خودکفایی کشاورزی؛ تاراج یک سرزمین به دلایل سیاسی
هر سال روز جهانی غذا در ۱۶ اکتبر که مصادف با ۲۴ مهر و روز تاسیس فائو یا سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد است، گرامی داشته میشود. این روز همچنین از سوی سازمانهای دیگری که در جهت تامین امنیت غذایی تلاش میکنند یا نگران امنیت غذایی هستند، نظیر صندوق توسعه کشاورزی و برنامه جهان غذا هم گرامی داشته میشود. به بهانه این روز نگاهی به موضوع امنیت غذایی، سیاستهای غذایی و توسعه کشاورزی در ایران، میزان موفقیت و اثرات آن میندازیم.
در ابتدا و قبل از وارد شدن به موضوع، بهتر است تعریفی از امنیت غذایی ارایه دهیم. مطابق تعریف فائو، امنیت غذایی میزان در دسترس بودن غذا و توانایی افراد در تهیه آن را میسنجد. مطابق این تعریف وجود داشتن غذا به تنهایی باعث ایجاد امنیت غذایی نمیشود و اگر گروهی از افراد به هر دلیلی از جمله مسائل اجتماعی، سیاسی و یا اقتصادی توانایی تهیه مرتب و روزمره غذا را نداشته باشند، برای آن گروه امنیت غذایی در سطح پایینی قرار میگیرد. در ایران هرچند در طی دهههای گذشته همواره مواد غذایی وجود داشته است، اما معمولا دلایل اقتصادی تهیه آن را برای بخش از افراد دشوار کرده است. اما جدا از این مساله بحث سیاستهایی است که برای تامین مواد غذایی به کار گرفته میشود.
خودکفایی؛ تیغ بر آب کشیدن
خودکفایی بهطور خلاصه و چکیده سیاستهایی است که در بخشهای مختلف از جمله تامین محصولات غذایی پایه به کار گرفته شده است. از جمله مهمترین این محصولات میتوان به گندم اشاره کرد که در ایران بحث تولید و خودکفایی در تامین آن بسیار جدی گرفته میشود. نخستین تلاشها برای خودکفایی در تولید گندم از میانه دهه ۷۰ شمسی آغاز شد. رشد و توسعه سریع کشاورزی در دشتهای ایران مرکزی باعث شد تا دولت محمد خاتمی در سال ۱۳۸۳ جشن خودکفایی در تولید گندم را بگیرد. این جشن البته دیری نپایید و دولت محمود احمدینژاد در سالهای اوج تولید گندم در ایران دست به واردات بسیار زیاد گندم زد. سیاست خودکفایی در تولید گندم اما هرگز متوقف نشد و در دوره وزارت محمود حجتی در وزارت کشاورزی مجددا اعلام شد ایران در تولید گندم خودکفا شده است. در نگاه نخست این شاید یک دستاورد مهم بهنظر برسد اما در واقعیت اینطور نیست و تکیه بر توان داخلی در تولید مواد غذایی و حتی محصولات استراتژیکی مانند گندم در کوتاه مدت میتواند وضعیت امنیت غذایی را بهبود دهد، اما آینده آن حتی در میان مدت بهدلیل نبود ظرفیت پایدار تولید زیر سوال است. از جمله مهمترین ناپایداریها در توسعه کشاورزی و مخصوصا گندم در ایران موضوع آب است.
آب، چشم اسفندیار ایران
عیسی کلانتری، رییس فعلی سازمان حفاظت محیط زیست در ۲۸ شهریور در مراسمی گفت: «آن زمان که مسئولیت وزارت کشاورزی را داشتم بر این سیاست تاکید میشد اما این یک اشتباه تاریخی بود و و تداوم همین روند در دهههای بعد میتوانست به کلی منابع آب را در کشور نابود کند.»
بسیاری از کارشناسان در این مورد بر درستی حرفهای کلانتری صحه میگذارند، اما با وجود توصیهها و هشدارهای چندباره او و دیگران طرح خودکفایی تولید گندم بر یکی از استراتژیکترین و ناپایدارترین منابع آب کشور، یعنی آبهای زیرزمینی استوار مانده است. در سال ۲۰۱۷ نتایج یک پژوهش در نشریه علمی نیچر منتشر شد که نشان میداد کشاورزی مهمترین عامل تخلیه سفرههای آب زیرزمینی در جهان است و در بین کشورهای جهان ایران چه از نظر منابع داخلی، چه منابعی که برای واردات غذا از آنها استفاده میکند، یکی از بدترین وضعیتها را دارد. همچنین به استناد پژوهشهای خارجی و داخلی زیادی تکیه بر آبهای زیرزمینی برای توسعه کشاورزی و تولید غذا در کشوری مانند ایران ابدا روشی پایدار محسوب نمیشود و با پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی نه تنها کشاورزی و تکیه بر منابع غذای داخلی، بلکه زیستپذیری یک سرزمین به خطر افتد.
مرگ سرزمین برای سیاست
شاید تصور کنید اینها همه رخدادهایی دوردست هستند، اما اینطور نیست و مرگ سرزمین همین حالا آغاز شده، رشد بیابانها شدت گرفته و به استناد سازمان زمینشناسی کشور بیشتر از ۳۰۰ دشت کشور به دلیل برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی در معرض فرونشست هستند. این اتفاق به دلیل تخلیه بیش از حد آبخوانها است، رخدادی که حتی در صورت بارندگی میزان قابلیت نگهداری آب این آبخوانها را کاهش داده و روند بیابانزایی را تشدید میکند. از سوی دیگر در بخشیهای مهمی از کشور سدسازیهای بیرویه برای توسعه کشاورزی اتفاق افتاده و بدون رعایت حقآبه طبیعت منجر به خشک شدن دریاچههای زیاد در کشور شده که مهمترینش دریاچه ارومیه است.
واقعیت این است که خشک شدن رودها و دریاچهها و تالابها عملا دیده میشود و این مرگ خزنده در بقیه دشتها و اکوسیستمهای کشور هم در جریان است. این مساله در درازمدت بر بحران ریزگردها و عدم زیستپذیری سرزمین خواهد افزود و موج مهاجرتهای داخلی را در پی خواهد داشت. بنابراین سوال اساسی این است که چرا حاکمیت با وجود هشدارهایی که حتی از درون خودش در مورد این وضعیت بلند شده کماکان بر طبل بیحاصل خودکفایی میکوبدف، سیاستی که حتی عملا امنیت غذایی پایداری را هم در پی ندارد و منجر به فجایع بزرگتری خواهد شد؟ جواب این سوالها را باید در سیاستهای جهانی و منطقهای جمهوری اسلامی ایران جستوجو کرد که عملا به لحاظ سیاسی و اقتصادی تهیه غذا از منابع خارجی با ثبات را غیر ممکن کرده است. در نتیجه تنها راه باقی مانده از منظر رهبران ایران به تعویق انداختن فاجعه و پی گرفتن سیاست از این ستون به ستون و تاراج منابع ملی متعلق به نسلها است.