یک استثناء در جمهوری اسلامی؛ آیتالله منتظری
۹ سال پیش در چنین روزی، ۲۹ آذر ۱۳۸۸، آیتالله حسینعلی منتظری در سن ۸۷ سالگی چشم بر جهان فروبست. فقیهی که از همان ابتدای استقرار جمهوری اسلامی، مشخص بود «نفر دوم» نظام سیاسی است.
آیتالله منتظری را با اطمینان میتوان یک «استثناء» در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی توصیف کرد. برخی از دلایل این ارزیابی و ادعا در زیر آمده است.
نخست؛ اصول را قربانی مصلحت نکرد
آیتالله منتظری تنها مقام ارشد جمهوری اسلامی بود که در بیان دیدگاههای خود، «خط قرمز»ی جز تعهد به حقیقت و تلاش برای پاسداشت اصول دینی نداشت. اینچنین نقدها و ارزیابیهای خود را بیهیچ ملاحظه و مصلحتی ابراز میکرد؛ حتی اگر نظرات وی در تنافر و تضاد با مواضع شخص اول نظام (آیتالله خمینی) قرار میگرفت.
نحوه مواجهه منحصربهفرد آیتالله منتظری با کشتار گروهی مخالفان و زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ شاهد برجسته، و شاید مهمترین مورد است.
او که «قائممقام رهبری» بود، میتوانست چند صباحی ـ تا پایان زندگی رهبر وقت جمهوری اسلامی ـ دم فروبندد و در موقعیت اعتراضی نایستد و آنگاه بر کرسی رهبری نظام تکیه کند. آیتالله منتظری اما بر وسوسه نیل به رأس هرم نظام سیاسی فائق آمد. قدرت را فروگذاشت و از حقوق اساسی شهروندان «غیرخودی» گفت. این رویکرد وی، تصویر فقیهی صادق و انسانگرا از او بهجا گذاشت.
دیگر؛ در بند رابطه «مرید ـ مراد»ی نماند
آیتالله منتظری تنها کسی بود که از جمع یاران و شاگردان و همراهان رهبر انقلاب اسلامی، در چهارچوب «مرید ـ مراد»ی نماند. او رابطه شخصی و پیوند عاطفی خود با آیتالله خمینی را فدای اصولی کرد که میکوشید به آنها پایبند بماند.
هیچکدام از بازیگران ارشد نظام سیاسی در طول حیات چهار دههای جمهوری اسلامی، همچون آیتالله منتظری، به نقد علنی و بنیادین دیدگاهها و کارنامه رهبری آیتالله خمینی نپرداخته است.
آیتالله خمینی برای تمام اصحاب قدرت در چهار دهه اخیر، «امام» بوده و انتقاد از او، «خط قرمز». حریم پرخطری که جز آیتالله منتظری، کسی بهصورت علنی و صریح به آن پا نگذاشته است.
سوم؛ پاسخگو، تجدیدنظرطلب و خودانتقادگر بود
از ویژگیهای منحصربهفرد آیتالله منتظری در مقایسه با دیگر بازیگران اصلی قدرت در جمهوری اسلامی، پاسخگویی او به افکار عمومی، پذیرفتن مصاحبه چالشی و نقادانه با رسانهها و گفتوگوی بیپرده و انتقادی با فعالان سیاسی و دانشجویی، بازنگری در دیدگاهها و اذعان به اشتباه و عذرخواهی از خطاها، و نیز انتقاد از خویش، بود.
تجدیدنظر در نگاه و عقیدهاش در موضوع «ولایت فقیه» (از «انتصاب» به «انتخاب»)، و پیوند زدن مفاهیم حقوقبشری با دیدگاههای فقهی، دو شاهد مهم محسوب میشوند.
از موارد قابلتوجه «انتقاد از خود» آیتالله منتظری نیز میتوان به تاکید وی بر «عوارض» و «نادرست» بودن اشغال سفارت آمريكا اشاره کرد.
در نمونهای دیگر، او همچنین از اینکه «حقوق انسان بهما هو انسان را در تحقیقات فقهی خود» مورد توجه قرار نداده، انتقاد میکند و آن را «اشتباه» میخواند.
آخر؛ فقیهی که از «حقوق بشر» گفت
هیچیک از صاحبان قدرت و فقها در جمهوری اسلامی، همچون آیتالله منتظری از حقوق بنیادین شهروندان ایران ـ صرفنظر از باورهای سیاسی و مذهبی ایشان ـ نگفته و دفاع نکرده است. نیروهای ملی و ملی ـ مذهبی و اهل تسنن بهجای خود؛ او از سازمان مجاهدین خلق و فداییان و مارکسیستها گرفته تا بهاییان، دیوار و مرزی برای گرامیداشت حقوق بنیادین شهروندان، بهجا نگذاشت.
دفاع او از حقوق اساسی و مدنی شهروندان «غیرخودی» ویژه و یگانه بود، و برای جریان تمامیتخواه، غیرقابل قبول؛ آنچنانکه هنوز و از پس ۹ سال سپریشده از درگذشتاش، رسانههای وابسته به اردوگاه راست افراطی از این که وی به خانواده زندانیان سیاسی و عقیدتی کمک میکرده، ابراز شکایت و برآشفتگی میکنند.
علاقهمندان به آیتالله منتظری در بین اصحاب دیروز و امروز حکومت، کم نیستند؛ اما هنوز کسی نتوانسته تصویری در تراز فقیه حقوقبشرخواه از خود عرضه کند. او بهمثابه یک استثناء همچنان متمایز مانده است.