مولفههای «مدیریت جهانی» جمهوری اسلامی ایران
امروز دیگر روشن است که جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه نفوذ دارد و به نیرویی ترسناک برای ملل منطقه تبدیل شده است. این رژیم این نفوذ را برای «مدیریت جهانی» کسب کرده است که سیاست رسمی خارجی در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد بود، اما پس از او هم بهطور جدی دنبال میشود، بدون آنکه از آن نام استفاده شود. بساط مدیریت جهانی جمهوری اسلامی ایران پس از احمدینژاد، از آفریقا و آمریکای لاتین عمدتا جمع شد و به چند کشور منطقه محدود شد. این مدیریت چگونه بهدست آمده است و چگونه حفظ میشود؟
تمرکز بر خلاهای امنیتی و نظامی
به چهار کشوری که امروز جمهوری اسلامی ایران در آنها نفوذ دارد، نگاه کنید: یا دچار جنگ داخلی بودهاند (سوریه، یمن و لبنان) و یا با خروج نیروهای نظامی خارجی در یک دوره (عراق) روبهرو شدهاند. جمهوری اسلامی ایران بهدنبال بازماندههای خشونت و جنگ داخلی بوده است تا از فرصت استفاده کند و حضور خود را با اتکا بر منابع انرژی ایران بسط دهد. رهبر و بیت رهبری منتظر نشستهاند تا آتشی در یک نقطه گسترش یابد و آنها با استفاده از این آتش، یک طرف ماجرا را بگیرند و بر روی آتش نفت بریزند تا پایدار بماند و همین به آنها کمک کند تا نفوذ بیشتری بهدست آورند. از این جهت نفوذ جمهوری اسلامی ایران، امنیتی-نظامی است.
معرفی اسلامگرایان بهعنوان رهبران معنوی
هنگامی که واشنگتنپست ابوبکر البغدادی را «عالم زاهد دینی» خواند، برخی از جمهوریخواهان آمریکایی شگفتزده شدند؛ اما این امر مایه تعجب نیست، چون مبلغان اسلامگرا مثل بغدادی و خمینی به جوامع غربی بهعنوان عالم و زاهد دینی معرفی میشوند. مجموعه نهادهای تبلیغاتی تحت دستگاه رهبری جمهوری اسلامی ایران، اینگونه عنوانها را به مبلغان شیعی در دنیا میدهند. به همین دلیل است که امروز بسیاری از رسانههای تنوعگرا و هویتگرا در کشورهای غربی، تریبونهای خود را در اختیار مبلغان این ایدئولوژی قرار میدهند. روزی نیست که رسانههای ضد ترامپ در آمریکا فضای خود را به تبلیغات جمهوری اسلامی ایران اختصاص ندهند. تریبونهای دستگاه تبلیغات جمهوری اسلامی ایران هم هر روز با نقل چندین مطلب از رسانهها و تریبونهای آمریکایی در ستایش قدرت جمهوری اسلامی و مقاومت آن در برابر آمریکا تزیین میشوند.
میلیشیاسازی
سیاست جمهوری اسلامی ایران در بسط حوزه نفوذ خود، درست کردن میلیشا شبیه به بسیج و سپاه در ایران بوده است. نهادهای نظامی تحت نظر رهبری و بهویژه نیروی قدس سپاه پاسداران، از این طریق مناطق تحت نفوذ را مدیریت می کند. این کار نهتنها دست نیروهای نظامی رسمی کشورها را در ایستادگی دربرابر جمهوری اسلامی ایران میبندد، بلکه در سیاست داخلی آن کشورها نیز یک اهرم شبهنظامی موثر است، چون این میلیشیا یک نیروی سیاسی- نظامی است، عینا همانند کارکرد بسیج و سپاه در ایران. حزبالله لبنان و حشد شعبی، دو ارتش لبنان و عراق را گروگان خود دارند: به اعتراضات عمومی حمله میکنند و تکتیراندازان آنها از پشتبامها به سر و سینه تظاهرکنندگان شلیک میکنند، لباس شخصیهایی دارند که با چوب و چماق به جان معترضان میافتند، به بازداشت زخمیها در بیمارستان اقدام میکنند و شبانه به خانههای فعالان مدنی حملهور میشوند؛ در کنار همه اینها، بر سیاستمداران فشار میآورند تا به خواستهای معترضان تن در ندهند.
