پنج باور غلط غرب در مورد افغانستان که فاجعه آفرید
صحنههای ویرانگر هزاران افغان مستاصل که در تلاشاند از طالبان بگریزند و حمله مرگبار ۲۶ اوت (۴ شهریور) به فرودگاه کابل تهدیدهای امنیتی و انسانی پیامد خروج شتابزده آمریکا از افغانستان را بیش از پیش آشکار کرده است. این فاجعه آرامآرام در حال وقوع بود، اما صدای زنگهای خطر در هیاهوی پایان ناگهانی «جنگ بیپایان» آمریکا خفه شده بود.
هربرت ریموند مکمستر، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، پنجشنبه گذشته اندکی پس از حمله انتحاری فرودگاه کابل که به کشته شدن بیش از ۱۵۰ افغان و ۱۳ نیروی نظامی آمریکا منجر شد، در گفتوگو با بیبیسی بدون پردهپوشی و صریح گفت: «این تازه اول ماجراست. وقتی به سازمانی تروریستی تسلیم شوید، این اتفاقی است که میافتد.»
مخالفان مکمستر بیدرنگ در واکنش گفتند که این سپهبد بازنشسته ارتش آمریکا مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ، رییسجمهوری پیشین، بوده است و این یک نمونه دیگر از جنجالهای جمهوریخواهان برای استعفای جو بایدن پس از رسوایی افغانستان است.
هم ترامپ و هم بایدن به رایدهندگان پایان سریع «جنگ بیپایان» را وعده داده بودند. اما در چند سال گذشته در رقابت برای پایان جنگ، باورهای غلطی در مورد افغانستان بر گفتمان سیاسی غرب غالب بود که وبسایت شبکه خبری «فرانس ۲۴» به تعدادی از آنها پرداخته است.
طالبان ۲
لقب «طالبان ۲» از سال ۲۰۱۸ جذابیت پیدا کرد، وقتی دولت ترامپ زلمی خلیلزاد، سفیر سابق آمریکا در افغانستان، را بهعنوان نماینده ویژه آمریکا برای صلح افغانستان منصوب کرد.
در گزارشهای خبری آمده بود طالبان اصلاح شده است، از حکومت فاجعهبارش در دهه ۱۹۹۰ درس گرفته و کلاشنیکف را با توییتر، بازی کریکت و سلفی با کودکان عوض کرده است.
در حالی که سازمان ملل طالبان را دو سال پیش از حمله ۱۱ سپتامبر نهادی تروریستی نامید، آمریکا این کار را نکرد. در سال ۲۰۰۲، جورج دبلیو بوش، رییسجمهوری وقت آمریکا، یک فرمان اجرایی امضا کرد که طالبان را «نهاد تروریستی جهانی» خواند. اما این فقط بر معاملات مالی متمرکز بود و اثرگذاری فهرست سازمانهای تروریستی وزارت خارجه را نداشت.
طالبان سازمان تروریستی خارجی نامیده نشد زیرا مذاکره با چنین سازمانی پیچیده میشد. پس با اینکه شبکه حقانی، شاخهای از طالبان، در فهرست سازمانهای تروریستی خارجی قرار داشت، نهاد مادر از این عنوان مستثنی شد.
بهرغم تیترهای خبری، طالبان جدید بیشتر به همان گفتمان قدیمیاش پایبند بود. بیانیههایشان بر پایان «تهاجم» آمریکا و تجلیل از شجاعت رزمندههای مجاهدین در مقابل «مهاجمان خارجی» متمرکز بود. آنها هرگز به خود زحمتی ندادند به مساله حقوق بشرــ بهخصوص حقوق زنانــ بپردازند. طالبان وقتی تحت فشار قرار میگرفت، به گفتمان «حقوق زنان در چارچوب اسلامی» متوسل میشد. اما در دیدگاهشان در مورد نظام دموکراتیک شفاف بودند، یک نظام امپریالیستی غربی بود که در تفسیر آنها از شریعت هیچ جایی نداشت.
اما طالبان شروع کرد به انتشار بیانیههای انگلیسی در توییتر، که رشد و ترقی محسوب میشد.
طالبان با القاعده قطع رابطه کرده است
مایک پومپئو، وزیر خارجه وقت آمریکا، ۱ مارس ۲۰۲۰ در مصاحبهای گفت: «برای اولین بار، طالبان اعلام کرده آماده است با متحد دیرینهاش، القاعده، قطع رابطه کند.» او در ادامه افزود: «میتوانید ببیند، خودتان بروید سند را بخوانید، طالبان الان قطع رابطه کرده است.»
