آمریکا مسبب افول دموکراسی در دنیاست
رسانههای آمریکا از لری دایموند، استاد و محقق برجسته حوزه علوم سیاسی در دانشگاه استنفورد، با لقب «آقای دموکراسی» یاد میکنند، کسی که در گفتوگوی اخیرش با نشریه تایم بر معضل جهانی افول دموکراسی و نقش انکارناپذیر آمریکا در محدود ساختن مرزهای دنیای آزاد سخن به میان آورده است. این گفتوگو به بهانه انتشار کتاب جدید دایموند با عنوان «بادهای شوم» (Ill Winds) انجام گرفته است.
به عقیده دایموند، شیوهای که در سالهای اخیر برای محو دموکراسی از صفحه روزگار اتخاذ شده تا حد زیادی با تلاش آشکار فاشیستها برای غلبه بر دموکراسی در دهه ۱۹۳۰ متفاوت است. او میگوید: «زمانه فرق کرده است. بحرانی که هماکنون در حال ظهور است، شباهت چندانی به رویکرد بیشرمانه حزب فاشیست طی سالهای دهه ۱۹۳۰ ندارد، بلکه طی فرآیندی نامحسوس، خزنده و فزاینده در حال رخ دادن است.»
اوایل سال ۲۰۱۹، سازمان دیدهبان «خانه آزادی» (Freedom House) – موسسه تحقیقاتی غیردولتی مستقر در ایالات متحده آمریکا – گزارشی با موضوع سیزدهمین سال متوالی افول دموکراسی در سراسر دنیا منتشر کرد. خبرنگار نشریه تایم با اشاره به این گزارش و همچنین تجربه سی ساله دایموند در تدریس دموکراسی در یکی از معتبرترین دانشگاههای دنیا، از او درباره میزان وخامت بحران کنونی پرسیده است.
توضیحات آقای دموکراسی در اینباره درخور توجه است، «از یک منظر، برداشت عمومی بیشباهت به جو حاکم طی سالهای دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ نیست؛ امروزه این رژیمهای اقتدارگرا یا جنبشهای نئوفاشیستی فعلیاند که از انرژی، پویایی و مشارکت مردمی برخوردارند.»
دایموند پیشتر از مرگ دموکراسی در مجارستان صحبت کرده بود و اکنون، بر این باور است که در لهستان نیز دموکراسی در شرف از دست رفتن است. او در مقام چهرهای موثر و پیشگام در حوزه مطالعات دموکراسی خاطرنشان میکند: «در حال حاضر، در دورانی تاریک به سر میبریم. بدبختانه، بخشی از این تاریکی به قلب اروپا نیز نفوذ کرده است؛ جاییکه بنا بود بخشی از استحکامات اصلی آزادی و دموکراسی در سراسر دنیا باشد.»
خبرنگار تایم با اشاره به این نکته که دموکراسی مفهومی فراتر از انتخابات دارد، دایموند را به نقلقول معروفش در خصوص «نقش پررنگ رهبران سیاسی در حیات دموکراسی» ارجاع میدهد. او این پرسش را مطرح میکند که با در نظر گرفتن انتقادهای بسیاری که متوجه دونالد ترامپ است، مته به خشخاش گذاشتن درباره رفتارهای او خطر سیاست دوقطبیسازی را افزایش خواهد داد یا نه.
دایموند در پاسخ میگوید: «شخصا با این مساله زیاد کلنجار رفتهام. اما نکته اینجاست که شما با رییسجمهوری در آمریکا طرفاید که حساب رفتارهای غیردموکراتیکش از دست در رفته است؛ کارهایی از او سر میزند که دیگر حاکمان خودکامه و مستبد در تلاش برای خفه کردن دموکراسی در کشورهایشان، گام به گام انجام دادهاند.» به عقیده این استاد و محقق جامعهشناس، نخستین اقدام دفاعی در برخورد با چنین پدیدهای، بلند کردن صدا و سکوت نکردن است.