معیشت: ریزهخواری
مدل مدیریت جهانی اسلامگرایان نفتی جمهوری اسلامی ایران، ریزهخوارسازی بخشی کوچک اما سازمانیافته و مسلح در جوامع مورد هدف است. چهار دهه است که بخشی از جمعیت شیعه لبنان با حقوق ثابتی که از ایران میآید، زندگی میکنند و این بخش مدام بزرگتر و بزرگتر شده است. اما با تحریمها احتمالا دستمزد نیروهای حزبالله کاهش یافته که مستقیما بر سطح انتظارات آنها تاثیر گذاشته است. شیعیان لبنان وقتی ببینند رهبران حزبالله از تجارت مواد مخدر و اسلحه و قاچاق میلیاردر شدهاند و آنها نمی توانند سطح زندگی گذشته خود را حفظ کنند، برای اعتراض به خیابان میآیند و رهبران فاسدشان نیز در کنار دولت میایستند. در این قلمرو به نظر میآید که تحریمهای دولت ترامپ دارند کار میکنند. در عراق نیز جمهوری اسلامی ایران ماهانه چند صد دلار از طریق کارتهای اعتباری به عناصر حشد شعبی میپردازد، اما منابع عمده کشور صرف اتلاف و افساد میشود. این امر میلیونها جوانی را که بهدنبال ساختن آینده خود هستند، راضی نمیکند و تیر اعتراضاتشان را بهسوی ایران و مزدورانش هدایت میکند.
دوگانه رفتاری
علی خامنهای، جمهوری اسلامی را یک نظام غیرعادی (بهمعنای راهزن، گروگانگیر، آدمربا و تروریست) معرفی میکند، اما مقامات دولتی میخواهند دنیا با آن بهعنوان نظامی عادی رفتار کند. به همین دلیل وقتی به مقامهای وزارت اقتصاد، برای شرکت در اجلاس بانک جهانی ویزای سفر به آمریکا داده نمیشود، اعتراض میکنند که «به استناد اساسنامه بانک جهانی، عدم اتخاذ رویکرد سیاسی در قبال هیاتهای اقتصادی اعزامی از کشورهای عضو بانک و همچنین لزوم مصونیت اعضای هیاتعامل بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، نص صریح اساسنامه مذکور بوده و عدم مراعات مفاد مورد اجماع آن، خلاف موازین حقوق بینالملل و اصل برابری دولتها بهعنوان یکی از مبانی اولیه مورد تاکید بانکهای توسعهای چندجانبه است و نادیده گرفتن آن، اصول حکمرانی عادلانه موسسات توسعهای بینالمللی را مخدوش و بیاعتبار میسازد.» (نامه وزیر اقتصاد دولت روحانی به رییس گروه بانک جهانی، آبانماه ۱۳۹۸)
مقامهای حکومت دینی و همپیمانهای آنان در پی نابودی تمدن غربیاند، اما هر روز در خیابانهای لندن و نیویورک خرید میکنند، فرزندانشان را برای تحصیل به کشورهای غربی میفرستند و بسیاری از آنها دارای تابعیت یا اقامت این کشورها هستند.
چالش اصلی
چالش مهم مدیریت جهانی جمهوری اسلامی ایران آن است که صرفا بر مولفههای امنیتی و نظامی اتکا دارند و همین امر گرچه سبب برخی موفقیتهای آنها میشود، پاشنه آشیل آنهاست. نفوذ در دنیای امروز، ابتدا نفوذ فرهنگی و رسانهای و در وهله دوم نفوذ اقتصادی است. جمهوری اسلامی ایران از هر دو جهت لنگ میزند. اگر کشوری مشکلات امنیتی خود را پشت سر بگذارد و خطر جنگ برای آن وجود نداشته باشد، حضور جمهوری اسلامی ایران در آن کشور بلاموضوع میشود (مثل بوسنیوهرزگوین) و حتی باقیماندههای آن (میلیشا) مایه هراس و نگرانی مردم میشود. امروز حزبالله لبنان (با پرهیز اسرائیل از جنگ) و حشد شعبی در عراق (پس از نابودی داعش) چنین حالتی پیدا کردهاند. اگر یمن نیز جنگ داخلی را پشت سر بگذارد، حوثیها چنین وضعیتی پیدا میکنند.