مخالفان قرار گرفتن سپاه پاسداران در فهرست گروههای تروریستی چه میگویند؟
پس از قرار گرفتن نام سپاه پاسداران در فهرست گروههای تروریستی ایالات متحده از سوی دولت ترامپ، شاهد موجی از تهدید نظامیان آمریکایی، حمایت و ستایش و مداحی از سپاه و ناسزاگویی به دولت ترامپ از سوی مقامات جمهوری اسلامی و هواداران نظام بودهایم.
در جامعه آمریکا نیز مخالفان ترامپ در رسانهها با این تصمیم مثل همه تصمیمات دولت او مخالفت کردهاند. در کنار این سخنان تبلیغاتی، افرادی هم بودهاند که با مبانی تحلیلی ویژهای این موضوع را مورد انتقاد قرار دادند. در این نوشته این انتقادات را مطرح کرده و به آنها پاسخ میدهم.
همچنین بهجای تمرکز بر اینکه چه کسانی این انتقادات را مطرح کردهاند، بر خود انتقاد تمرکز میکنم و اینکه چه میگوید. این انتقادات در طی چند روز پس از اعلام تروریستی بودن سپاه، در یادداشتهای متعدد رسانهای در نشریات و وبسایتهای اینترنتی آمریکایی و اروپایی (عمدتا متمایل به چپ) و رسانههای متمایل به اصلاحطلبان در ایران مطرح شدهاند.
کارشناسان وزارت دفاع و خارجه با این تعیین مخالف بودهاند
این موضوع به سرتیتر برخی از نشریات مخالف ترامپ در گزارش خبر تروریستی بودن سپاه تبدیل شد. آنها میگویند تعیین سپاه به عنوان یک سازمان تروریستی در دورههای قبل نیز مطرح بوده اما ریگان، کلینتون، بوشها و اوباما به نظر کارشناسان گوش میدادند و ترامپ به نظرات آنها وقعی نمینهد.
این ادعا چهار مشکل دارد: نخست آن که در هر تصمیمگیری کارشناسانی با دیدگاههای متضاد وجود دارند و به ندرت کارشناسان در یک نظر اجماع دارند؛ دوم آن که مخاطرات سپاه در چهل سال گذشته روندی انباشتی داشته و از ابتدا در این حد نبوده است. سپاهی که در دوران ریگان وجود داشت عمدتا درگیر جنگ با گروههای سیاسی داخلی بود و سپاهی که در دوران ترامپ حضور دارد، برنامه موشکی و هستهایاش امنیت آسیا و اروپا را تهدید میکند و مداخلات منطقهایاش ثبات خاورمیانه را؛ سوم آن که دولتهای دموکرات مثل اوباما در مواردی با اسلامگرایان همراهی فکری داشته (نگاه کنید به تمجیدات جان کری از قاسم سلیمانی) و آنها را تهدید علیه آمریکا تلقی نمیکردهاند؛ و چهارم این که دموکراتها و جمهوریخواهان هر دو در طی چهل سال گذشته تصور میکردهاند که آینده خود به خود مشکلات اسلامگرایی در خاورمیانه را حل خواهد کرد در حالی که در عالم واقع بیتصمیمی و جدی نگرفتن تهدید وضعیت را بدتر کرده است (مثل رویداد ۱۱ سپتامبر یا جنگ داخلی سوریه).
به مخاطره انداختن نیروهای نظامی آمریکایی در منطقه
بیتالغزل انتقادات منتقدان ترامپ در حزب دموکرات و چپهای آمریکایی این بوده که این اقدام موجب تحریک سپاه و به مخاطره انداختن جان نظامیان آمریکایی در خلیج فارس و کشورهای منطقه (عراق، قطر، بحرین، و افغانستان) میشود.
اگر پیش از این اقدام مقامات سپاه نیروهای آمریکایی در منطقه را تهدید نکرده بودند و با قایقهای تندرو در برابر ناوهای آمریکایی اقدامات تحریککننده انجام نداده بودند، شاید میشد حقیقتی در این انتقاد یافت اما رفتار سپاه در چهار دهه گذشته تهدید نیروهای آمریکایی و اجتناب از درگیری آشکار و به جای آن تامین سلاح (مثل بمبهای کنار جادهای) برای نیروهای ضد آمریکایی در منطقه (مثل طالبان و شیعیان همپیمان عراقی) بوده است. اعلام تروریست بودن سپاه بر این «دینامیک» تاثیر چندانی نخواهد داشت.