این سخنان پمپئو یک روز پس از آن بود که آمریکا توافق خروج از افغانستان را با طالبان امضا کرد. در بخش دو این توافقنامه چهارصفحهای آمده است که طالبان «به هیچیک از اعضایش، سایر افراد یا گروهها از جمله القاعده اجازه نمیدهد از خاک افغانستان برای تهدید امنیت آمریکا و متحدانش استفاده کنند».
اما کارشناسان نظامی و امنیتی هشدار دادند که ارتباط میان طالبان و القاعده عمیق است و با ازدواج میان اعضای دو گروه، به یک خانواده تبدیل شدهاند.
در گزارش ماه جاری سازمان ملل به شورای امنیت آمده است: «روابط میان طالبان بهخصوص شبکه حقانی و القاعده نزدیک باقی مانده است، بر مبنای دوستی، سابقه مبارزات مشترک، همسویی ایدئولوژی و ازدواج میانگروهی.»
بر اساس این گزارش، در حالی که طالبان بهطور رسمی برادران جهادیشان را فروختند، القاعده به توافق با آمریکا واکنشی مثبت داشت و اعضایش با انتشار بیانیههایی، از پیروزی آرمان طالبان ابراز شادی کردند.
در پی تصرف کابل بهدست طالبان در ۱۵ اوت (۲۴ مرداد)، شاخه شمال آفریقای القاعده موسوم به القاعده مغرب اسلامی «پیروزی» افغانستان را جشن گرفت و شاخه القاعده در شبهجزیره عرب که بیشتر در یمن مستقر است، نوید «آغاز تحولی بنیادی» در سراسر جهان را داد.
در حالی که طالبان آشکارا تلاش میکند از این گروه جهادی بینالمللی که عامل حمله ۱۱ سپتامبر بود فاصله بگیرد، القاعده هیچ ابایی ندارد که عنوان کند سرنوشتش به دستاوردهای طالبان در افغانستان گره خورده است.
طالبان یک گروه افغان ملیگرا است
برای آمریکا ضروری بود طالبان را در قامت یک جنبش ملیگرا ترسیم کند تا با این گروه بهعنوان یکی از بازیگران سپهر سیاسی افغانستان وارد مذاکره شود.
اما رهبری طالبان با استقرار در پاکستان، از جنگ آمریکا علیه تروریسم جان سالم به در برد، و به گزارش شورای آتلانتیک در یکی از گزارشهای متعددی که در مورد وابستگی طالبان به پاکستان هشدار میدهد، از همانجا توانستند «با حمایت قابلملاحظه سرویس اطلاعاتی و ارتش پاکستان» نقشههای راهبردیشان را دنبال کنند.
در این گزارش سوال شده است «چگونه طالبان وابستگیاش به ارتش و دستگاه سیاسی پاکستان را کاهش میدهد و در نهایت قطع میکند تا بتواند بهعنوان یک جنبش ملیگرای آماده حکومت وارد عمل شود؟» اما این اندیشکده هیچ پاسخی برای این سوال ندارد.
افغانستان از دیرباز زمین بازی رقابتهای راهبردی هند و پاکستان بوده است. حضور آمریکا در افغانستان ثباتی نسبی ایجاد کرده و توسعهطلبیهای چین را محدود کرده بود. اکنون ثبات در دست سه قدرت اتمیــ چین، هند و پاکستانــ است که برای نفوذ بیشتر، با یکدیگر رقابت دارند.
طالبان بر استقلالش از پاکستان تاکید دارد، اما با اتکایی که بر شبکه و منابع اطلاعاتی ارتش اسلامآباد دارد، قادر به قطع ارتباط نیست.
از سویی، جنگجویان خارجی از جمله پاکستانیها، ازبکها، چچنیها و سایر اتباع کشورهای آسیای مرکزی به طالبان پیوستهاند و تسلط برقآسای این گروه بر سراسر افغانستان را ممکن کردند.
مذاکرهکنندگان آمریکایی امیدوار بودند جنگ میان طالبان و شاخه خراسان داعش به موفقیت طالبان در ریشهکنی تهدید جهانی این گروه جهادی از افغانستان منجر شود.
اما حمله ۲۶ اوت (۴ شهریور) به فرودگاه کابل تاکیدی بود بر چالشهای امنیتی پیش روی طالبان در مقابله با این گروه. ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، دو روز پس از این حمله، در گفتوگو با خبرگزاری فرانسه ۲۴، ارتش «کافر» آمریکا را در این شکست امنیتی مقصر دانست، با اینکه تایید کرد طالبان کنترل «۹۳ یا ۹۴ درصد» کابل را در اختیار دارد.
