شکاف راهبردی در اردوگاه اصلاحطلبی
یکسالونیم از عمر دولت دوم روحانی سپری نشده، سعید حجاریان و بهزاد نبوی، از استراتژیستهای اصلاحطلبان، وجود دو راهبرد متمایز را در این اردوگاه شفاف کردهاند.
حجاریان به «فشار از پایین» اشاره میکند و میگوید: «پروژه اصلاحات به انتخابات گره نخورده است»؛ نبوی اما معتقد است که اصلاحطلبان باید با اصولگرایان میانهرو متحد شوند، وگرنه مجلس ۹۸ و ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را به تندروها میبازند.
حجاریان؛ در برابر خودکامگی و رژیم ایدئولوژیک
حجاریان در جدیدترین اظهارنظرش تصریح کرده که «مهمترین مسأله ما، خودکامگی است». او «بحران»های «مشروعیت»، «کارآمدی»، «نفوذ» و «تصمیمگیری» را از پیامدهای خودکامگی توصیف میکند.
حجاریان همچنین با اشاره به «ایدئولوژیک»بودن دولت در ایران امروز، معتقد است که «اسقاط دولت ایدئولوژیک از اوجب واجبات است».
مستقل از این ارزیابیهای صریح درباره حاکمیت سیاسی، حجاریان درباره نحوه مواجهه با وضع موجود و چگونگی تغییر آن، بر «سازماندهی نیروها از پایین» تأکید میکند و توضیح میدهد: «این روش در گسترش احزاب، سازمان آهنین، بسیج تودهای و انواع سازمانهای مردمنهاد متجلی میشود.»
او در ملاحظهای مهم همچنین اضافه میکند که «میتوان به نافرمانی مدنی فکر کرد».
هرچند این نخستینبار نیست که یک تحلیلگر اصلاحطلب به «نافرمانی مدنی» اشاره میکند، اما به جهت جایگاه و اعتبار سیاسی حجاریان در اردوگاه اصلاحطلبی، دیدگاه او بسیارمهم است.
زمستان سال گذشته، علیرضا علویتبار، از تحلیلگران آوانگارد اصلاحطلب نیز ملاحظه مشابهی را مطرح کرده و با تاکید بر «مسالمتآمیز» بودن فعالیت سیاسی، گفته بود: «اصل بر این است كه تظاهرات مسالمتآمیز است، مگر اینكه خلاف آن ثابت شود. اصل بر این است كه مردم حق دارند كه اعتراض خود را از طریق تجمع و تظاهرات ابراز كنند.»
علویتبار در اظهارنظری مهم، افزوده بود که «غیرقانونی بودن یك كار، بهمعنای غیرمسالمتآمیز بودن آن نیست. مساله نافرمانی مدنی كه امثال نلسون ماندلا و گاندی از آن استفاده میكردند، غیرقانونی بود اما غیرمسالمتآمیز نبود. ما با غیرمسالمتآمیز و قهرآمیز بودن مشكل داریم».
صرفنظر از این موضوع (نافرمانی مدنی)، حجاریان با بیان این نکات که «فشار از پایین با انتخابات پدید نمیآید» و «پروژه اصلاحات به انتخابات گره نخورده است»، تصریح میکند: «انتخابات بهمعنای کنونی آن، مصداق گدایی قدرت است.»
او توضیح میدهد که «اصلاحات صدقهبگیر نیست و اگر مکنت دارد، باید با اتکا بر آن به بازار سیاست برود. اگر پول بازار سیاست را نداشتیم، باید تلاش کنیم آن را کسب کنیم، نه آنکه به هر جنس بُنجلی تن دهیم.»
در مقابل این نگاه و تاکید راهبردی حجاریان، که پیشبرد اصلاحات را بر توانافزایی با تکیه بر نیروهای جامعه مدنی مبتنی میکند، رویکرد بهزاد نبوی جلوهگری میکند.
نبوی؛ همگامی میانهروها
بهزاد نبوی از منظری متفاوت با حجاریان، همچنان بر راهبرد اصلاحات انتخاباتمحور اصرار میکند و معتقد است اصلاحطلبان باید از چالش با وضع سیاسی مستقر پرهیز کنند.
