بیست مجموعهسوال کلیدی در ارزیابی جمهوری اسلامی و چشمانداز آینده
در آستانه چهلسالگی «نظام»، بحث از کارنامه جمهوری اسلامی و سرنوشت این رژیم، موضوع روز مباحث ایرانیهاست. بوقهای تبلیغاتی دولتی و شبهدولتی کارنامهای پروپیمان برای رژیم ارائه میکنند؛ حتی از چیزهایی که بهرغم خواست مقامات نظام و ایدئولوژی شریعتمدارانه آن انجام شده است، مثل حضور زنان در دانشگاهها. طرفداران نظام آن را بهترین نظام ممکن یا خیرالموجودین معرفی میکنند. همچنین مقامات و بوقهای تبلیغاتی، از بالا دستور به داشتن امید به آینده با توجه به دستاوردهای نظام می دهند.
بدون آنکه در این نوشته به شاخصهای بررسی این کارنامه و گمانهزنی درمورد آینده رژیم بپردازم، با طرح بیست مجموعهسوال، خوانندگان را به تامل در کارنامه این نظام دعوت میکنم. برای پاسخ منصفانه به این سوالات، خوانندگان نخست باید به امکان تصمیمگیری و سیاستگذاری و مسئولیت حکومتها بهازای قدرت و منابعی که دردست داشتهاند، بالاخص اگر چهار دهه حاکم باشند، باور داشته باشند و مشکلات را به رژیم سابق یا دول خارجی یا دشمنان نسبت ندهند. این هم بیست مجموعهسوال کلیدی:
۱- اگر به آنچه در جمهوری اسلامی بهدست آوردهاید فکر میکنید -هر چه که باشد- آیا به این موضوع هم اندیشیدهاید که در چهلسال گذشته، چه چیزهایی را بهدلیل ایدئولوژی و سیاستهای رژیم ازدست دادهاید؟ خود را با شهروند یکی از دویست کشور دیگر دنیا مقایسه کنید.
۲- اگر درجه بردگی/آزادی انسان با نسبت میان چیزهایی که افراد باید وابگذارند و چیزهایی که میتوانند بهدست بیاورند اندازهگیری میشود، انسان ایرانی تحت جمهوری اسلامی چه درجهای از بردگی/آزادی را یدک میکشد؟
۳- آیا اگر دهها میلیون شهروند ایرانی جمهوری اسلامی را نخواهند، میتوانند بدون خشونت و دادن هزینه سنگین آن را تغییر دهند؟ آیا نظامی که با براندازی خشونتآمیز نظامی دیگری بر سر کار آمده، میتواند و حق دارد براندازی- ازجمله براندازی غیرخشونتآمیز- را ممنوع و تابو و پرهزینه سازد؟
۴- چرا در ایران برای اداره امور به نهادهای محلی و استانی و دستاوردهایی که میتوانند داشته باشند، کمتوجهی شده است؟ چرا همه مقامات کشور تا حد مدیرکل ادارات، ازسوی حکومت مرکزی تعیین میشود؟ دخالت دولت در همه امور چه دستاوردهایی داشته است؟ آیا بدون دموکراسی محلی (مجالس قانونگذاری استانی، روسای پلیس و دادستانهای منتخب مردم، استانداران و فرمانداران و شهرداران منتخب، هیاتامنای منتخب مردم در مدارس عمومی) میتوان در یک جامعه دموکراسی داشت؟
۵- جمهوری اسلامی که خود با شفافیت از مهندسی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه دفاع میکند و سیاست آن بوده، چگونه این مهندسی را انجام داده است؟ ابزارها و منابع این مهندسی چه بودهاند؟ آیا مردم ایران نقشی در بهجریان انداختن این مهندسی نداشتهاند؟ جمهوری اسلامی در مهندسی اجتماعی و فرهنگی کارآمدتر بوده است یا پاسخ به نیازهای روزمره شهروندان؟
۶- در چه شرایطی استبداد اکثریت ادعایی (خاموش، سیال، مهندسیشده) متوقف میشود؟ چگونه ایران به ملک مشاع همه شهروندان تبدیل میشود؟ امتیازات دینداران تحت عناوینی مثل مردمسالاری دینی یا «ارزشها» چگونه قابل حذف است؟
۷- چرا تقسیم حرفهای و علمی کار در ایران مغفول واقع شده است؟ چرا تحصیل در ایران دیگر به ارتقای منزلت اجتماعی و اقتصادی منجر نمیشود؟ اسلامیکردن علم و دانشگاهها چگونه انجام شد و نتیجه آن چه بوده است؟
۸- چه زمانی مردم ایران متوجه خواهند شد که حکومت «شر لازم» است و چه زمانی به محدود و مقید ساختن آن اقدام خواهند کرد؟ آنها چه زمانی انتظارات خود را از دولت بر این اساس تنظیم خواهند کرد؟ چرا این تلاش از دوران مشروطه تا امروز به شکست انجامیده است؟ چرا مردم به رهبرانی روی میآورند که با افتخار از حکومت مطلقه و استبداد دینی دفاع میکنند؟
