زنان افغانستان در مورد صلح با طالبان چه میگویند؟
در نظام امارات اسلامی طالبان، که از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ در کابل و بیشتر ولایات افغانستان حکومت کردند، حقوق زنان در ابعادی گسترده نقض شد. در این دوره، حضور زنان در اجتماع و سیاست بهشدت ممنوع بود. مکاتب دخترانه تعطیل شدند و هیچ زنی بدون حضور محرم شرعی اجازه نداشت از منزل بیرون رود. با برگزاری نشستهای گفتوگوهای صلح سیاسیون افغانستان و نماینده ویژه ایالات متحده آمریکا با نمایندگان گروه طالبان بحث حقوق زنان در جامعه افغانستان بالا گرفته است. در این فرصت، سراغ شماری از زنان فعال افغانستان رفتهایم و دیدگاه آنها را در مورد صلح با طالبان پرسیدهایم.
مژگان عظیمی، خواننده
معنای گفتوگوی صلح در افغانستان زمانی برای من به تکامل میرسد که صدای ممنوعه نباشم و هنرم هنری خاموش نباشد، زمانی که بتوانم نه بهعنوان یک هنرمند بلکه شهروندی عادی، بدون ترس و تهدید، به نقاط مختلف افغانستان اعم از شهر و روستا سفر کنم و با مردم و در خاکم زندگی کنم.
با توجه به ژانر اعتراضی موسیقی من، بهعنوان خوانندهای معترض، اعتراض و نقد هر ساختار غلطی را حق خود میدانم. اگر نتوانم واضح و روشن عقیدهام را در موسیقی بیان کنم، صلح برایم بیمعنا خواهد بود. من نباید از اظهار عقایدم ترس داشته باشم. من نباید مجبور به خودسانسوری شوم، چرا که معتقدم انسان جستوجوگر و پرسشگر هرقدر سانسور شود، بهگونهای عمیقتر به جستوجوی روزنهای برای خروج باورهایش برمیآید.
فعالیت زنان در افغانستان در عرصههای اجتماعی چالشزاست و موانع زیادی بر سر راه دارد، اما در عرصه موسیقی موانع چندلایهای سر راه زنان قرار دارد.
چندی پیش، در هرات سیل آمد. تصمیم گرفتم به هرات بروم تا بتوانم بهعنوان یک شهروند تا حد توان به مناطق سیلزده کمک کنم، اما پس از کمی رایزنی، بسیاری از نزدیکانم با من تماس گرفتند. آنها میگفتند شرایط داخل کشور برای خواننده معترضی چون من بههیچوجه امن نخواهد بود. بالاخره، برخلاف میلم و به اصرار خانواده، از این سفر صرفنظر کردم. چه غمانگیز است که حتی با هدف کمک، نتوانی به خانه خودت سفر کنی.
در سالهای اخیر، در پس و پیش حاکمیتهای مختلف، شاهد فراز و فرود کار زنان در عرصه موسیقی بودهایم. همیشه در این راستا نکتهای بارز وجود داشته است، اینکه با وجود مخالفتهای مذهبیهای تندرو با هنر موسیقی و زنان، هرگز از قوت و نفوذ موسیقی زنان بین مردم کاسته نشد. موسیقی توانسته است در برابر گروههای تندرو مقاومت کند و پویا و شاداب بماند .
در کنار تمام نگاههای تندرو و محدودیتهای فراوانی که برای خوانندههای زن وجود دارد، آیا میتوان به گفتوگوهای صلح امید بست؟ آیا گفتوگوهای صلح خواهد توانست زمینهای را فراهم سازد تا هنرمندان بتوانند بدون ترس و محدودیت در تمامی شهرها برای طرفداران خود اجرا کنند؟
ویدا ساغری، فعال اجتماعی
یک مقام سیاسی روزی به من گفت: «تو باید مواظب خودت باشی.» گفتم: «من نه سیاست میکنم، نه پول دارم و نه دشمن کسی هستم. فقط یک فعال اجتماعی علیه نابسامانیها هستم و نیاز نیست نگرانم باشید.» گفت: «ببین ویدا، تو سوژه خوبی برای ایجاد تشنجی. صدا یا مرگت میتواند در زمانی معین سوژههای بحرانی خلق کند.»
دقیقا طالبان نیز، چون بقیه گروهها، بسته خاص یا ایدئولوژی محکمی نیستند که بشود با آنها مستقل یا جدی در بدهبستانی باز کرد.
آمریکاییها با سیاستهای ضدانسانیشان در کشورهای جهان سوم به قیمت جان و آینده آدمها و در راستای منافعشان کار میکنند.
برای مردان مذهبی و سنتی بیسواد و بیکار افغان، دلار، سلاح و هویت سیاسی تزریق میشود و اسم طالب رویشان گذاشته میشود.
