ایران و چشماندازهای حمله به سوریه
بعدازظهر روز ۲۸ اوت ۲۰۱۳ (ششم شهریورماه ۱۳۹۲) که دونالد ترامپ در دفتر کارش درمورد تهدید اوباما برای حمله به سوریه در واکنش به استفاده از سلاحهای شیمیایی توییت میکرد و آن تهدید برای انجام اقدام نظامی را مورد انتقاد قرارمیداد، هرگز فکر نمیکرد که چند سال بعد، خودش در موقعیتی مشابه قرار گیرد و ناچار شود درمورد موضوع استفاده از سلاح شیمیایی تصمیم بگیرد و دیگر متحدان غربیش را نیز با خود همراه سازد. ترامپ در توییت خود علیه اقدام اوباما، این سؤال را مطرح کرده بود که از بمباران سوریه چه چیزی نصیب آمریکا میشود؟ و خود پاسخ داده بود، بهجز هزینه مالی و احتمال گیر کردن در یک درگیری دامنهدار چیزی نصیب ما نخواهد شد. او تأکید کرده بود که اوباما برای باید از کنگره برای حمله به سوریه اجازه بگیرد.
اکنون ترامپ دومین حمله خود را بدون گرفتن مجوز از کنگره به پایان رسانده و خود نیز اذعان دارد، سوریه جایی نیست که مشکلاتش بهآسانی حل شود و کلاف سردرگمی است که فقط مردم سوریه قادر به حل آناند. با آنکه حمله به پایان رسیده، ولی هنوز تبعات بحث این حمله در رسانهها ادامه دارد. در این میان، در ایران نیز پرسش مسأله سوریه در افکار عمومی برجستهتر میشود. حال باید دید تبعات، چشماندازها و چالشهای موقعیت بازیگران منطقهای و نیز قدرتهای بزرگ با حمله شیمیایی در دومای سوریه و حملات هوایی قدرتهای بزرگ، چه ابعادی پیدا خواهد کرد و ایران با چه گزینههایی روبرو خواهد شد:
الف- تأیید ضمنی تداوم حکومت بشار اسد بهخاطر فقدان آلترناتیو
از مواضعی که رهبران سیاسی و نظامی سه کشور غربی که به سوریه حمله کردند اتخاذ کردهاند، بهروشنی میتوان این پیام را دریافت که حداقل در حال حاضر غرب، ازجمله آمریکا، بریتانیا و فرانسه، پروژه تغییر رژیم سوریه را به حال تعلیق رها کرده و علاقهمند به حفظ وضع موجودند. با آنکه دونالد ترامپ و نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد، با بدترین تعابیر از رژیم سوریه یاد میکنند و اسد را حیوان و هیولا و جنایتکار میخوانند، ولی در همین حال میگویند که آنها قصد تغییر رژیم سوریه را ندارند و هدفشان از حمله نظامی نه تغییر موازنه قوای نظامی میان رژیم اسد و مخالفانش، که فقط محدودسازی رژیم اسد در استفاده از تسلیحات شیمیایی است. از مصاحبه مطبوعاتی جیمز متیس، وزیر دفاع و جوزف دانفورد، رییس ستاد مشترک ارتش و نیز سخنان خانم می، نخستوزیر بریتانیا و امانوئل ماکرون، رییس جمهوری فرانسه بعد از انجام عملیات، بهروشنی این پیام بهگوش میرسد که هیچ عملیات نظامی برای تغییر رژیم اسد در دستور کار قرار ندارد و حتی سرکوبی مخالفان رژیم سوریه نیز موضوعی نیست که دغدغه آنها باشد؛ فقط نباید از بمب شیمیایی برای سرکوب مخالفانش استفاده کند. این دیدگاه که بعد از قدرتگرفتن داعش در عراق و سوریه، در غرب توسعه پیدا کرد، با روی کار آمدن ترامپ و نظر او که از قبل هم مخالف دخالت در سوریه بود، قوت گرفت. او گفت ما فقط وظیفهمان جنگ با داعش است و وظیفهای برای تغییر رژیم سوریه نداریم. طبیعتاً ترامپ در ادامه همین سیاست هم معتقد به خروج نیروها از سوریه و مداخله حداقلی است.