مبارزه ضدداعش طالبان از زمانی که به قدرت رسیده است، نمود چندانی ندارد. جان کربی، سخنگوی پنتاگون، یک روز پس از حمله به فرودگاه کابل، در نشستی خبری تایید کرد که طالبان در جریان تصرف افغانستان، «هزاران» زندانی را آزاد کرد و این آزادسازیهای بیحسابوکتاب اعضای شاخه خراسان داعش را نیز شامل میشد.
«جنگ بیپایان» پرهزینه باید تمام شود، همین الان
این مساله که هزینه «جنگ بیپایان» جان بیش از ۲۴۰۰ سرباز آمریکایی و ۲ تریلیون دلار بوده اغلب در توجیه پایان فوری جنگ آمده است.
اما حقایق نکات ظریفتری دارد. در پی کاهش نیروها در سال ۲۰۱۴، حضور نظامی آمریکا در افغانستان نسبت به سالهای اول کمرنگتر و به هزینه و تلفات کمتر منجر شد. بر اساس آمار وزارت دفاع آمریکا، از پنج سال گذشته تا ۲۳ اوت ۲۰۲۱، کمتر از ۱۰۰ نیروی آمریکایی در جنگ افغانستان کشته شدند و به نوشته نیویورک تایمز، این رقم «تقریبا برابری میکند با شمار آمریکاییهایی که اکنون در هر دو ساعت در اثر ابتلا به کوویدـ۱۹ جان خود را از دست میدهند».
وقتی بایدن به کرسی ریاستجمهوری تکیه زد، برخی سیاستهای دوره ترامپ را لغو کرد، اما توافق آمریکا و طالبان به قوت خود باقی ماند؛ خلیلزاد نیز که منصوب جمهوریخواهان بود در مقام نماینده ویژه آمریکا برای صلح افغانستان ابقا شد.
بهدنبال پیامدهای فاجعهبار تصرف افغانستان بهدست طالبان، چند دیپلمات و کارشناس آمریکایی بحث فقدان «صبر راهبردی» آمریکا را مطرح کردند. رایان کروکر، سفیر آمریکا در افغانستان در دوره اوباما، در مطلبی در نیویورک تایمز نوشت: «نبودِ صبر راهبردی در لحظات خطیر… به ائتلافهایمان آسیب زده، دشمنانمان را جسورتر کرده و امنیتمان را در معرض خطر بیشتر قرار داده است.»
نهادهای نظامی و سیاسی افغان را میشود از بازی کنار گذاشت
دولت افغانستان که تحت قانون اساسی مصوب سال ۲۰۰۴، بهصورت دموکراتیک انتخاب شد در مذاکرات در مورد آینده کشور حضور نداشت.
دلیل عمده این مساله برمیگردد به مشکل همیشگی آمریکا با مستاجر ارگ ریاستجمهوری افغانستان. حامد کرزی، اولین رییسجمهوری منتخب افغانستان، را فاسد، ناکارآمد و سرسخت میدانستند. وضعیت جانشینش اشرف غنی نیز چندان بهتر نبود.
مشکل فساد بیتردید وجود داشت. کروکر در همین زمینه مینویسد: «وقتی منابع وسیع به کشوری سرازیر میشود که نهادها و حاکمیت قانون در آن مستقر نیست، فساد یک محصول جانبی قابل انتظار است.» او در ادامه میافزاید اما رفع این مشکل نیازمند زمان و شکیبایی است که آمریکا هیچکدام آنها را ندارد.
در پی تصرف افغانستان بهدست طالبان، تقصیر به گردن یکی دیگر از نهادهای افغانستان انداخته شد، ارتش این کشور.
ارتش ملی افغانستان، که بیشترین تلفات را در مقابله با طالبان متحمل شده است، سرزنش شد که در مواجهه با این گروه فروپاشید. اما آمریکا ارتش افغانستان را تضعیف کرده بود، با در هم شکستن آنچه به گفته تمام کارشناسان راهبردی و فرماندهان ارتش شالوده نیروی رزمی کارآمد است: روحیه.
وقتی نیروهای آمریکایی پایگاه بگرام را شبانه و بدون اطلاع همتایان افغانشان ترک کردند، این ضربه نهایی به ارتشی بود که باید با دشمنی مواجه میشد که همه میگفتند پیروز میدان است. این اقدام همچنین به معنای خروج پیمانکاران آمریکایی و محرومیت از خدماتی حیاتی و ضروری بود.
سون تزو، استاد فنون رزمی چین باستان، در کتاب «هنر رزم» جمله معروفی دارد که میگوید «پیروز هر نبردی پیش از آغاز نبرد مشخص میشود».