چرا «معامله قرن» محکوم به شکست خواهد بود؟
دولت دونالد ترامپ طرح صلح جدید خود برای خاورمیانه را با عنوان تبلیغاتی «معامله قرن» آراسته است تا آن را در هاله فرمولی جادویی مطرح کند، راهحلی پرسروصدا از بیرون اما تهی از درون، که هدف غایی آن پایان دادن به بیش از هفت دهه مناقشه اسرائیل و فلسطین است. معماران معامله قرن جرد کوشنر، داماد ترامپ، دیوید فریدمن، سفیر آمریکا در اسرائیل، و جیسون گرینبلات، فرستاده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه، است.
آمریکاییها همچنان به افشا نکردن هرگونه جزییاتی درباره این طرح تا موعد مقرر، حساسیت فوقالعادهای دارند. بهطوریکه جرد کوشنر پنجشنبه گذشته، در آخرین اظهاراتش درباره این برنامه، ضمن اینکه حاضر نشد تاریخی برای اعلام این طرح ارائه کند، حتی در پاسخ پرسشی، از توصیف این طرح با عنوان «راهحل دو کشور» یا «راهحل یک کشور» امتناع کرد. این نوع برخورد از سوی یکی از رئوس مثلث مبدع این برنامه برای خاورمیانه به این اشکال و ابهام دامن میزند که آیا اساسا در این طرح دولت ترامپ، کشور فلسطین بهعنوان یک ساختار سیاسی مستقل با حق حاکمیت یا عضویت کامل، در سازمان ملل جایگاهی دارد؟
طرح ترامپ، معامله صلح یا «سیلی قرن»؟
محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین، پس از گذشت مدت کوتاهی از اعلام طرح صلح ترامپ برای خاورمیانه، نسبت به آن واکنش تندی نشان داد. او در ژانویه ۲۰۱۸، در نشست رهبران فلسطینی، ضمن تاکید بر این موضوع که با توجه به اینکه آمریکا بیتالمقدس را بهعنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخته است، هیچ طرح صلحی را از این کشور نخواهد پذیرفت، رسما اعلام کرد: «معامله قرن سیلی قرن است و ما آن را نمیپذیریم... من میگویم که دیگر اسلویی وجود ندارد. اسرائیل به اسلو پایان داد.»
معامله قرن دستکم از نظر مردم، مسئولان و سازمانهای فلسطینی به دلایل ذیل، پیشاپیش طرحی شکستخورده است و نسبت به آن خوشبین نیستند:
۱) در دو سال گذشته، فلسطینیها نسبت به سیاست آمریکا خشمگین یا دستکم بیاعتماد شدهاند، چرا که ایالات متحده آمریکا طی اقدامی تحریکآمیز، سفارت خود را از تلآویو به بیتالمقدس منتقل میکند. سپس، کمک مالی به سازمان ملل برای حمایت از آوارگان فلسطینی را قطع کرد و در گام سوم، بلندیهای جولان را تحت حاکمیت اسرائیل به رسمیت میشناسد.
۲) عامل بعدی ناامیدی از حصول توافقی از این دست با نگاهی گذرا به گذشته این گونه تلاشهاست. برنامه صلح پیشنهادی ۱۲ سال پیش نخستوزیر وقت اسرائیل، ایهود اولمرت، به محمود عباس قطعا از طرح ترامپ بهتر بود، چرا که هم بیتالمقدس شرقی شامل مسجدالاقصی تحت حاکمیت فلسطین قرار میگرفت و هم بهطور کلی سرزمینهای بیشتری به فلسطینیها تعلق میگرفت. وقتی مسئول تشکیلات خودگردان فلسطین آن پیشنهادها را نپذیرفت، طبعا طرح ترامپ، که هیچ امتیازی به فلسطینیها نمیدهد، محلی از اعراب نخواهد داشت.