ب- افزایش خطر درگیری میان ایران و اسراییل
با آنکه ترامپ گفته بود که روسیه و ایران باید درمورد حملات شیمیایی در سوریه پاسخگو باشند، با این حال، آمریکا در برخورد با سوریه نیز محتاطانه رفتار کرد و از حمله به مناطق و مکانهایی که تحت کنترل نهادهای ایرانی و روسی باشند، خودداری کرد؛ اما این اسراییل بود که در هفته گذشته، از فضای درگیریهای غرب و سوریه استفاده کرده و دوبار پایگاههایی را مورد تهاجم قرار داده است که بهنحوی با نیروهای ایرانی متصل بودند. در حمله به پایگاه تیفور که تعدادی از مستشاران نظامی سپاه قدس استقرار داشتند، منجربه مرگ هفت نفر از ایرانیها شد. اسراییل همچنین با اشاره به حمله پهپاد ایرانی به اسراییل در سال گذشته، تهدید کرده است که هرگونه عملیاتی از خاک سوریه علیه اسراییل و یا استقرار پایگاههای نظامی توسط سپاه قدس ایران در این کشور، میتواند واکنش سهمگین آن کشور را بهدنبال داشته باشد.
آویگدور لیبرمن، وزیر دفاع اسراییل، تهدید کرده است که هرگونه حمله از خاک سوریه به اسراییل ازسوی ایران، به سرنگونی رژیم اسد منجر خواهد شد. انتشار عکسهای ماهوارهای از پایگاههای نظامی ایران در فرودگاههای سوریه توسط اسراییل نیز به نظر برخی ناظران، نشانهای از نقشه گسترده اسراییل برای زمینهچینی برخورد با حضور نظامی ایران در سوریه است. در این میان، ایران نیز تهدید کرده است که انتقام خون سپاهیان را خواهد گرفت. تجربه نشان داده است که معمولاً ایران در این موارد، پاسخی هرچند ناقص و نمایشی خواهد داد، ولی اینکه چه زمانی و چگونه این کار را انجام خواهد داد، مشخص نیست.
در این میان، برخی فضاسازیها و محدودیتهای رسانهای داخلی و آرایش و محدودیتهای اقتصادی ازجمله درمورد مسأله ارز در کشور را نشانهای از این میدانند که ایران میخواهد خود را برای رویارویی با اسراییل مهیا سازد.
ج- عملیات از پیش هماهنگشده و تضعیف نمایش قدرت روسیه
اکنون مشخص است که مهمترین عامل بقای رژیم اسد، دولت روسیه است؛ زیرا بدون حمایتهای دیپلماتیک و نظامی روسیه، رژیم اسد نمیتوانست تداوم یابد. هرچند ایران نیز در این مسیر کمک شایانی به رژیم سوریه کرده است، اما بدون امکانات نظامی و حمایت دیپلماتیک روسیه و احتراز آمریکا و غرب برای رویارویی با روسیه، آیندهای برای سوریه اسد، بدون روسیه نمیتوان تصور کرد.
اما در عین حال، نوع و نحوه عملیات حمله به سوریه، نشان داد که با هماهنگی قدرتها بهگونهای صورت گرفته است که کمترین تلفات را داشته باشد و به این ترتیب، هر کدام از بازیگران، برای آنکه نشان دهند برندهاند، چیزی برای نمایش داشتنه باشند؛ لذا آمریکا به هیچ هدف بسیار حساسی که واکنش سوریه و روسیه را ایجاد کند، حمله نکرد و اقدام نمادینی را برای نمایش قدرت خود انجام داد.
هرچند روسها از قبل تهدید کرده بودند که در این عملیات، از پدافند ضدموشک خود سود خواهند جست، اما در عمل، سامانه دفاعی ضدموشکی آنها خاموش بود. به این ترتیب، روسیه نتوانست ادعاهای پدافندی خود را اجرا کند. هرچند آنها مدعی شدند که هفتاد موشک پرتابشده ساقط شده است، اماتصاویر ماهوارهای خلاف این را نشان میداد. از این لحاظ، روسیه از جنبه نشاندادن قدرت نظامی خود، با تحقیر روبرو شد؛ اما این بهمنزله عقبنشینی روسیه نیست. این کشور در فکر حضور گسترده در خاورمیانه افتاده است و تداوم رژیم اسد، نشانی از قدرتنمایی روسیه خواهد داشت که در غیاب حضور فیزیکی آمریکا در منطقه، میتواند باعث نزدیکی کشورهای منطقه ازجمله ترکیه به آن کشور شود. برای ایران نیز روسیه تنها گزینه توازن قوا با آمریکا از جنبه امنیتی است.
د- جنگ سرد آمریکا و روسیه
یکی دیگر از تبعات این درگیری، گسترش فضای جنگ سرد نوینی میان روسیه و غرب است. این درگیریها که با مسمومشدن جاسوس سابق روسی و نیز اخراج متقابل دیپلماتهای روسی از کشورهای غربی جرقه خورده بود، با حمله نظامی به سوریه تشدید شد.