ارزشهای سخیفی چون زنکُشی و دانشستیزی در صدر لیست تطبیقیشان قرار داده میشود؛ در حالی که بهترین شراب را رهبران طالب مینوشند و در بهترین کشورهای دموکرات زندگی و سرمایهگذاری میکنند، این زناناند که در ماجرا دخیل نیستند اما صدمه اصلی را میبینند، حتی رحمهایشان وسیله تولید تروریست و طالب مدعی دین میشود.
هر سربازی که کشته میشود زنی آبستن شده، زاییده و بزرگ کرده است و طالب تروریستی که خریدوفروش و منفجر میشود دلبند زنی بوده است، بیآنکه روحش از ماجراهای سیاسی مردانه خبر داشته باشد.
هر سرباز نیروی خارجی که دستوپایش را میبرند یا گلویش را پاره میکنند، فرزند مادری در گوشهای از این دنیای بیرحم مردانه است و هر خانهای که خراب میشود یا هر شلاقی که بلند میشود یا هر سنگساری که حکم میشود، بر زندگی و روان زنی نقطه پایان میگذارد.
مردان سیاسی باید قبل از راهاندازی صلحهای مترسکی با فرزندان ناخلفِ ساخته ذهن شسته ما به نام طالب یا فلان گروه تروریست، اول سراغ وجدانهای خوابیده خودشان بروند. اگر با خود، حرص و آز و شرافت نداشتهشان صلح کنند، دنیا گلستان میشود.
عطیه مهربان، فعال سیاسی
صلح بهعنوان ضرورتی اجتماعی مورد قبول همه جوامع انسانی است. تقریبا نیم قرن میشود که جامعه خسته از جنگ افغانستان در انتظار و آرزوی این پدیده مبارک است. با سروصداها و بحثها سر گفتوگوهای صلح با طالبان، امید تازهای در دلشان جوانه زده است، اما نگرانی و ترس برگشت به عقب نیز فراگیر است. مخالفت گروه طالبان با حکومت افغانستان با مخالفت گروهها و جریانهایی که در اکثریت کشورها جریان دار، مثل چین و روسیه که در این اواخر به توافق رسیدهاند، تفاوت دارد. طالبان گروهی ایدئولوژیک است که با برداشت افراطی از دین، برای تحقق حکومت مذهبی یا بازگشت حکومت تجربهشدهشان در اواسط دهه هفتاد میجنگند. طالبان هنوز در مورد نوع حکومتِ پس از صلح و اینکه این حکومت از چه طریقی مشروعیت کسب خواهد کرد چیزی نگفتهاند. این گروه به نظام جمهوری، پروسههای دموکراتیک و حکومت منتخب برآمده از دل آن باور ندارند. طالبان خواهان امارات اسلامیاند. دقیقا همین نکته نگرانی جدی مردم افغانستان را برانگیخته است؛ اگر گفتوگوهای صلح نتیجه بدهد و طالبان دست از جنگ بردارند، حکومت مورد قبول آنان چگونه حکومتی خواهد بود؟
این نگرانی در سطح کلانتر مطرح میشود، اما نگرانیهای دیگری نیز در مورد ارزشهای حقوق بشری از قبیل حقوق زنان، پذیرش قانون جزایی (کود جزا)، آزادیهای رسانهای و مدنی، پایبندی به کنوانسیونهای بینالمللی که حکومتهای افغانستان به آن ملحق شدهاند و قوانین کشور نیز مطرح میشود. نگرانیهای فوق سبب شده است مردم در کنار اینکه به قطع جنگ و خونریزی امیدوارند، نگران از دست دادن ابتداییترین حقوق بشریشان نیز باشند.
عایشه ایلیاد، خبرنگار
ما همه خواهان صلحیم، اما سوال اینجاست که صلح به کدام قیمت؟ با اینکه نسل جدید تشنه صلح است، اما عقبگرد زیر نام صلح پذیرفتنی نیست. آزادیهایی که در دو دهه اخیر به وجود آمده است، نباید به نام صلح با طالبان قربانی مصلحتهای سیاسی شوند. دیگر برای ما قابل قبول نیست گروهی خود را پاسدار تمامعیار دین و ایمان ما بداند و به خود حق بدهد از رنگ تنبان گرفته تا نوع چادر و اندازه ریش را برای ما تعیین کند.
اگر طالبان واقعا از جنگ خسته شدهاند و خواهان صلحاند، پس باید به حقوق انسانی و مدنی و آزادیهای شهروندی مردم احترام بگذارد و در چارچوب قانون با شهروندان دیگر زندگی کنند. در غیر این صورت، همین آش است و همین کاسه.
نرگس موسوی، خبرنگار
حکومت به دنبال کشاندن طالبان سر میز گفتوگوهای صلح است و مردم چشمانتظار شنیدن خبر خوشِ زندگی عاری از خشونت. اما صلح با طالبان به معنای ختم جنگ در افغانستان نیست. ما نگران افزایش سربازگیری خلافت خودخوانده داعش زیر نام دولت اسلامی و از دست رفتن آزادی، دستاوردها و حتی جان زنانایم. پذیرفتن طالبان بهعنوان بخشی از بدنه حکومت که برای ما، از سبک پوشش گرفته تا شیوه زندگی، تصمیم بگیرند، هیچگاه برایم آسان نخواهد بود. هنوز تا رسیدن به صلح راه درازی در پیش داریم.
