مذاکره؟ شاید وقتی دیگر
رهبر ایران پس از وقفهای طولانی که احتمالا به دلیل شور و مشورت در بالاترین سطح مقامات نظام جمهوری اسلامی بوده، پرده از استراتژی کوتاهمدت و میانمدت نظام، در برابر تحریمهای عظیم آمریکا برداشت. هر چند که محتوای سخنان وی، جسته و گریخته در روزهایی که گذشت به گوش رسیده بود اما شاید این درجه از قطعیت و صراحت و پرهیز از دو پهلوگویی، قابل انتظار نبود.
سید علی خامنهای با تکرار و تاکید روی گزارههایی چون «مذاکره نمیکنیم»، «حداقل با این دولت مذاکره نمیکنیم»، «جنگ نخواهد شد» و ... نشان داد که استراتژی حکومت ایران، «تحمل»، «مقاومت» و «سپری کردن زمان بدون درگیری» است.
مقامات ایران که تصورشان تا همین چند ماه پیش، عدم خروج آمریکا از برجام به دلیل هزینههای سیاسی آن بود و در همین راستا از هیچ تخاصمی با دشمن قدر خود، فروگذار نکرده بودند، حال در موقعیتی قرار گرفتهاند که نه یارای تداوم برنامههای هستهای را دارند و نه آن تحریمهایی که برایش آن همه هزینه تقبل کرده بودند، دست از سر ایران برداشته است. حکایت حکومت ایران، حکایت خوردن توامان چوب و پیاز است. تمام آن تحریمهایی که به دلیل ماجراجویی هستهای ایران نصیبش گشته بود، برگشته است، حال آنکه دیگر گرویی به نام غنیسازی نیز در اختیار ندارد که طرف غربی را برای مذاکره سریع مشتاق کند.
در واقع تصمیم خامنهای جایگزین خطای محاسباتی دیروز با خطای راهبردی امروز است. حال که مقامات ایران دانستهاند که با تهدید بستن تنگهها و آتش زدن برجام و از سرگیری غنیسازی، تنها همین چند کشور باقیمانده در کنار برجام را نیز به کنار ترامپ روانه میکنند، دیگر کمترین ابزاری برای کشاندن زودهنگام آمریکا به میز مذاکره در اختیار ندارند. از این رو سیاست صبر و مقاومت چیزی نیست جز فرصت دادن به تحریمها برای ویرانتر کردن اقتصاد ایران.
سیدعلی خامنهای که خود را بازنده بازی برجام میبیند، حالا مذاکره را منوط به حاصل شدن یک دستاورد سیاسی میکند و در شرایط کنونی هیچ دستاوردی قابل رویت نیست، جز اینکه در آنسوی میز مذاکره فردی غیر از ترامپ نشسته باشد و از آنجا که انقضای دولت ترامپ، انقضای دولت روحانی نیز است، تغییر آنسوی میز مذاکره منجر به تغییر این سوی میز نیز میگردد.
ماموریت دولت روحانی در روزهایی که باقیمانده، اداره کشور در شرایط تحریم، مهار مخالفان سیاسی و متوقف کردن اعتراضات است و با توجه به نارضایتی خامنهای از توافق برجام، بعید است که این دولت را مامور مذاکراتی دیگر کند.
چرایی اتخاذ این سیاست از سوی رهبر ایران، مجالی دیگر میطلبد اما آنچه مسلم است این است که توسل به چنین قماری میتواند به فروپاشی اقتصادی ایران نیز بیانجامد. تقابل یک اقتصاد ویران شده که بدون تحریمها نیز با چندین ابربحران، دستوپنجه نرم میکرد، با چنین تحریم کمرشکنی که قدرت ویرانگریاش بسیار بیشتر از مورد قبلی است، اگر ناممکن نباشد، یحتمل، بسیار دشوار است.