تعیین سپاه به عنوان سازمان تروریستی مقدمه جنگ با ایران است
بخشی از مخالفان ترامپ میگویند افرادی مثل پمپئو و بولتون با تحریم سپاه میخواهند ترامپ را که جنگطلب نیست به سمت جنگ با ایران بکشانند. آنها میگویند این تصمیم میتواند موجب تحریک سپاهیان در اقدام علیه نیروهای آمریکایی در خلیج فارس شده و به جنگ منتهی شود. این استدلال از اساس نادرست است چون اعلام تروریست بودن یک سازمان به مثابه شروع پیشگیرانه جنگ علیه کشور جای دهنده آن نیست؛ ایران و ایالات متحده هیچکدام در شرایطی نیستند که جنگ بخواهند؛ و اگر روزی سپاه به نیروهای آمریکایی حمله کند (به هر دلیل) طرف مقابل مجبور به پاسخ است و این البته ضرورتا به جنگ تمام عیار منجر نخواهد شد.
بستن راه تعامل بر ایران
کسانی که خواهان تعامل دیپلماتیک میان ایران و آمریکا هستند، میگویند قرار دادن سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی که یکی از قدرتمندترین نهادهای جمهوری اسلامی است و دیپلماسی منطقهای ایران در منطقه خاورمیانه را نیز هدایت میکند، راه گفتوگو با ایران را میبندد.
اشکال این استدلال این است که رابطهای ضروری میان این تصمیم و عدم تعامل میبینید در حالی که چنین نیست. ایالات متحده سالها است با طالبان مذاکره میکند در حالی که این سازمان را تروریستی میداند. اعلام تروریست بودن میتواند با فشاری که ایجاد میکند مقدمه مذاکره قرار گیرد. ایران از نظر ایالات متحده یک دولت تروریستی است اما دولت اوباما با «نرمش قهرمانانه» خامنهای به مذاکرات هستهای با آن پرداخت.
افزایش قدرت سپاه
برخی معتقدند که سپاه آن چنان در ایران قدرت و نفوذ دارد که هرگونه فشار خارجی موجب حمایت بیشتر نهادهای دیگر از آن شده و در نتیجه به قدرتمندتر شدن سپاه میانجامد. این استدلال سه مشکل جدی دارد: نخست آن که منابع ایران نامحدود نیست تا حکومت بتواند در هر شرایطی بر حمایت خود از سپاه بیفزاید؛ دوم آن که سپاه چهار دهه است که شهروندان ایرانی را بدون هر گونه تبعیض سرکوب میکند و مردم ایران با تحریم قدرت خارجی آن سرکوبها را فراموش نمیکنند؛ و سوم آن که سپاه در فعالیتهای اقتصادیاش به یکی از فاسدترین نهادها تبدیل شده و فسادی در کشور نیست که سهمی نداشته باشد از اختلاسها و تاراج منابع بانکی تا رشوهگیری برای درست کردن چند ماه سربازی تقلبی، از قاچاق مواد مخدر تا پولشویی. مردم ایران از این امور اطلاع دارند. متاسفانه یکی از نویسندگان واشنگتن پست هم با نقل قول از مقامهای جمهوری اسلامی ایران، مبنیبر اینکه سپاه «محترمترین [عزیزترین] نهاد برای مردم ایران» است، مرتکب نقل یک دروغ رسانهای بدون به چالش کشیدن آن، شده است.
مجرمنمایی ایرانیان و ایرانهراسی
این استدلال میگوید تعیین سپاه به عنوان یک گروه تروریستی در چارچوب ایرانهراسی صورت میگیرد تا از ایران و ایرانیان چهرهای شیطانی ترسیم شود. این استدلال سه اشکال بنیادین دارد؛ اشکال اول آن که مردم ایران با سپاه و تحریمشدگان یکی نیستند (مغالطه تساویانگاری دروغین). اشکال دوم نادیدهانگاری چهل سال عملیات تروریستی سپاه داخل و خارج کشور علیه ایرانیان (مخالفان سیاسی)، آموزش نظامی و حمایت از سازمانهای تروریستی مثل حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی، عملیات تروریستی علیه شهروندان و دیپلماتهای اسرائیلی و کشتار هزاران نیروی نظامی آمریکایی در بمبگذاریها و تامین بمبهای کنار جادهای برای آمریکا ستیزان در منطقه است؛ و اشکال سوم آن که به جای مخالفان سپاه بهتر نیست خود سپاه را در زمینهی ارائه چهرهای تروریستی از خود در دنیا مقصر بدانیم؟
تقویت تندروها در ایران
این استدلال میگوید هر گونه اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران موجب تقویت تندروها میشود. نیروهای اقتدارگرا و تمامیتخواه نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی سه دهه است که هدایت و تصمیمگیری و سیاستگزاری در نهادهای قوای قهریه مثل نهادهای نظامی و امنیتی و قضایی را در اختیار دارند. از این جهت هیچ رابطهی مستقیمی میان سیاستهای دول غربی از یک سو و سیاستها و تصمیمات آن نهادها که دست بالاتر را در تعیین سیاستهای نظام دارند از سوی دیگر وجود ندارد.
