سال ۲۰۱۹، سال تظاهرات مردمی در ایران و جهان
مردم در بسیاری از کشورهای دنیا برای تظاهرات به خیابانها ریختهاند. خیابانهای هنگکنگ، ایران، عراق، شیلی، بولیوی، هايیتی، اکوادور، ونزوئلا، کاتالونیا، لبنان و حتی فرانسه پر شده است از تظاهرکنندگانی که به تناسب فضای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورشان خواهان تغییرند. گسترش پدیده تظاهرات برای طرح خواستهها، بهخصوص از نیمه دوم سال جاری میلادی، به حدی است که امسال را سال تظاهرکنندگان نامگذاری کردهاند.
خواستهها کموبیش مشابه است و مهمتر از آن استفاده از ابزار تظاهرات خیابانی است که در همه موارد یکسان است. این تظاهرات جهانی چه معنی و مفهومی دارد؟ این پدیده تا چه حد با تظاهرات جهانی در سال ۱۹۶۸ همسانی و همسویی دارد؟
در سال ۱۹۶۸، خبرها و رویدادها با سرعتی مانند ۲۰۱۹ جابهجا نمیشدند و بسیاری از نقاط دنیا از سایر نقاط خبر نداشتند ولی برای مثال، تظاهرات و اعتصابها برای مطالبه حقوق مدنی در اروپای شرقی، یوگسلاوی و لهستان همزمان با فرانسه و حتی آمریکا که در قارهای دیگر قرار دارد آغاز شد. شاید تظاهرات جهانی در سال ۱۹۶۸ موجب تغییرات اساسی گستردهای در زمینه سیاسی نشد، ولی قطعا چشمانداز اجتماعی جهان را تحت تاثیر قرار داد.
امسال، تحت تاثیر ساختار بسیار پیشرفته ارتباطات دیجیتال، سرعت جابهجایی اطلاعات به حدی است که مثلا در بارسلون صحنههای تظاهرات شیلی را عینا در خیابانها تقلید کردند. اما یک تفاوت اساسی وجود دارد. در سال ۱۹۶۸، روشنفکران بدنه اصلی جنبش را تشکیل میدادند، در حالیکه امسال، فرودستان جامعه علیه فقر، گرانی، بیکاری و نابرابری به پا خواستهاند.
تظاهرات شیلی با اعتراض به افزایش قیمت بلیط مترو آغاز شد ولی بهسرعت اغلب عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را در بر گرفت. فرودستان جامعه در صف مقدم و با طرح شعارهای انقلابی خواهان تغییرات ریشهای قانون اساسی و کاهش فاصله طبقاتی بودند. همزمان، تظاهرات در بسیاری از شهرهای عمده و پایتخت گسترش یافت و طی آن دستکم ۲۰ نفر هدف تیراندازیها قرار گرفتند و کشته شدند. بهرغم دموکراتیک بودن و ثروتمند بودن، واقعیت این است که چنین دولتی تصمیم میگیرد نیروهای نظامی را برای سرکوب تظاهرات به خیابانها بفرستد و به مردم شلیک کند، هرچند با استفاده از سلاحهای سبک.
در هايیتی، بحران اقتصادی روزبهروز عمیقتر میشود و کمبود سوخت و مواد غذایی، در کنار حوادث طبیعی که خسارتهای فراوانی را به هايیتی تحمیل کرده است، بر زندگی فرودستان جامعه آثار منفی گذاشته و آنان را متقاعد کرده که مدیریت غلط جامعه علت اصلی این بحران است. مانند دیگر نقاط بحرانی، مردم هاییتی نیز برای تظاهرات راهی خیابانها شدهاند.
در اکوادور، نارضایتی مردم از برنامه ریاضت اقتصادی که دولت تحمیل کرده مردم را به تظاهرات کشانده است، تظاهراتی که بیش از دو هزار زخمی و دستکم شش کشته به جا گذاشت.
در لبنان، مالیات بر استفاده از اپلیکیشن واتساپ، که برای ارتباط اینترنتی به کار میرود و اصولا رایگان است، ماشه تظاهرات را کشید. خیلی زود خواستهها فراتر از آن رفت و تغییر در شالوده اجتماعی اقتصادی، روابط قدرت و ساختار سیاسی کشور را نیز در بر گرفت و به نقش حزبالله و ارتباط آن با ایران اعتراض کردند.
در هنگکنگ، استرداد یک متهم جنایی به چین و طرح لایحه استرداد مجرمان میلیونها هنگکنگی را که معتقدند این لایحه استقلال قضایی هنگکنگ را تضعیف میکند به خیابانها آورد. آنها میگویند چین میتواند از این لایحه برای تسویه حساب با مخالفان سیاسی استفاده کند. این تظاهرات به بدترین خشونتهای سالهای اخیر در هنگکنگ منجر شده است.
در عراق، خشونت از هر دو طرف شدت داشت و هم تظاهرکنندگان و هم نیروهای دولتی به خشونت متوسل شدند. بازتاب خشونتهای عراق در خاورمیانه بیشتر بود. واکنش نیروهای سرکوب در عراق بسیار وحشیانه و ناشی از ترس و نگرانی عمیق دستگاه حکومتی از مردم است. بر اساس گزارشهای سازمانهای حقوق بشری، این واکنشها چنان خارج از کنترل است که حتی ماموران تیمهای پزشکی و امدادی نیز مصون نماندهاند. بنا بر آخرین گزارشها، در روز پنجشنبه ۲۳ آبان، نظامیان با پرتاب گاز اشکآور و شلیک گلوله به سمت چادر و آمبولانس امدادگران، آنها را بهخاطر امدادرسانی به تظاهرکنندگان هدف قرار دادند. آمار کشتهشدگان عراقی از ۳۰۰ نفر فراتر رفته است و بیش از ۱۵۰۰۰ نفر زخمی و مصدوم شدهاند.
