همبستگی در اعتراضها، ارادهای فراتر از بنزین
اعتراضهای گسترده اخیر در ایران از بسیاری جهات، از جمله نوع واکنش مقامهای رسمی جمهوری اسلامی، قابل بررسی است. مسئولان نظام تقریبا همچون موارد قبل، اما با تاکید بیشتر، سعی کردهاند و میکنند بخشی از معترضان را «آشوبگر، اخلالگر، عوامل سازمانهای جاسوسی غربی و گروههای برانداز» معرفی کنند و بخش دیگر را نیز مردمی که علیرغم التزام به نظام و اعتقاد به ولایت فقیه، فقط به افزایش قیمت بنزین اعتراض دارند.
با این حال، سادهانگاری است که اعتراضهای اخیر را تا حد نوعی واکنش به گرانی بنزین فروکاست. از یک سو، نگاهی به شعارهای معترضان در تهران و شهرستانها بهطرز معناداری نشان میدهد که «بنزین» اتفاقا یکی از کمکاربردترین کلمات در شعارهای معترضان است و بیشتر شعارها شخص علی خامنهای، ولایت فقیه، نهاد روحانیت، حیفومیل ثروت مملکت برای حمایت از گروههای تروریستی در منطقه و البته مشکلات معیشتی و اقتصادی را هدف میگیرد.
پراکندگی جغرافیایی این خیزش مردمی در شهرهای مختلف کشور و فراتر از آن، حتی بین ایرانیان مقیم خارج از کشور، گویای آن است که این درد مشترک اساسا به «بنزین» محدود نیست. ایرانیان از «فرایندی چهل ساله» به فریاد آمدهاند که گروهها و طبقات اجتماعی مختلف را حتی فراسوی مرزها به یکدیگر وصل کرده است.
علاوه بر این، تصاویر و ویدیوهای مخابرهشده از ایران نشان میدهد که نه تنها جوانان چشم در چشم گلوله و آتش ایستادهاند، بلکه زنان و مردان موسپید پرشماری که قطعا هنگام حمله نیروهای سرکوب، حتی توان دویدن نخواهند داشت، به خیابانها آمدهاند. از یک سو، جوانانی که عمرشان حتی به پاییز مخوف ۱۳۷۸ و قتلهای زنجیرهای نمیرسد و از سوی دیگر، نسلی که به چشم خود اعدام امیرعباس هویدا و فرخرو پارسا را دیده است. ریشه و به تعبیر دقیقتر، «اراده» این گونهگونی و تنوع نسلی معترضان را میتوان تصمیمی جمعی معطوف به فردای بدون جمهوری اسلامی دانست؛ مهمتر و فراتر از کنشی برای جبران گذشته یا کاهش قیمت بنزین، ارادهای است برای «ساختن» آیندهای بدون جمهوری اسلامی. اما چرا «ساختن»؟
آلمان در پایان جنگ جهانی دوم، در سپتامبر سال ۱۹۴۵، با اقتصادی فروپاشیده و زیرساختهای ویرانشده تنها ماند، خرابهای که به کشور قدرتمند صنعتی کنونی هیچ شباهتی نداشت. با این حال، آن ویرانه در مدت ۱۵ سال چنان بازسازی شد که سرمایهگذاری در این کشور بیش از ۱۰۰ درصد افزایش یافت و بهمدد تولیدات صنعتی، بهویژه اتومبیل، رشد ناخالص داخلیاش بین ۷۵ تا ۸۵ درصد افزایش پیدا کرد. معجزه اقتصادی با کاهش نرخ بیکاری به کمتر از ۱/۵ درصد، بیکاری را از جامعه آلمان تقریبا پاک کرد و همزمان مهاجران بسیاری به وطنِ اینک امنِ خود بازگشتند. همه اینها در حالی بود که آلمان به سبب سالها جنگ، حتی از نیروی انسانی متخصص کافی هم برخوردار نبود؛ با این حال، مردمانش «خواستند» و «توانستند». امروز، وقتی از موزهای در آلمان خارج میشوید و به خیابان بازمیگردید، گویی به فاصله چند پله یا طبقه در آسانسور، در زمان سفر کردهاید. در تنها چند دهه، ویرانه آن روزها به مهمترین مقصد پناهجویان و به تعبیری، قدرتمندترین کشور اتحادیه اروپا تبدیل شده است.
ایران امروز نیز در بسیاری از گزارشهای معتبر بینالمللی، همردیف با کشورهای جنگزده و ویرانشده طبقهبندی میشود. بهعنوان مثال، ایران در تازهترین گزارش سالانه مجمع جهانی اقتصاد درباره «رقابتپذیری جهانی»، از لحاظ «ثبات اقتصادی کلان» در جمع ۱۴۱ کشور مورد بررسی، رسما در انتهای جدول و در ردیف ۱۳۴ و از لحاظ «پویایی تجارت» در رتبه ۱۳۲ قرار گرفته است. اقتصادی ویران اما نشسته بر میلیاردها دلار گنج منابع طبیعی که تمام ثروتش به دست نظام حاکم بر آن نابود میشود.
از یاد نبریم که در کنار همه عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که مردم معترض را به خیابانها کشاند، حسن روحانی تنها چند روز پیش از اعلام افزایش نرخ بنزین، از کشف یک میدان نفتی جدید در ایران با ظرفیت ۵۳ میلیارد بشکه نفت خبر داد. بر اساس برآورد یکی از مقامهای رسمی در جمهوری اسلامی، از این میدان جدید میتوان حدود ۱۱ میلیارد بشکه نفت استخراج کرد که معادل ۲۰ درصد کل میدانهای نفتی کشفشده در خوزستان است. با این حال، مردم تنها به فاصله چند روز پس از اعلام این خبر، به خیابانها آمدند، چون میدانند که ثروت این میدانهای نفتی و میلیاردها دلار درآمد حاصل از آن نانی برای سفره آنها نخواهد بود، که اگر غیر از این بودــ طبق گزارش «مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی»ــ ۴۰ درصد جمعیت ایران در سال ۱۳۹۷ زیر خطر فقر قرار نمیگرفتند.
فریادی که این روزها از ایرانیان درون و برون مرزها میشنویم ارادهای است معطوف به ایرانِ آینده، برای بازسازی مملکتی که تجربه تلخ حکومت دینی و همنشینی دین و سیاست را چهار دهه و به بهایی گزاف از سر گذرانده است، مردمانی که حتی به «اصلاح» نیز فرصت دادند اما از رَحِمش جز بازتولید سرکوب، بسیج، گشت ارشاد و «تَکرار» همه اینها برای حفظ نظام خارج نشد، «برجام» را دید اما پولهای بازگشتهاش نانی بر سفره خالی ایرانیان به همراه نداشت.
«نه»! این موج خانمانبرانداز برای «جمهوری اسلامی» و آبادگر برای «ایران» را با هیچ تفسیر و تاویلی نمیتوان و نباید به مطالبه کاهش قیمت «بنزین» فروکاست.