دایموند در پاسخ به این پرسش که اگر رییسجمهوری فعلی آمریکا حامی و پشتیبان دموکراسی محسوب نمیشود، پس چه کسی باید برای جلوگیری از وقوع فاجعهای که در راه است دست به کار شود، توضیح میدهد: «بدون رهبری آمریکا، در بهترین حالت، دستخوش انحراف میشویم؛ به بیراهه خواهیم رفت. در بدترین حالت نیز، از صورتهای فعلی دموکراسی صرفا ردپایی کمرنگ در تکوتوک جاهایی به جا خواهد ماند.»
دایموند تقریبا اطمینان دارد هیچ قدرت دیگری نمیتواند از به قهقرا رفتن دموکراسی جلوگیری کند. به باور او، هیچ دولت و حکومتی در دنیا قادر نیست به نحوی قاطعانه و تاثیرگذار از پیشرفت و توسعه دموکراسی حمایت کند، مگر آنکه آمریکا سکاندار این جریان باشد.
در ادامه این گفتوگو، دایموند همچنین از اهمیت موضوع نابرابری درآمد در ظهور بحران کنونی میگوید: «اگر به حوزه انتخاباتی دموکراسی غیرلیبرال (جمعگرا) نگاهی بیندازیدــ که عموما هم پوپولیسم دست راستی استــ به شباهت میان رایدهندگان دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا، حامیان برگزیت در بریتانیا، هواداران مارین لوپن در فرانسه یا طرفداران حزب راست و تندرو «آلترناتیو برای آلمان» در آلمان پی میبرید. دنیا دارد نادیدهشان میگیرد. مهارتهایشان در حد و اندازهای نیست که در اقتصاد جهانی رقابت کنند. به همین دلیل از سوی تجارت بینالمللی احساس خطر میکنند، با جهانیسازی و مهاجرت میانه خوبی ندارند و از روند سریع تحول دنیا و رویارویی با جهانی که مانند قدیم آشنا به نظر نمیرسد احساس خطر میکنند.»
او همچنین خاطرنشان میکند: «و افزایش ناامنی اقتصادی دلیلی است برای آنکه با نگاهی تحقیرآمیز مواجه باشند و نخبگان شهری آنها را به چشم عقبافتاده، یابو، واپسگرا، مرتجع یا مدافعان عهد قدیم ببینند. و اینگونه نیست که در برداشت و تلقینشان بهکل بر خطا باشند. پای یک جور خودبرتربینی فرهنگی در میان است.»
از این گذشته، دایموند به نقش رسانههای اجتماعی در سیر افول یا بقای دموکراسی نگاه جالبتوجهی دارد. به عقیده او، «انگیزه اصلی شرکتهای گرداننده رسانههای اجتماعی تداوم خشم و انزجار است. هرقدر بیشتر مجذوبشان شویم، زمان بیشتری را در این بسترهای رسانهای مجازی سپری میکنیم و با تبلیغات بیشتری هم مواجه میشویم. و از همین رو، منطق درآمد فیسبوک با منافع دموکراسی سازگار نیست.»
این محقق و استاد علوم سیاسی دانشگاه استنفورد در کتاب جدیدش که یازدهم ژوئن منتشر شده است، ولادیمیر پوتین را مانند سارقی توصیف میکند که حین بالا و پایین رفتن از راهرو، دستگیره در خانهها را امتحان میکند، در صورتیکه چین بیسروصدا و زیرزیرکی مشغول ایجاد نظامی است که به سلطه آمریکا بر سیاستهای دنیا پایان بدهد.
دایموند در بخش پایانی این گفتوگو، به تفاوت آشکار میان سیاستهای فعلی آمریکا و چین اشاره میکند و میگوید: «ژی جین پینگ مشغول بنای یک حکومت تمامیتخواه جدید (نئوتوتالیتر) به سبک جهان داستانی رمانهای جورج اورول است؛ دستگاه سرکوبگری که آزادی بشر را هدف قرار داده است و از زمان مائو به اینسو، بیسابقه است. و از طرفی، تصور من این است که دونالد ترامپ در زمینه رویارویی و برخورد با سرقت فناوری از سوی چینیها و همچنین تلاشهای غیردموکراتیک این کشور برای نفوذ در آمریکا، گامهای مثبتی برداشته است.»