سیل و برآمدن دولت جانشین
سیل اخیر در مناطق مختلف ایران، موجب شده است که بیصدایان به خصوص در شهرستانها و انسانهای گمشده در جغرافیا درباره وضعیت اسفناکشان سخن بگویند. اصولگراها این اعتراضها را فرصتی برای تضعیف جریان رقیب (یعنی دولت موجود) میدانند و آن را تا حدی منعکس میکنند. آنان امید دارند این اعتراضها را بهنفع خودشان تبدیل به فرصت کنند، کاری که روحانی با دولت پیشین کرد. آلترناتیوشان کیست؟ به نظرمیرسد دولتی نظامی.
در چند سال اخیر، گفتمان براندازی گفتمان تقریبا تمام نیروهای جایگزین داخلی، از بوروکرات تا اصلاحطلب، را تضعیف کرده و تا حدی توانسته است امیدواری به آنان را از بین ببرد، اما میدانیم که توان تحقق خواستهاش یعنی «براندازی» را ندارد. در وضعیت بیجانشینی، آلترناتیو تازه اهمیت یافته است. آلترناتیو تازه، به دلیل وضعیت امنیتی منطقه خاورمیانه و ترس از سوریهای شدن ایران در وجدان عمومی مردم، تا حدودی توانسته است خود را میان بخش بزرگی از لایههای اجتماعی، بنگاهداران اقتصادی و بدنه میانی مدیران، بهعنوان تنها گزینهای معرفی کند که هم امنیت را حفظ میکند و هم قدرت مالی و واقعی دارد. رسانههای داخلی و خارجی به دو گونه متفاوت سپاه را قدرت اصلی و بهعنوان «راهحل» تبلیغ کردهاند. سپاه به سعی رسانهها، امروزه، در اذهان عمومی، نیرویی است قدرتمند با منابع مالی بسیار که زور هیچکس و هیچ نهادی به آن نمیرسد، نیرویی که کارآمدتر از دولت است و بهواقع اوست که کشور را نگه داشته است. این تصویر، در زمانه فقدان جانشین دموکراتیک، به شکلگیری این ایده در افکار عمومی منجر شده است که دوگانگی حکومت را بهنفع نیروی قدرتمند پایان دهیم تا بتوانیم زنده بمانیم و اوضاع بدتر نشود.
در هر جامعهای که مساله «خطر حیات» پیش آید و نیروی قدرتمند دموکراتیکی هم وجود نداشته باشد، نیروهای نظامی بهعنوان آلترناتیو سیاسی سر برمیآورند. بحران سیاسی و اقتصادی موجود در ایران، پروژهای که هم اصولگراها و هم براندازها روی آن تاکید میکنند، ناخواسته به پروژهای برای همکاری بین آنان تبدیل شده است. براندازی گفتمان آلترناتیوهای سنتی مثل اصلاحطلبها و بوروکراتها را تضعیف کرده است و در نبودِ جانشین، اصولگراهای جدید با تاکید بر مساله امنیت و ناکارآمدی دولت فعلی، سپاه را به مثابه منجی و با تصویر قاسم سلیمانی برجسته کردهاند.
شرایط حال حاضر یعنی بحران کارآمدی دولت، خطرهای امنیتی موجود در جهان و خاورمیانه، خاطره شکست و ضعف اصلاحطلبها، نزدیکی به زمان تعیین جانشین رهبر و ناتوانی براندازها از براندازی واقعی نظام، عملا سپاه را بهعنوان یک نیروی سیاسی جایگزین که بهطور مقبول و قانونی قدرت اجرایی را در آیندهای نزدیک کاملا در اختیار بگیرد به واقعیت نزدیک کرده است.
احتمال اعلام سپاه بهعنوان «گروه تروریستی» از سوی دولت آمریکا نیز بیشک به این فرایند کمک خواهد کرد. سپاه بعد از این فرمان بیش از پیش قدرتمند تصویر میشود، نیرویی که آمریکا را به هماوردی کشیده قطعا در آن روی سکه تنها امکان نجات از این وضعیت است. این اعلانها و این تصاویرند که «راههای نجات» را در ذهن مخاطبان میسازند، هرچند برای هدفی دیگر سازماندهی شده بودند. دولت ترامپ با این اقدام نیز، همچون خروج از برجام و تحریم، به تضعیف جامعه مدنی، سختتر شدن حیات و در نتیجه، غیردموکراتیکتر شدن هرچه بیشتر ایران کمک خواهد کرد.