به باور نبوی، در شرایط کنونی کشور، برای اصلاحطلبان «هیچ راهی جز همراهی و همکاری با طیفهای معتدل و میانهرو اعماز اصولگرا و مستقل، وجود ندارد». او از ناطقنوری، علی لاریجانی، علی مطهری و محمدرضا باهنر بهعنوان اصولگرایانی میانهرو نام میبرد.
او با بازخوانی انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴، هشدار میدهد که اگر چنین چیزی رخ ندهد، «همه در انتخابات مجلس ۹۸ و ریاست جمهوری ۱۴۰۰ باختهایم و اداره کشور بهدست تندروها خواهد افتاد»؛ وضعی که به عقیده او، «برای کشور، ملت و حتی اصل نظام بسیار نگرانکننده خواهد بود».
نبوی آن طیف از اصلاحطلبانی که تنها در «روش» ـ و نه در «هدف» نیز ـ اصلاحطلباند را «برانداز» توصیف میکند: «این دسته میخواهند نظام را با روشهای مسالمتآمیز و اصلاحی سرنگون کنند.»
او تاکید میکند که «اصلاحطلبان دومخردادی هم در روش و هم در هدف، اصلاحطلب هستند».
قابلتأمل اینکه همزمان با ابراز این نکتهها، نبوی خود به دو ملاحظه مهم اشاره میکند:
نخست اینکه: «شاکله قانون اساسی [جمهوری اسلامی] بهگونهای است که دولت و مجلس با هم حدود ۳۰ درصد اختیار اداره کشور را دارند.»
دیگر آنکه: «مخالفان حاکمیت مردم و جمهوریت» درصورت ناکامی در انتخابات، میکوشند «دولت و مجلس را از حیّز انتفاع بیندازند»؛ یعنی «مجلس و دولت، منتخب باشد، ولی اختیار کاری را نداشته باشند» و «دیگر قدرتی نداشته باشند».
اصلاحطلبی بر سر دوراهی
در شرایطی که مشکلات معیشتی و اقتصادی بهگونهای فزاینده گریبان لایههای اجتماعی نابرخوردار و متوسط جامعه را گرفته و دولت روحانی نیز با ریزش حامیان خود مواجه است، اصلاحطلبان ـ چنانکه در بالا مرور شد ـ در برابر دو راهبرد قرار دارند.
یک رویکرد، تکیه به نیروی اجتماعی حامی تغییر را مرکز ثقل اصلاح وضع نامطلوب تعریف میکند و رویکرد دیگر به تمرکز بر انتخابات برای جلوگیری از کامیابی تندروها توجه دارد.
هرچند طیف نخست، پیشتر نیز از «فشار از پایین، چانهزنی در بالا» گفته بود، و طیف دوم نیز خود را بیاعتنا به جامعه مدنی نمیداند، اما با اطمینان میتوان گفت که تکیهگاه و نقطهعزیمت متفاوتی در دو دیدگاه قابل مشاهده است.
اینکه چه میزان از اصلاحطلبان با راهبرد نخست همراهاند و چه درصدی همسو با راهبرد دوم، چندان مشخص نیست؛ اما بهنظر میرسد با توجه به سرکوب و تهدید و خشونت امنیتی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ و نیز نظر به منافع رنگارنگ مترتب بر حضور در ساختار سیاسی قدرت، اکثریت اردوگاه اصلاحطلبی راهبرد دوم را ترجیح دادهاند.
این، مستقل از آن بخش از بدنه اجتماعی حامی اصلاحطلبان است که از این فضای گفتمانی فاصله گرفتهاند؛ انزوا پیشه کرده یا سوگیری رادیکالتری را برگزیدهاند.
در وضع کنونی ایران، حتی پیشبینی تحولات سیاسی ـ اجتماعی چند ماه آتی نیز منتفی بهنظر میرسد؛ با وجود این، بهنظر میرسد افزایش نارضایتی و ناامیدی از دولت روحانی و نیز نتایج سیاسی ـ اجتماعی مترتب بر مشارکت انتخاباتی، بر چگونگی مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آتی تاثیری معنادار بهجا گذارد.
افزون بر این، اینکه اصلاحطلبی جامعهمحور و باورمند به تاثیر نیروهای اجتماعی به چه میزان امکان حضور و فعالیت در جامعه مدنی و گسترش شبکههای اجتماعی دارد، خود پرسش مهمی است که نه فقط با آینده بخشی از جریان اصلاحطلبی، بلکه ـ ایبسا ـ با فرجام تحولات سیاسی ایران فردا پیوند خورد.