![](https://old.iranintl.com/sites/default/files/styles/articles_landing/public/133678.jpg?itok=DvHyKG-h)
جنگ اقتصادی رهبر جمهوری اسلامی و تاثیر آن بر منابع طبیعی و آینده زیست در ایران
رهبر جمهوری اسلامی روز ۲۸ آبانماه سال جاری، در اوج اعتراضهای سراسری ایران، در دیداری که «دیدار با جمعی از تولیدکنندگان، کارآفرینان و فعالان اقتصادی» خوانده شد، گفت: «مصونسازی اقتصاد از آسیب تحریمها از طریق تقویت و رونق تولید داخل ممکن است و بنده پشت این قضیه ایستادهام.» او در این دیدار گفت منتظر پایان تحریمها نباشند و بر توان داخلی برای تولید ثروت تکیه کنند، تصمیمی که جدا از ابعاد سیاسی داخلی و خارجی آن، تاثیری عمیق، ماندگار و ویرانگر بر منابع طبیعی، محیط زیست و آینده کشور خواهد داشت.
این رویکرد البته تازگی ندارد و میتوان آن را تاکید دوباره بر سیاست خودکفایی دانست، که همواره مقامهای ارشد جمهوری اسلامی بر آن تاکید داشتهاند. اما رهبر ایران علاوه بر این تاکید، شرایط را شرایط جنگی توصیف کرد: «این میدان خطیر میدان یک جنگ واقعی است.» نگاهی به تاریخچه تصمیمهای رهبر ایران نشان میدهد، هرگاه او در زمینهای شرایط را جنگی توصیف کرده است، عملا راه را بر نادیده گرفتن قوانین گشوده و تصمیمهای فراقانونی زمینه را برای هرجومرج بیشتر در زمینههای مختلف فراهم کرده است.
حالا هم اعلام شرایط جنگی در عرصه اقتصاد عملا راه را برای نادیده گرفتن قوانین و بهرهگیری بیش از ظرفیت از منابع طبیعی برای حل موقت مساله خواهد گشود؛ همچنان که سیاستهای گذشته تا همینجا آثار مخرب بسیاری بر جای گذاشته است. مروری بر این سیاستها و نتایجشان چشماندازی از آینده، در صورت تداوم و سرعت گرفتن این سیاست، ترسیم خواهد کرد.
کشاورزی و خشکیدن دشتهای ایران
خودکفایی در همه زمینهها، بهویژه در تولید غذا و ساختن کشوری بینیاز از خارج، رویای حاکمان فعلی ایران است و برای تحقق این رویای محال، هزینههای زیادی را به کشور و نسلهای آینده تحمیل کردهاند.
یکی از نمونههای مشخص این سیاست، خودکفایی در زمینه تولید محصولات کشاورزی، مخصوصا گندم، است که در سالهای پایانی دولت هاشمی رفسنجانی آغاز و در دوره اصلاحات باجدیت پیگیری شد. اختصاص بودجه کلان و توسعه کشاورزی بر مبنای آبهای زیرزمینی و انتقال آب حالا آثار جبرانناپذیر و مخربش را نشان داده است. مثلا استان فارس، که همین امسال هم خبر افزایش ۳۰ درصدی تولید گندم در آن منتشر شد، همزمان یکی از مناطقی است که با خشک شدن شدید تالابها و دریچهها مانند بختگان و فرونشست زمین روبهروست. این موضوع البته منحصر به استان فارس نیست و در گوشه و کنار خبرها میتوان از این پدیده که به نابودی برگشتناپذیر سفرههای آب زیرزمینی و تسریع روند بیابانیزایی منجر خواهد شد، سراغ گرفت.
فرونشست و مرگ دشتها
به گفته رییس سازمان زمینشناسی کشور، در ۱۷ استان و ۳۰۰ دشت کشور، پدیده فرونشست جدی زمین اتفاق افتاده است. در همین حال، خشکیدن دشتها باعث گسترش کانونهای داخلی ریزگرد شده است و تعدد وقوع و شدت این پدیده حالا نه تنها در مناطق غرب و جنوب و جنوب شرقی، که در دشتهای داخلی ایران هم بیشتر شده است.
