برنامه عملیاتی سه وجهی جمهوری اسلامی دربرابر فشارهای تیم ترامپ
مقامات جمهوری اسلامی ایران در دوران اعمال تحریمهای دولت ترامپ بعد از هر اقدام دولت آمریکا گفتهاند که «اقدام مقتضی انجام خواهد شد». این اقدامات مقتضی چه بوده است؟ آیا مقامات دست روی دست گذاشتهاند و نشستهاند که ببینند بر سر ادامه حیات نظامشان چه میآید؟ یا دست به هر اقدامی برای بقا زدهاند و میزنند؟ این اقدامات چه ابعادی داشته است؟ آیا همه آنها آشکار بوده یا وجه پنهانی نیز در آنها به چشم میخورد؟ اگر خودمان را جای اعضای شورای امنیت ملی و فرماندهان سپاه پاسداران و مقامات بیت رهبری و دولت روحانی قرار دهیم، به چه راهکارهایی برای مقابله با ایالات متحده آمریکا میاندیشیدیم؟
بر اساس مشاهدات یک ساله مواضع و اقدامات وزارت امور خارجه، شورای امنیت ملی، سپاه پاسداران و دستگاههای تبلیغاتی جمهوری اسلامی (به علاوه مواضع رهبر و رییس دولت و دیگر مقامات رسمی) میتوان تا حدودی یک برنامه عملیاتی سه پاره را کشف کرد. این برنامه عملیاتی جمهوری اسلامی را در برابر دولت ترامپ به سه بخش دیپلماتیک، نظامی و تبلیغاتی میتوان تقسیم کرد. این اقدامات را که به تدریج خود را در عالم واقع نشان میدهند، یک به یک توضیح میدهم.
دیپلماسی: لگد زدن به قوطی تا ناکجا
تماسهای مکرر تلفنی ظریف و کری قبل از خروج ترامپ از برجام و دیدار حضوری کری با برخی ایرانیان و بعد دیده شدن نام ظریف بر روی تلفن دایان فاینستین، سناتور دموکرات از کالیفرنیا نشان میدهد که جمهوری اسلامی و لابی آن در ایالات متحده همچنان از مسیر اعضای دولت اوباما و دموکراتها فعال است.
این تماسها دو هدف را دنبال میکنند: ۱) تاثیرگذاری بر تصمیمات دولت ترامپ از مسیر نیروهایی از دولت اوباما که هنوز در نهادهای دولتی آمریکا مشغول به کار هستند و گهگاه به جمعآوری فهرست برای امضای نامههایی که منتقد سیاست دولت ترامپ در برابر جمهوری اسلامی است، مشغولند، و ۲) مهیا کردن شرایط برای روزی که دولت ترامپ کنار برود و دموکراتها جای آن را بگیرند تا دوباره مقامات بتوانند با آنها معامله کنند.
دیپلماسی جمهوری اسلامی بعد از قطع امید از برجام و نتیجه نگرفتن از مذاکرات یا تهدیدهای اروپا صرفا بر رقابتهای سیاسی در آمریکا و ارتباط با اعضای حزب دموکرات به علاوه چند سفر نمایشی ظریف به روسیه و چین و سفر مقامات به تنها همسایهاش با روابط دوستانهتر (عراق) متمرکز شده است.
آنچه برجام را به بنبست کشاند، همین تمرکز بر دوستی با دموکراتها و ساز زدن در ارکستر رقبا و دشمنان آمریکا بود و در آینده نیز راه را برای مذاکره با آمریکا و نتیجهگیری از آن خواهد بست. جمهوری اسلامی فعلا دارد به قوطی تحریمها که به پای آن بسته شده، لگد میزند و پیش میرود و معلوم نیست در کدام نقطه با کدام اقدام از این کار خسته خواهد شد.