رویا صابرزاده، هنرمند و دانشآموخته سیاست
به باور من، صلح با طالبان چیزی جز هدر دادن وقت نیست. ایدئولوژی طالبان هویت مستقل زنان را به رسمیت نمیشناسد. از سوی دیگر، از آغاز مذاکرات صلح تاکنون شاهد مخالفت بیشتر زنان افغانستانیم و با هشتگ #زنان_افغانستان_به_عقب_برنمیگردند، نشان دادند که ایدئولوژی طالبان را نمیپذیرند.
صلح با طالبان مشکل هراس و ناامنی را حل نمیکند، چون فقط طالبان نیستند که در ناامنی افغانستان نقش دارند. گروههای دیگری از قبل در مرزهای افغانستان فعالیت داشتند. گروههایی همچون داعش در حال ظهورند. بنابراین، دولت و سیاسیون افغانستان به جای اینکه در زمینه صلح با طالبان بکوشند، بهتر است استراتژی گسترده امنیتی و نظامی تهیه کنند و به مستحکم ساختن مرزها و تقویت نیروهای نظامی بپردازد. در غیر این صورت، اگر دولت همیشه درگیر «صلح» با افرادی باشد که فقط ابزارند، میدان را برای کسانی خالی میکند که خود زمینه ناامنی را فراهم کردهاند.
فاطمه فرامرز، دانشجوی سیاست و امنیت در آکادمی سازمان امنیت و همکاری اروپا
دوستی پرسید که بهعنوان یک زن چه چیزی را میتوانم قربانی کنم تا با طالبان به صلح برسیم؟ این پرسشی بود که خود نیز بارها از خودم پرسیده بودم و برایش پاسخی نداشتم. به دوستم گفتم من چیزی ندارم که برای صلح با طالبان قربانی کنم. درست است که اگر فاجعه ۱۱ سپتامبر اتفاق نمیافتاد و ایالات متحده رژیم طالبان را ساقط نمیکرد، من امروز سرنوشت متفاوتی داشتم. این اتفاق باعث شد بدانم بهعنوان یک زن قربانی رژیم خودکامه طالبان بودهام، قربانی جنگهای تروریستی بعد از سقوط رژیم طالبان بودهام و احتمال دارد قربانی صلح با طالبان نیز باشم، اما به اراده فردی خودم، چیزی ندارم که بپردازم تا طالبان به روند صلح بپیوندند. هرچند فکر نمیکنم در گفتوگوهای میان فرستاده ایالات متحده و طالبان چیزی به نام حقوق زن بهعنوان یک مساله مطرح باشد و همچنین مطمئن نیستم اگر روزی این گفتوگوها بین حکومت افغانستان و طالبان آغاز شود، بحث حقوق زن شرایط متفاوتی خواهد داشت. اما نظر به میزان جرم و جنایتی که طالبان مرتکب شدهاند، اگر ما آنها را ببخشیم و جزو جامعه و حکومت خویش بپذیریم، کار زیادی کردهایم.
زینب فرهمند، خبرنگار
امیدواری برای ایجاد فضای امن و آرام ماههاست شهروندان را چشمانتظار گذاشته است، حکومت و همپیمانهای سیاسیاش، بهویژه ایالات متحده، در تلاشاند گروه طالبان با پذیرفتن صلح، در نظام شریک شود و از کشتار و ویرانی دست بردارد. اما آنچه تا به حال از مذاکرات قدرتهای خارجی و احزاب سیاسی در شهرهای قطر و مسکو حاصل شده خبر حمله طالبان به نهادهای کمکرسان و کشتار مردم بیگناه بوده است. صلح با طالبان چگونه میتواند آرامشی را که مردم افغانستان انتظار دارند به همراه داشته باشد، آن هم زمانی که زلمی خلیلزاد، فرستاده ویژه آمریکا و گفتوگوکننده مذاکرات صلح افغانستان با طالبان، میگوید جنگ افغانستان با صلح حکومت و گروه طالبان پایان نخواهد یافت. حکومت افغانستان در صلح با طالبان از موضع ضعیف عمل میکند. معلوم نیست اینقدر مدارا برای چیست. طالبان کشتار مردم بیگناه در ماه رمضان را ثواب مضاعف میدانند و رییسجمهوری بهمناسبت ماه رمضان اعلام کرده است ۱۷۵ نفر طالب را از زندان آزاد خواهد کرد. با چنین رویکردی، چطور میتوان پذیرفت طالبان پس از بازگشت، در شهرها یاغیگری نمیکنند و تعبیرشان از اسلام را به مردم تحمیل نمیکنند و افغانستان رژیم طالبان را بهتکرار تجربه نمیکنند. صلحی اینگونه پوچ است.