مواجهه کلامی میان آمریکا و روسیه در جلسات شورای امنیت، نشان میدهد که فضای جنگ سرد جدیدی حاکم خواهد شد و در نتیجه، دو کشور بهدنبال یارگیریهای منطقهای و جهانی و تلاش برای تضعیف برنامه طرف مقابل خواهند رفت.
در این میان، ایران هم در تلاش است که در این فضا، پیوندهای امنیتی خود را با روسیه افزایش دهد. روسیه هنوز فکر میکند نیروهای بوروکراتیک و تصمیمگیرنده ایرانی عمدتاً گرایش به غرب دارند و لذا هنوز وارد چنین اتحادی با ایران نشده است. مضافبر اینکه در افکار عمومی ایرانیها، تصویر مثبتی از روسیه وجود ندارد. دامنه درگیریهای جنگ سرد، حتی ممکن است باعث شود که حمایت روسیه از کرهشمالی را افزایش دهد و پروژه خلع سلاح این کشور را که ترامپ بهدنبال آن است، به آرزویی محال تبدیل کند و شکستی دیگر را برای سیاست دولت ترامپ رقم بزند.
هـ- دلایل همکاری مکرون و ترامپ
جدا از اینکه بریتانیا میخواست در حمله به سوریه، خشم و ناراحتی خود را نسبتبه اقدام روسیه در ترور جاسوس سابق روسی در خاک خود نشان دهد، اما بهنظر میرسد که دو کشور فرانسه و بریتانیا، برای همراهی نظامی خود دلایل دیگری هم داشته باشند. آنها در سال گذشته، با عملیات نظامی آمریکا در پاسخ به حملات شیمیایی خانشیخون که بسیار گستردهتر از عملیات دوما بود، حاضر به همراهی نظامی با آمریکا نشدند؛ اما همراهی و همکاری امسال، میتواند نشانه این باشد که دو کشور اروپایی با نشاندادن حمایت خود از ترامپ که او از جنبه تبلیغاتی سخت به آن نیاز داشت، قصد دارند در ازایش از او بخواهند در برنامه خروج از برجام، تجدید نظر کند. بهنظر میرسد مکرون درمورد ادامه سیاست حمایت و همراهی با ترامپ، امکاناتی را یافته است که میتواند درمورد حفظ برجام، کمک شایانی کند.
و- چالش حقوقی بریتانیا و فرانسه
حمله نظامی سه کشور غربی از جنبه حقوقی، چالشهایی برای هرسه بهدنبال داشت.
در آمریکا جیمز متیس، وزیر دفاع آن کشور، درکنفرانس خبری خود در شب عملیات در پنتاگون، اعلام کرد مجوز حقوقی و قانونی این حمله، طبق ماده دوم اختیارات رییس جمهوری در قانون اساسی بهعنوان فرمانده کل قوا صادر شده است. البته برخی از حقوقدانان و نیز برخی از اعضای کنگره از حزب دمکرات، مخالف عملیات بودند؛ اما بههرحال، ترامپ در این زمینه با چالش جدی روبرو نشد.
اما در بریتانیا و فرانسه وضع فرق میکرد. در بریتانیا، حزب کارگر با این اقدام مخالفت کرد و معتقد بود خانم ترزا می باید در این مورد مجوز میگرفت. تجربه جنگ عراق و افغانستان در افکار عمومی بریتانیا جنبه منفی شدیدی دارد و لذا استدلالهای حقوقی ترزا می و وزیر خارجه بریتانیا که مانند استدلالهای امانوئل مکرون، رییس جمهوری فرانسه بود، چندان مقبول واقع نشد؛ ولی از آنجا که عملیات ادامه پیدا نمیکند، موضوع بهتدریج به حاشیه رفته است. هر چند که اگر عملیات مجدد بخواهد صورت بگیرد، دولت بریتانیا بهطور جدی مشکل خواهد داشت؛ مگر آنکه مجوز پارلمانی اخذ کند. در فرانسه هم وضع به این منوال بود و مکرون نیز در پاسخ مخالفانش میگوید که حمله برمبنای سهگانهای استوار بوده که نیاز به مجوز قانونی نداشت.