نظامی: عملیات ایذایی محدود
مقامات نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی همیشه گفتهاند که اگر ایران نتواند نفت صادر کند، نخواهد گذاشت دیگر کشورها چنین کنند. بر اساس همین راهبرد بود که با کاهش فروش نفت ایران و لغو معافیت کشورها از اوایل ماه مه ۲۰۱۹،سپاه پاسداران اقدامات نظامی خود را بر اساس فرمان خامنهای مبنی بر «آرایش جنگی» آغاز کرد.
نخست بنا به گزارش مقامات امنیتی و نظامی آمریکا موشکهایی بر لنجها سوار شده و میان بنادر جاسک و چابهار رفت و آمد داشتند (و جمهوری اسلامی این ادعا را تکذیب نکرد). بعد از آن هم چهار نفتکش سعودی، اماراتی و نروژی مورد حمله قرار گرفت که به گفته کارشناسان بیمه نروژی و مقامات آمریکایی و سعودی، ردپای سپاه در این عملیات دیده میشود.
اقدام دیگر، فرمان آمادگی به نیروهای شبه نظامی نزدیک به سپاه قدس در عراق (نجبا) برای تحت نظر قرار دادن و رصد نیروهای آمریکایی بود. دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی فیلمهایی را از این اقدام منتشر کرد. در همین دوره فیلمهایی از رصد ناوهای آمریکایی که سالها قبل گرفته شده بود نیز منتشر شد و مقامات مذهبی و نظامی تهدیدات خود را مبنی بر حمله به این ناوها تکرار کردند. تصور آنها این است که ایجاد ترس در ایالات متحده از حمله به نیروهایش در منطقه، این کشور را از تحریمها منصرف میکند.
مهمترین عملیات نظامی در این دوره حمله به تانکرهای نفت در بندر فجیره بود. سه شاهد ضمنی وجود دارد که اظهار نظرهای کارشناسان را در دست داشتن سپاه تقویت میکند. شاهد اول این که بهروز نعمتی، عضو مجلس روز ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ به خبرگزاری ایسنا گفت: «اتفاقاتی ... در امارات رخ داده ... به نظر میرسد شیطنت اسراییلیهاست.»
سنت مقامات ایرانی این بوده که در مواردی که خود در رویدادی نقش دارند و نمیخواهند مسئولیت آن را بپذیرند، آن را بر گردن اسراییل و آمریکا میاندازند در حالی که آمریکا و اسراییل از این حملات هیچ منفعتی نمیبردهاند؛ شاهد دوم ارائه اولین گزارش انفجارها از سوی شبکه «المیادین» منتشر شد که هزینههای آن را جمهوری اسلامی میپردازد و بوق تبلیغاتی حزبالله لبنان است. گزارش این واقعه توسط المیادین تصادفی نبود، با توجه به این که این شبکه کوچک یک خبرگزاری نیست و معمولا اخبار خود را از دیگر منابع خبری میگیرد.
شاهد سوم تیترهای بزرگ روزنامهی کیهان است که مشخص است دارد از این حملات کسب اعتبار میکند و آنها را به رخ میکشد؛ مانند این تیتر که «آمریکا در منطقه سیلی خورد، خواب جنگ از سرش پرید» (۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸)؛ «برجک سعودی پرید» (۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸)؛ «انفجارهای فجیره، خواب از سر شیوخ مرتجع پراند» (۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸) رفتارهای کیهان در موارد مشابه همه حکایت از دست داشتن جمهوری اسلامی در این گونه رویدادها داشته است.
اقدام دیگر حمله موشکی نیروهای شبهنظامی همپیمان با سپاه قدس به محلی در نزدیکی سفارت آمریکا بود. این حمله صرفا با قصد نشان دادن ظرفیت این نیروها در عراق برای آسیب زدن به نیروهای آمریکایی صورت گرفت و با توجه به تحولات چند سال اخیر که شیعیان حملهای به آمریکاییها نداشتهاند، تقویتکننده دست جمهوری اسلامی در آن به دلیل فشار تحریمهاست.