۹- آیا در ایران تفکیک قوا وجود دارد؟ چرا و چگونه؟ با وجود ولایت فقیه چنین چیزی ممکن است؟
۱۰- منبع و حد قدرت حکومت چیست و کجاست؟ آیا دین موجود و قرائتهای آن منبعی و حدی برای این قدرت درنظر گرفته است؟ اگر گرفته باشد، شهروندان نمیتوانند آن را نادیده بگیرند؟ آیا آن حدود-هرچند ناکافی - قابل اعمال بوده است؟ قدرت حکومت با میزان حاکمیت قانون و استیفای حقوق شهروندان سنجیده می شود یا میزان موشکهای حزبالله لبنان و حوثیهای یمن؟ آیا تنفر از امریکا و اسرائیل عامل مناسبی برای مشروعیتبخشیدن به قدرت گروهی از افراد است؟
۱۱- جامعه آزاد چگونه خانواده، سکس و روابط انسانی را تنظیم میکند؟ آیا مردم حق دارند گناه کنند؟ چه تفاوتی میان «فضای امن» دینداران (آزادی چشم متشرعان برای گناه نکردن) با نظام سرکوب در رژیمهای کمونیستی و دیدگاههای چپ آمریکایی و اروپایی در محدود کردن آزادیهای عمومی برای آزردهنشدن احساساتشان وجود دارد؟
۱۲- برابری در برابر قانون و فرصتهای برابر، به رفاه میانجامد یا توزیع ثروت و بنگاهداری ازسوی حکومت؟ آیا با سهمیهبندی منزلتها و مشاغل و منابع میتوان به برابری دست یافت؟ در ایران با نظام گزینش و سهمیهبندیها بهنفع اسلامگرایان، به کدام برابری دست یافتهایم؟
۱۳- اگر روزی ایرانیان بخواهند براساس یک قرارداد اجتماعی مورد وفاق، زندگی مسالمتآمیز داشته باشند، آن قرارداد اجتماعی چه عناصری خواهد داشت؟
۱۴- معنای آموزش عمومی در ایران چیست: «سهم تضمینشده هر کودک و نوجوان از بودجه عمومی برای تحصیل و اداره مدارس عمومی زیر نظر هیئت امنای منتخب مردم هر محل» یا «مغزشویی ایدئولوژیک با کتب درسی واحد و به یک زبان برای یک کشور و در دست گرفتن مقدرات امور آموزشی ازسوی دولت مرکزی»؟
۱۵- نقش حکومت تخت نگاهداشتن زمین بازی و تنظیم مقررات برای بازی منصفانه و رقابتی است یا ایفای نقش بهعنوان داور یا یکی از دو یا چند طرف بازی؟ نتیجه دولتی و رانتی کردن ورزش و هنر و فرهنگ و اقتصاد چه بوده است؟
۱۶- آزادیهای چهارگانه بهعلاوه آزادی مذهب و فعالیت علمی، بیشتر باعث امنیت و قدرت و نفوذ یک حکومت می شود یا نقض آنها؟ حکومتی که این آزادیها را بهنحو نهادینه نقض میکند چطور میتواند قدرتمند باشد؟ آیا آزادی بیان شامل بیان آنچه گروهی نمیپسندند یا احساساتشان را جریحهدار میکند، نمیشود؟
۱۷- خود مقامات جمهوری اسلامی معترفاند که حکومتشان زیادی گران تمام میشود و فربه است. چرا حکومت جمهوری اسلامی گران و فربه شده است؟ با حکومت گران و فربه چه باید کرد؟ آیا با روالهای موجود میتوان حکومت جمهوری اسلامی را ارزان و چابک ساخت؟
۱۸- برای اصلاح یک نظام سیاسی چند دهه وقت لازم است؟ آیا اصلاحات مد نظر یک جناح سیاسی نظام که هر روز یک گام برای آن برداشته نشود، وعده محال نیست؟ چرا باید این وعدهها را باور کرد؟
۱۹- آیا گزینههای سیاستگذاری و تصمیمگیری دولت ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی در چهار دهه اخیر، افزایش داشته یا کاهش؟ آیا چارچوبهای سیاستگذاری افزایش یافته یا کاهش؟ در کدام حوزهها بهسمت بنبست حرکت کردهایم؟ اگر کاهش داشته، هزینههای این کاهش را چه کسانی پرداختهاند؟
۲۰- پس از ارائه پاسخهایی که به سوالات فوق میدهید، به این پرسش پاسخ دهید که استمرار جمهوری اسلامی را به صلاح و خیر مردم ایران میدانید یا یک مخاطره جدی برای این کشور و مردمانش؟ با توجه به روندهایی که اطلاعات موجود از آنها حکایت میکند (افزایش جرم، افزایش فقر و بیکاری، کاهش اعتماد عمومی و خروج سرمایه انسانی و مادی از کشور)، چه آیندهای در انتظار ایرانیهاست؟
متاسفانه خبرنگاران داخلی نمیتوانند این پرسشها را از مقامات بپرسند و خبرنگاران خارجی نیز حتی هنگامی که در کشور خودشان با مقامات جمهوری اسلامی مصاحبه میکنند، شجاعت یا دانش کافی برای پرسیدن این سوالات را نداشتهاند.