خوک، لبوفسکی و دیگران ...
فیلم سینمایی «خوک»، آخرین ساخته مانی حقیقی، بهعنوان یکی از نمایندگان سینمای ایران، در روز ۱۴ مردادماه در جشنواره فیلم ملبورن استرالیا بهنمایش درآمد. این فیلم ۱۸ مردادماه نیز یکبار دیگر در این جشنواره نمایش داده خواهد شد.
«خوک» ماه گذشته درحالی به اکران خود در ایران پایان داد که در این آشفتهبازار تولیدات کمکیفیت سینمایی، میتوان آن را فیلمی بالاتر از متوسط و استانداردهای سینمای ایران دانست. خوک برای نخستینبار در بخش اصلی جشنواره برلین به نمایش درآمد و گرچه با دست خالی از این فستیوال بازگشت، اما مورد توجه منتقدان و بینندگان قرار گرفت و بهقول برخی از آنان، این فیلم، فضایی متفاوت و کمتر دیدهشده از ایران را در جشنوارههای بین المللی بهنمایش گذاشت. نکتهای که مورد توجه و تحسین اکثر منتقدان قرار گرفته، بازی حسن معجونی در نقش اصلی فیلم است.
فیلم داستان حسن کسمایی، یک کارگردان مشهور و ممنوعالکار سینما با بازی حسن معجونی است که با ساخت تیزرهای تبلیغاتی روزگار میگذراند. در این بین، قاتلی زنجیرهای به نام «خوک» شروع به قتل چند کارگردان سینما میکند که اشخاص حقیقیای چون رخشان بنیاعتماد، ابراهیم حاتمیکیا و حتی مانی حقیقی نیز در بین آنها هستند (شاید اشارهای کنایهآمیز به قتلهای زنجیرهای). با شروع این قتلها و دخالت پلیس برای کشف حقیقت، زندگی حسن وارد پیچیدگیهای بیشتری در روابط شخصیاش با همسرش و دخترش، مادرش، دوستان و همکاران همصنفی و معشوقهاش میشود. حسن نگران و مضطرب از وضعیت پیشآمده، بهانتظار فرا رسیدن زمان قتلش نشسته است و نهایتاً به استقبال آن میرود. فیلم با روایت شوخطبعانه و بازیگوشانهی این ماجرا سعی میکند فضایی نمادین از زندگی هنرمندان و روشنفکران در بلبشوی جامعه امروز ایران را به نمایش بگذارد و انتقاداتی صریح درباره فضاهای مجازی و اعمال بیمارگونه شهروندان در آن را مطرح میکند.
از آنجا که موضوع فیلم درباره اهالی سینما و بهطور کلی قشر هنرمند است، پیدا کردن مابهازای بیرونی برای شخصیتهای داستان و حتی روابط و اتفاقاتی که در جریان فیلم رخ میدهد، کاری نهچندان سخت و حتی وسوسهکننده است. مخصوصاً اگر مخاطب در فضاهای هنری و فرهنگیِ روز تهران تنفس کرده باشد. مثلاً صحنهای که حسن با تهیهکننده سابق فیلمهایش، فریده جزایری (با بازی سهیلا رضوی) صحبت میکند و او را از ساخت و تولید فیلم در چنین شرایط هولناکی برحذر میدارد و مستقیماً به او میگوید: «نگران قضاوت تاریخ باش!» در این صحنه میتوان اشاره هجوآمیز فیلم به وضعیت جعفر پناهی و محمد شیروانی، فیلمسازانی که سالهاست بدون مجوز و با محدودیتهای فراوان مشغول فعالیتاند، را استنباط کرد. همچنین اشاره به روابط شخصی و خصوصی هنرمندان و بهاصطلاح لایفاستایل منحصربهفرد آنان در روابط شخصی، یکی دیگر از موضوعاتی است که مانی حقیقی در خوک بیپروایانه به آن پرداخته و آن را هجو کرده است؛ از جمله رابطه حسن با شیوا مهاجر (با بازی لیلا حاتمی)، بازیگر فیلمهایش که معشوقه اوست و تقریباً همه همصنفان، حتی همسر و خانواده حسن هم از ماجرا خبردارند. بهنوعی میتوان گفت همین نامتعارفبودن روابط و شخصیتها در بستر داستانی فیلم، به جذابیت فیلمنامه و موقعیتهای نمایشی کاراکترها در طول داستان کمک بسیار کرده است و با تم هجوآلود کار هماهنگ شده است. بههمین دلیل است که در طول فیلم با بازیهای بسیار خوب و حتی غافلگیرکنندهای مخصوصاً از حسن معجونی، روبهرو میشویم. بهعلاوه، دلبستگیهای شخصی کارگردان به سینمای داریوش مهرجویی و تأثیر فضای فیلمسازی او را در خوک نیز شاهدیم. بهطور مثال، روابط پیچیده و شخصیتهای درگیر و گاهاً موقعیتهای کمیک و هجو جامعه هنری که در فیلمهایی چون «هامون» و «میکس» از داریوش مهرجویی شاهد آنها بودهایم، تأثیرشان بر خوک مانی حقیقی مشهود است. (بهیاد آورید صحنه افتتاح نمایشگاه نقاشیهای مهشید، همسر حمید هامون و هجو فضای هنری و روابط حاکم بر آن را در فیلم هامون. جالب اینکه مهرجویی در مصاحبهای گفته بود نقاشیهایی که در هامون حضور دارند و بارها در طول فیلم ازسوی شخصیت اصلی مسخره میشوند، آثار آبسترهایاند که خود مهرجویی نقاش آنها بوده است. نشانی دیگر از هجو زندگی شخصی هنرمند در بطن اثر (فلینی و وودی آلن، نمونههای جهانی آناند).
