بختیاری است نمیبیند. اما اگر تنها رهآورد این سریال همین باشد که مخاطب را کنجکاو به جستجو درباره این بانو کند نیز باید خرسند باشیم.
اغلب دیالوگهای سریال بهشدت بازگوکننده سختیهای یک خان یا یک زن قدرتمند است که به دلیل بینش و منشی فراتر از رعایای خود و در حالی که تنها، سعادت آنها را میخواهد به مدیریت مجموعه تحت فرمان خود مشغول است. در این میان گاهی ناچار میشود با راهزنان مقابله کند و زمانی دیگر با انگلیسیهای در جستجوی نفت. و اما همواره تمام این رویدادها در سایه اسلام و زیر پرچم اسلام رخ میدهد. پرچم بیبی مریم با شعارهای مذهبی عربی و نوای یاری گرفتنش از هم ایلیها با «یا حسین» و «یا علی» است و پس از پیروزی در هر جنگی، این پرچم اسلام است که با افتخار بر فراز آسمان برافراشته میشود گویی بیبی مریم، دختر یا همسر پیامبر اسلام است که برای مقابله با سپاه کفر، تفنگ بهدست گرفته و با لشکری که تصادفا از ایل بختیاریاند به مصاف دشمن میرود.
دیالوگهای بیبی مریم و محافظانش با رعایای فقیری که قصد جان بانو را کردهاند به اندازهای دستکاری شده و بزرگنمایی شده بود که آگاهانه مخاطب را به شرایط فعلی ایران هدایت کند. وقتی بیبی مریم در کمال تعجب میخواهد بداند به رغم همه خوبیهایش به رعیت چرا آنها تشنه به خونشاند و محافظان نیز ناسزاگویان به رعیت میگویند که هر فقری بیحکمت نیست و فقیر شایسته این فقر و بدبختی است، رعایا از ظلم والیان و کدخداهایی میگویند که به انتخاب خود نزد بیبی مریم فرستاده بودند و بیبی بعد از به جا آوردن مراسم سوگند به قرآن، آنها را برای حکومت بر مردم هر روستا به آنجا فرستاد اما حالا این بیبی به دلیل اینکه خان است و آن هم «خان عادل و باتقوا» ناچار است انتخاب مردم را زیر پا گذاشته و بهخاطر صلاح رعایا، منتخبان آنها را که به اسم بیبی از مردم دزدی میکردند و موجب نفرت مردم از خان شده بودند به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم کند یعنی تقابل دیکتاتور سفید و منتخبان ناشایست مردمی.
بانوی سردار، روایتی ضعیف، گزینشی و به شدت اسلامیزه شده از زندگی بانو مریم بختیاری است و صد افسوس و دریغ که ما در تاریخ معاصر خود، زنی را با چنین ویژگیهای فکری و شخصیتی داریم که تا امروز در گمنامی به سر میبرده و حالا هم که به مدد کارگردان آبادانی به مردم معرفی میشود از او شخصیتی تحریفشده به خورد مخاطب داده میشود تا مبادا با الگوسازی از او، زنان ایرانی دوباره به یاد حقوق از دست رفتهای بیفتند که بانو و بانوانی در بیش از یک قرن پیش در جستجوی آن بودند.
سردار مریم بختیاری که در روزگار خود علاوه بر خان ایل، زنی روشنفکر، نویسنده، شاهنامهخوان و ملیگرا بود در سریال بانوی سردار به یک الگوی زن صدا و سیمایی تبدیل شد. زنی با ایمان و نمازخوان که در اولین قدم بعد از ترک شوهرش و از روی ناچاری و فشار زندگی سعی میکند مستقل باشد و در این راه مردان اطرافش، دسیسههای ضعیفی میچینند و او با اثبات مدیریت خود در جهت فائق آمدن بر مشکلات زندگی و چرخاندن چرخ خانه، آنها را مرعوب میکند و در همان حال همیشه پسرش را در کنار دارد تا روزی او بزرگ شود و این مسئولیت مردانه را که بر دوش مادر است بر عهده بگیرد یعنی داستان تکراری و همیشگی زنان زجرکشیده و قهرمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی. فارغ از این که این زن که بهدلیل روحیه آزادهخواهانه و وطندوستانه ایلیاتی، چه اندیشهها، چه دغدغهها و چه آرزوهایی برای مردم سرزمینش به ویژه زنان دارد و در این راه چه تلاشهایی کرده است و بدون پاسخ به اینکه چرا امروز بعد از صد و سی سال هنوز زنان سرزمین ما به دنبال همان حقوقاند و نتوانستهاند آن را بهدست بیاورند. زن صدا و سیمایی نمیتواند و اصلا نمیخواهد که تغییری ایجاد کند، حقی را بگیرد و معادلات قدرت را تغییر دهد. او فقط در پی آرامش خانه و در آرزوی بزرگ شدن فرزند پسر و سپردن ملک و املاک به اوست تا با فراغ بال و آرامش خاطر بتواند یک استکان چای را در ایوان خانه مزه مزه کند و از بوی خوش زندگی بدون دغدغه لذت ببرد و اینجاست که الگوی بزرگی مانند بیبی مریم بختیاری میشود بانوی سردار شبکه سه سیما.