این نوع استدلال در واقع مبتنی بر افسانهای است که روزنامهنگاران و سیاستمداران ناآشنا به فرایند تصمیمگیری در ایران ساخته و دههها است از آن برای تحلیل مسائل ایران استفاده میکنند. آنها نمیدانند که در حوزه تصمیمگیریهای بنیادین جناح میانه رویی در ایران حضور ندارد و حتی اگر گروههایی از میانهروها در برخی مقاطع در مجلس و دولت حضور پیدا کنند، نقش فرعی و غیر تعیینکننده بازی میکنند. جمله محمد خاتمی در باب «تدارکاتچی بودن اصلاحطلبان» را هیچ وقت نباید فراموش کرد.
تضعیف جنبش دموکراسیخواه در ایران
برخی بر این باورند که فشار خارجی بر سپاه به عنوان قدرتمندترین نهاد حافظ جمهوری اسلامی و پیش برنده برنامههای موشکی و هستهای و مداخلات منطقهای جمهوری اسلامی موجب افزایش محبوبیت این نهاد شده و برنامههای دموکراسی خواهانه را که در خلاف جهت اینها هستند، تضعیف میکند. قائلان به این دیدگاه فراموش میکنند که سپاه و نهاد شبهنظامی آن (بسیج) آنچنان در زندگی روزمره مردم ایران حضور دارد که نقش عامل خارجی در محبوبیت یا تنفر به آن بسیار ضعیف است. جنبش دموکراسیخواهی در ایران اگر درونزا است و مبتنی برخواستهای مردم عامل خارجی نمیتواند آن را تضعیف کند.
وارد آوردن خسارت بر صدها هزار نیروی کار ایران
نهادهای اقتصادی و مالی سپاه در ایران صدها هزار نیروی کار را در اختیار دارند. این استدلال میگوید تروریست خواندن سپاه میتواند موجب خسارت به آنها شود. در برابر این انتقاد میتوان به نقش مخرب سپاه بر اقتصاد ایران اشاره کرد که در عین استخدام صدها هزار نفر میلیونها نفر را از اشتغال محروم کرده است: اول با امتیازات ویژه و از میان بردن رقابت در اقتصاد، دوم پشیمان کردن سرمایهگذاران خارجی از سرمایهگذاری در کشوری که ثبات اقتصادی ندارد و مهمترین پروژههایش در دست نظامیان است، و سوم به هدر دادن منابع کشور در برنامههای هستهای و موشکی و مداخلات خارجی.
تروریستی نامیدن سپاه رفتار این نهاد و حکومت را تغییر نخواهد داد
این سخن از پنج جهت قابل نقد است: اول جمع شدن بساط فعالیتهای آشکار اقتصادی سپاه در کشورهایی که با آمریکا روابط اقتصادی گسترده دارند (مثل امارات متحدهی عربی و ترکیه)؛ دوم به دلیل کاهش نقش سپاه در دیپلماسی منطقهای ایران و افزایش نقش وزارت خارجه اگر حکومت بخواهد در منطقه انزوا پیشه نکند؛ سوم خروج نیروهای سپاهی از عراق به دلیل عدم تمایل عراق به برهمزدن همکاریهای امنیتی با آمریکا؛ چهارم کاهش عملیات ایذایی قایقهای سپاه علیه ناوهای آمریکایی به دلیل قانونی شدن شلیک به آنها با تروریست نامیدن این سازمان در چارچوب قوانین آمریکا؛ و پنجم، کاهش مداخلات منطقهای سپاه به دلیل باز شدن دست مقامات نظامی آمریکا در حمله به آنها مثل القاعده و طالبان.