طراحی صحنه و لباس فیلم، بسیار پرزرقوبرق و شارپ است، بهطوریکه حتی منتقدان در برلین نیز آن را یادآور طراحیهای فانتزی فیلمهای فدریکو فلینی دانستند. نوعی از طراحی که در سینمای امروز ایران تقریباً دیده نمیشود و باعث شده فیلمها نتوانند از نظر بصری تأثیر ماندگاری بر چشم و ذهن مخاطب بگذارند. ویژگیای که خوک بهخوبی از آن بهره برده است. بهطور کلی اصولاً رابطه خوبِ فیلم با هنرهای تجسمی به غنیتر شدن فضای بصری فیلم کمک کرده و دست طراحان را برای عملیکردن ایدههایشان باز گذاشته است. برای مثال، تأثیر مجموعه نقاشیهای شهره مهران در طراحی بصری سکانس آغازین فیلم، نمایش آثار اردشیر محصص در گالری و یا استفاده از آثار هنری ساختهشده با نئون قرمز در سکانس رانندگی سرخوشانه حسن در شب.
همچنین کارگردان مفصلاً از موسیقی استفاده کرده که این موضوع همراه با ریتم تند تدوین فیلم، خصوصاً در دو سوم ابتدایی، ضرباهنگ مناسب و هیجانانگیزی به فیلم داده است. حتی در دو سکانس از فیلم، شکل تدوین و استفاده از موسیقی باکلام، فضایی مثل کلیپ یا کنسرت راک را ساخته است. صحنهای که حسن در بازداشتگاه است و در خیال خودش کنسرتی را اجرا میکند. گیتار الکتریک مینوازد و همراه با نوازندگان دختر پشت سرش، آواز میخواند. آوازی که صدای خواننده آن، بسیار شبیه به صدای «محسن نامجو» است و البته در تیتراژ ابتدایی و انتهایی فیلم آگاهانه یا ناآگاهانه هرگز اسمی از سازنده یا نوازنده موسیقی این بخش از فیلم برده نمیشود. شاید بنابر برخی ملاحظات و حساسیتهایی که روی نام محسن نامجو وجود دارد، تهیهکنندگان ریسک نوشتن نام او در تیتراژ را منطقی ندانستهاند. این صحنه در ضمن ارجاع کاملاً مستقیمی است به فیلم «لبوفسکی بزرگ»، ساخته برادران کوئن. حتی میتوان ادعا کرد که طراحی تیپ و شمایل ظاهری حسن نیز متأثر از شخصیت اصلی لبوفسکی بزرگ انجام شده است. ارجاعاتی که در سینمای ایران کمتر دیده میشود و حضور آنها در خوک، ارزشمند است. یا مثلاً صحنهای که حسن در رؤیایش توسط ماموران امنیتی در بیابان رها میشود، یادآور سکانس مشهور بیابان در فیلم «هفت»، اثر دیوید فینچر است. یا ارجاع به صحنه رؤیای فیلم «دختردایی گمشده» مهرجویی و شباهتش به رؤیای حسن در بیابان.
بزرگترین ایرادی که به فیلم وارد است، افت ریتمیک و کمجاذبهشدن یکسوم پایانی فیلم است که این ایراد فیلمنامهای با تمرکز بیش از حد روی شبکههای اجتماعی و حواشی بهوجود آمده از آن برای شخصیت حسن رخ میدهد.
چنانچه از مثالهای بالا واضح است، فیلم سرشار است از ارجاعات فرامتنی، چه محتوایی و چه ساختاری، که این ویژگی جای تفسیر و تأویل فراوان را برای فیلم باز میکند. همه ویژگیهای ذکرشده در بالا میتواند ما را مجاب کند که با فیلمی منحصربهفرد نسبتبه تولیدات رایج این سالهای سینمای ایران روبهروییم که علاوهبر محتوا و داستان جذاب، از نظر فرمی و ساختاری نیز بالاتر از استاندارهای تولید این روزهای سینمای ایران است.
نظر منتقدان فستیوال برلین درباره فیلم
دبورا یانگ، منتقد هالیوود ریپورتر: کمدی سیاه سوررئال و تجربهای مالیخولیایی.
اسکرین دیلی: بهنظر میرسد که مانی حقیقی در قالب یک کمدی سیاه، فیلم سیاسی دیگری ساخته است.