این گونه عملیات هرچند سر و صدا دارد (و تا حدی نیز برای افزایش قیمت نفت صورت میگیرد) اما برد آن محدود است و در صورت تکرار ممکن است با پاسخ مواجه شود. همچنین تکرار این کارها زمینه را برای واکنش نظامی به آتشافروزیهای جمهوری اسلامی فراهم میکند.
مقامات متوجه نیستند که در حالی که زیر رادار قرار دارند، با دست خود دارند پروندهشان را سنگینتر میکنند. ایالات متحده و همپیمانانش فعلا برای تحقیقات مربوط به این رخداد و نیز اقناع تدریجی افکار عمومی که این انفجارها کار سپاه است، صبر میکنند و اما این صبر دایمی نخواهد بود. کشوری مانند ایران که دو میلیون مشمول غایب دارد، نمیتواند نتایج یک جنگ فرسایشی را تاب بیاورد.
تبلیغاتی: شیطانسازی
مناسب بودن فضای رسانهای غربی برای «شیطانسازی» از ترامپ و همکارانش این امکان را به مقامات جمهوری اسلامی داده است که با «جنگطلب» معرفی کردن همکاران ترامپ، خود را «صلحطلب» معرفی کنند.
رژیمی که امروز در تمام نقاط تنش و جنگ در خاورمیانه حضور دارد، امروز خود را به عنوان طرفدار پیمانهای بینالمللی و صلح منطقهای معرفی میکند و رسانههای غربی که اکثرا به چپ گرایش دارند، سوالات دشواری در این باب از مقامات جمهوری اسلامی و هواداران آن نمیپرسند. ظریف و دیگر بوقهای تبلیغاتی نظام میدانند که چپهای آمریکایی تا چه حد از بولتون متنفرند و از این جهت «تیم ب» را با کنار هم گذاشتن چند اسم که با حرف «ب» شروع میشوند (و در واقع شروع نمیشوند چون «بن» در اسامی عربی اسم کسی نیست) خلق کردهاند.
تاکتیک تیم ظریف و لابی همکار او در آمریکا تمایز ایجاد کردن میان ترامپ و اعضای تیم امنیتی و دیپلماسی او با شیطانسازی از بولتون و پمپئو بوده است. این تاکتیک ممکن است در برابر شکافهای موجود در رژیمهای دیکتاتوری کار کند اما در دموکراسیها که امور در آن شفافتر هستند، کار نمیکند. تیم ظریف از بازی رسانهای اختلافاندازی هیچ طرفی نخواهند بست چون تیم ترامپ منتخب او هستند و او هر زمان که بخواهد مثل دهها تن دیگر از همکارانش میتواند آنها را تغییر دهد و از سروصدای رسانهها در مورد بیثباتی در دولت نمیترسد.
معرفی تیم ترامپ و دولتش به عنوان جنگطلب ممکن است برای رقبای دموکرات ترامپ در آمریکا کار کند (حتی در آن شک دارم) اما برای جمهوری اسلامی کار نمیکند، چون ترامپ در طول دو سال و نیم وارد هیچ کارزار نظامی تازهای نشده است و تلاش او برای خروج نیروهای آمریکایی از خاورمیانه بوده است. جگطلب معرفی کردن ترامپ و تیمش در حالی که هر چند هفته تحریم تازهای را علیه جمهوری اسلامی اعمال میکنند راه حل مناسبی برای مقابله با فشار نیست بلکه یک اقدام تبلیغاتی علیه یک اقدام عملی تضعیف کننده است.
همه بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی هر روز مملو است از انعکاس حملات رسانهها و اندیشکدههای آمریکایی علیه ترامپ و سیاستهایش. انتشار این مطالب تنها اثبات میکند که اسلامگرایان و چپهای آمریکایی در یک ائتلاف دارند عمل میکنند و معلوم نیست برای هیچ یک از آنها از حیث نتیجهگیری سیاسی مثبت باشد.