نخست آنکه این حمله در چارچوب مشروعیت بینالمللی بوده؛ چون سه عضو اصلی و دائم شورای امنیت سازمان ملل آن را تأیید کرده بودند و دوم اینکه روسیه است که مانع توافق جمعی در مورد سوریه شده و در عین حال، مصوبه قبلی شورای امنیت درمورد آتشبس در غوطهشرقی را رعایت نکردند و همچنین همه مصوبهها را وتو میکردند و قدرتهای بزرگ هم نمیتوانند اجازه دهند که دولت سوریه هرکاری را بخواهد، در برخورد با مخالفان انجام دهد. پس از دید او، این مشروعیتی بینالمللی به عملیات میبخشد. دوم آنکه به سوریه اعلام جنگ نشده که مجوز لازم داشته باشد و سوم آنکه هیچ خسارتی به نیروهای روسیه وارد نشده است. بهنظر نمیرسد هیچکدام از سران سه کشور غربی، قصد ورود و مداخله بیشتر در امور داخلی سوریه و ورود به درگیری نظامی در این کشور را داشته باشند؛ زیرا بهنظر میرسد که استراتژی خروج از سوریه، بهقول جان کری، وزیر خارجه سابق آمریکا، استراتژی خروج از جهنم باشد.
ز- حضور نظامی اعراب در سوریه
در روزهای گذشته، رسانههای آمریکایی گزارش داده بودند که دولت دونالد ترامپ، رییس جمهوری آمریکا، بهدنبال جمعآوری یک نیروی عربی و جایگزینکردن آن با نظامیان آمریکایی در شمال سوریه برای دوران پس از داعش است.
سخنگوی پنتاگون نیز گزارشها درباره طرح دولت آمریکا برای تشکیل یک قوای نظامی عربی و اعزام آنها به سوریه را رد نکرد؛ زیرا ترامپ قبلاً گفته بود که از شریکان و متحدان آمریکا میخواهد کمکهای بیشتری در سوریه بکنند.
دولت ترامپ همچنین از عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی درخواست کرده تا برای بازسازی و احیای شمال سوریه که اکنون محل زندگی مخالفان رژیم اسد است، چندین میلیارد دلار کمک کنند؛ زیرا ترامپ هیچ اشتیاقی برای پذیرش نقش گسترده در این منازعه ندارد؛ بهخصوص اگر این حضور شامل باقیماندن نیروهای زمینی آمریکا باشد.
در این سیاست، ترامپ برای خروج از سوریه، با واکنش منفی متحدانش ازجمله عربستان و فرانسه و اسراییل روبرو شد. وزیر خارجه عربستان البته از آمادگی کشورش برای حضور در سوریه در چارچوب طرح آمریکا سخن گفت؛ اما معلوم نیست که در حال حاضر چهقدر امکان عملیشدن این طرح وجود داشته باشد؛ زیرا ممکن است به پیچیدهشدن وضع و گسترش درگیریها بینجامد.
نتیجهگیری:
میتوان گفت که موضوع درگیری ایران در سوریه، یکی از بزرگترین هزینهها را برای سیاست خارجی ایران ایجاد کرده است و روزبهروز، هزینههای مالی و انسانی ایران رو به افزایش است. دیپلماسی عمومی ایران در میان جهان اسلام و بهویژه مسلمانان معتقد نیز در اثر حمایت از اسد دچار تخریب جدی شده است. در چنین وضعیتی که اسراییل هم قصد مقابله جدی با ایران را در سوریه گرفته است، ایران بهتدریج وارد بازی خطرناک منطقهای میشود که قطعاً در روز نخست حمایت از اسد، چنین پیشبینیای برای آیندهاش نمیکرد. از آنجا که دولتهای غربی، سیاست تغییر رژیم در سوریه را کنار گذاشتهاند، ایران میتواند سطح حضورش را بهتدریج کم کند. در غیر این صورت، گام در سیاهچالهای خواهد گذاشت که دائماً باید منابع مالی خود را صرف هزینههای دفاعی کند (امری که در شرایط رکود اقتصادی برای اقتصاد ایران بسیار خطرناک خواهد بود).
برای دولت ترامپ هم جای تردیدی نیست که میخواهد همه هزینههای مسؤولیتهای رهبری جهانیش در منطقه را از جیب کشورهای عربی منطقه بپردازد. سیاستی که بهصورت دائمی امکان تداوم ندارد. کاهش حضور ایران حتی میتواند کشورهای عربی را متقاعد کند که از پروژه تغییر رژیم سوریه دست بردارند و از ارسال نیرو به شمال سوریه خودداری کنند و در عین حال، بهدنبال راهحلهای اصلاحی دیگری بروند که در این صورت، هدف ایران با هزینه کمتری تحقق پیدا کرده است. در صورتیکه ایران بخواهد از سوریه پایگاهی برای حمله به اسراییل بسازد، قطعاً با واکنش تند اسراییل روبرو خواهد شد و روسیه هم ممکن است در این مسیر، مانند همیشه زیر پای اتحاد تاکتیکیش با ایران را مانند قبل، خالی کند.