در حال حاضر، مناطق مرکزی ایران مانند اصفهان، در محاصره یک میلیون هکتار کانون ریزگرد قرار دارند، کانونهایی که تحت تاثیر خشکیدن رودخانهها و تالابهایی مانند گاوخونی ایجاد شدهاند. این کانونها در یک سال گذشته باعث بروز پدیده ریزگرد در اصفهان و کرمان شدهاند. به گفته فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر مستقل آب، مقصر اصلی این خشکیدن هم سدسازیهای بیحسابوکتابی است که بیشتر برای تامین آب کشاورزی انجام شده است. تصمیمهای کوتاهمدت و جهادی با آثار مرگبار بلندمدت برای جبران اثر بحران سیاسی موجود بر تولید، مخصوصا در عرصه مواد غذایی و معیشت پایه، از دشتهای ایران فراتر رفته و به زاگرس و حتی استانهای پرآب شمالی کشور رسیده است.
شخم زیر اشکوب، مرگ زاگرس
سال گذشته، وزارت کشاورزی با اعمال فشار بر سازمان جنگلها و مراتع، مجوز شخم زیر اشکوب در مناطق جنگلی زاگرس را صادر کرد. بر اساس بخشنامه وزیر جهاد كشاورزی و دستور ابلاغی به روسای سازمان جنگلها و مراتع و آبخیزداری و امور اراضی كشور، بهعنوان دو مجموعهای كه مسئولیت حفظ اراضی ملی و تقسیم زمین برای کشاورزی را بر عهده دارند، قرار شد برای اراضی شخمخورده در زیر اشكوب (در اینجا اشکوب سایهانداز درختان است) جنگلهای زاگرس با حفظ کاربری جنگلی، سند کشاورزی صادر شود.
در اعتراض به این تصمیم، که برای توسعه کشاورزی در مناطق جنگلی گرفته شده بود، بیش از ۴۰۰ کارشناس و دوستدار محیط زیست با امضای نامهای، نسبت به عواقب این تصمیم و نابودی جنگلهای زاگرس هشدار دادند.
با این همه، سیاستهای توسعه کشاورزی و تولید به این مناطق محدود نمانده است. طرح انتقال آب خزر به سمنان برای مصارف صنعتی و آب شرب (در حالی که بخش عمده آب این استان خشک به مصرف کشاورزی میرسد) از دیگر تصمیمهایی است که در زمینه افزایش تولید داخلی با هزینه از جیب منابع طبیعی و محیط زیست ایران گرفته شده است و به صدمههای جبرانناپذیر به دریای خزر و جنگلهای شمال کشور منجر خواهد شد.
دریاچه ارومیه، نمایی از آینده
خشکیدن دریاچه ارومیه بر اثر سدسازیهای بیحسابوکتاب برای توسعه کشاورزی در شمال غرب ایران و نادیده گرفتن سهم آب این دریاچه مثالی است از اینکه عواقب چنین تصمیمهایی تا چه اندازه میتواند وخیم باشد.
این در حالی است که عیسی کلانتری، رییس فعلی سازمان حفاظت محیط زیست و مسئول سابق ستاد احیای دریاچه ارومیه، در سال ۱۳۸۲، با انتشار نامهای خطاب به محمد خاتمی، رییسجمهوری وقت، نسبت به پیامدهای سدسازیها و توسعه کشاورزی در منطقه و خشکیدن دریاچه ارومیه هشدار داده بود. با این همه، کلانتری در دوره ریاستش، بیشترین مجوزها برای طرحهای انتقال آب را صادر کرد و بهطور کلی در دولت حسن روحانی، سیاست سدسازی با شدت هرچه بیشتر پیگیری شد. به گفته معاون وزیر نیرو در دولت یازدهم و دوازدهم، تا اینجا ۶۵ سد جدید افتتاح شده و به بهرهبرداری رسیده است.
مجموعهای از این فشارها را در زمینههای دیگر هم میتوان دید. افتتاح معادن D19 در یکی از حساسترین زیستگاههای کویری کشور در یزد، به بهانه تامین شغل، در حالیکه بسیاری از بنگاههای تولیدی کشور با خصوصیسازی بیضابطه به ورطه ورشکستگی و تعطیلی کشیده شدهاند، نمایانگر هزینه از جیب منابع طبیعی و طبیعت کشور برای تامین نیازهای معیشتی در تداوم سیاستهایی است که به بحران اقتصادی در کشور منجر شده است.
در چنین شرایطی، میتوان انتظار داشت با فراگیر شدن این بحران و اعلام شرایط جنگی، نهادهای حاکمیتی هرگونه انتقاد از چنین سیاستهایی را به بهانه «مخالفت با تامین معیشت مردم» سرکوب کنند و راه برای دستاندازی، زمینخواری، تخریب و برداشت از طبیعت ایران بیش از پیش گشوده شود. این نه تنها زنگ خطری برای امروزِ کشور که برای آینده حیات در ایران خواهد بود.