در ایران، گسترش فساد ساختاری، فقر و بیکاری جوانان تحصیلکرده ایرانی هر روز فاصله فرودستان و فرادستان را زیادتر و جامعه را به سمت رویارویی مستقیم با حاکمیت هدایت میکند، جامعهای که در آن، به استناد سخنان علی ربیعی، سخنگوی دولت روحانی، ۶۰ میلیون نفر محتاج کمکهای غذاییاند، جامعهای که بر بشکه باروت نشسته است و به همین دلیل، افزایش ناگهانی قیمت بنزین بهراحتی ماشه انفجار را میکشد.
البته به استثنای هنگکنگ، همه نمونههایی که در بالا بهاختصار به آنها اشاره شد ریشه اقتصادی دارند. هر دو مورد عراق و ایران بهنوعی جنبش خودجوش پابرهنگان است و از نیازهای اقتصادی مردم سرچشمه میگیرد.
تظاهرات ۱۳۹۶در ایران، در شرایطی رخ داد که میلیاردها دلار حاصل از توافق اتمی به سمت ایران حرکت کرده بود. در حالیکه در دو سال اخیر و زیر فشارهای حداکثری آمریکا، دولت در تنظیم بودجه حتی نمیتواند روی درآمد نفت حساب کند. احتمال اینکه مردم تظاهرات کنند و پمپبنزینها را آتش بزنند مسالهای نبود که حاکمیت نتواند پیشبینی کند. مردم نیز با تجربهای که از وقایع ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶ داشتند سرکوب قوای امنیتی و نظامی را پیشبینی میکردند. بنابراین، آیا دستگاه امنیتی عمدا این برنامه را طراحی کرد تا آن بخش از مردم ناراضی را که حاضرند برای اعتراض به گرانی بنزین به خیابانها بیایند سرکوب کند؟ آیا هدف تخلیه پتانسیل خیزش عمومی و امنیتی کردن فضای ارتباط با خارج بوده است تا اوضاع کنترل و تهدیدها مهار شوند؟ اگر چنین استدلالی پشت تصمیم سران سه قوه برای افزایش قیمت بنزین بوده باشد، از نهایت کجفهمی و عدم درک پدیدهها ریشه میگیرد. در نقطه مقابل، میتوان گفت ممکن است لایههای خاکستری قدرت این تصمیم را برای مقاصد سیاسی و احتمالا انتخابات آینده گرفته باشد. چنین کاری نیز بازی با تمامیت ارضی کشور است.
ایران در سال ۱۳۹۸ تا حدودی آرامتر از دو سال پیش بود. پس از تظاهرات عمومی ۱۳۹۶، از تاکتیکهای جدیدی برای سرکوب استفاده شد. اما در چند هفته اخیر، حاکمیت با اقدامهایی مانند آزادی (عفو) تعداد از فعالان رسانهای و زندانیان سیاسی (امنیتی) و آزادی موقت برخی دیگر در برابر پرداخت وثیقههای سنگین، نشان داد قصد دارد نارضایتیها را کنترل کند و از بروز و گسترش آن جلوگیری کند. به همین دلیل، اقدام ناگهانی به افزایش قیمت بنزین کاملا نامنتظره و مخرب و نشاندهنده اختلاف میان دولت و بدنه قدرت است.
ناتوانی ایران در مبارزه با پدیده فساد و شنیده نشدن صدای مردم عامل بسیار مهمتری است که با جرقه گرانی بنزین، به خیزشهای مردمی دامن زد. در عین حال، در نبودِ اطلاعات دقیق میدانی، نمیتوان گفت جنس و خاستگاه اجتماعی تظاهرکنندگان چیست و تا چه حد از سازماندهی برخوردارند.
نتیجهگیری
مطالعه خیزشهای گوناگون در سطح منطقه و جهان نشان میدهد در خلال تظاهرات، مردم با مشاهده افراد دیگری که اهداف مشابهی را دنبال میکنند تشویق میشوند و ارادهشان تقویت میشود. علاوه بر این، تداوم ناآرامیها، علیرغم سرکوب حکومت، موجب ریشهدار شدن حرکت و سازمانیافته شدن آن میشود. برخلاف نگرش غلط حاکمان، کشتن تظاهرکنندگان بازدارنده نیست بلکه به شجاعت تظاهرکنندگان میافزاید و خشم آنان را علیه نظام سیاسی برمیانگیزد. نتیجه مستقیم کشته شدن مردم گسترش آتش خشم و گسترش سطح خواستهها و اوجگیری خیزشهای مردمی است.
علاوه بر این، نباید فراموش کرد که همه خیزشها باور مشترک دارند به اینکه نظام حاکم فرد و خواستههایش را به حساب نمیآورد و برایش حقی قائل نیست، منافع حکومتکنندگان بر حکومتشوندگان اولویت دارد و دارندگان قدرت حکومتی نمیخواهند، حتی از طریق کانالهای تعریفشده در قانون اساسی، با حکومتشوندگان مشورت و ارتباط داشته باشند و خواستههای آنان را در نظر بگیرند.
طبیعی است تا این نگرشها اصلاح نشود، تداوم خیزشهای مردمی اجتنابناپذیر خواهد بود.