۳) هرچند در دهههای گذشته، دولتهای آمریکا برای تحقق صلح در خاورمیانه، تلاش بیوقفه کردند، که البته نتیجه قابلملاحظهای بهدست نیاوردند، دستکم در ظاهر امر، مسئولان آمریکایی بهعنوان میانجی در مناقشه دیرینه اسرائیل و فلسطین بیطرفانه عمل میکردند. حال، با سیاستهای جانبدارانه ترامپ از اسرائیل، اصولا طرف فلسطینی به پدیدهای به نام تلاش آشتیجویانه باور ندارد تا اندک اعتمادی به طرح تبلیغاتی معامله قرن داشته باشد.
از طرفی نگرش نهادهای نماینده مردم فلسطین به این طرح نیز خود میتواند نقش بسزایی در ناکام ماندن آن داشته باشد. نمونهاش واکنش سازمان آزادیبخش فلسطین به این برنامه است، که اعلام کرد معامله قرن تلاشی است برای رشوه دادن به فلسطینیها تا اشغال کرانه باختری را بپذیرند. از سوی دیگر، وقتی خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام ارشد فلسطینی اعلام میکند این طرح حق بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمینشان را به رسمیت نشناخته است، چگونه میتوان به این طرح صلح اندک امیدی داشت؟
اشتیاق اسرائیل و علاقه عربستان سعودی به معامله قرن
از آنجایی که کاخ سفید اعلام کرده است طرح صلحش هم اجزای اقتصادی دارد و هم ابعاد سیاسی، اولین رونمایی از برنامهریزی رسمی درباره معادلات مالی معامله قرن در قالب اجلاسی خواهد بود که اواخر ماه جاری در بحرین برگزار میشود. عربستان سعودی و امارات برای توجیه تمایلشان به طرح صلح ترامپ اعلام کردند که این دو کشور گرچه در نشست منامه شرکت خواهند کرد، به فلسطینیها اطمینان دادهاند که سر خواستههای اصلی آنها معامله نخواهند کرد.
در این که دولت اسرائیل تا حد زیادی مشتاق تحقق طرح سخاوتمندانه کاخ سفید درباره این بهاصطلاح برنامه صلح خاورمیانه است جای تردیدی نیست، چرا که علاوه بر رابطه دیپلماتیک دیرینه و تنگاتنگ تلآویو و واشنگتن، این دو کشور پیوندهای استراتژیک، سابقه طولانی دوستی و اشتراکات فرهنگی فراوانی دارند. همه این عوامل باعث شده است تا دولت اسرائیل اطمینان حاصل کند که طرف آمریکایی حداکثر نقش جانبدارانه بهنفع اسرائیلیها را در روند اجرای معامله قرن خواهد داشت. اما مهمتر از همه عواملی که ذکر شد، دیگر برگ برنده مهم دولت اسرائیل در مقایسه با طرف فلسطینی، شخص بنیامین نتانیاهو است که از بهترین دوستان ترامپ به حساب میآید.
هرچند عربستان سعودی مدعی شده است که بهرغم موافقت با طرح صلح ترامپ، بر سر آرمانهای فلسطینیها با اسرائیل یا آمریکا معامله نخواهد کرد، نزدیک شدن این کشور به اسرائیل، بهویژه در دوره محمد بنسلمان، نشان داد که برای سعودیها وقتی پای منافعشان در میان باشد، مساله حق حاکمیت فلسطین چقدر کمرنگ خواهد شد. اما چرا کشورهایی چون عربستان سعودی و دو متحد یا دنبالهرو اصلیاش، امارات و بحرین، ناگزیر به نادیده انگاشتن حقوق فلسطینیها شدهاند؟ پاسخ در دو مساله نهفته است: حداکثر دشمنی با ایران و نهایت نزدیکی و دوستی با آمریکا. به عبارت دیگر، مادامیکه سعودیها با حضور ایران در منطقه مواجهاند، به ارتباط بسیار صمیمی با دولت آمریکا نیازمندند، بهویژه وقتی تجارب چند سال اخیر نشان داد که کاخ سفید تا کجا حاضر خواهد بود به آنها باج دهد، آخرین نمونهای که دنیا شاهد آن بود برخورد دولت ترامپ با قتل خاشقجی است. در چنین فضایی بدیهی است که حقوق مردم فلسطین برای بسیاری از حکام عرب جایگاهی ندارد.
جمهوری اسلامی ایران و طرح صلح ترامپ
اگرچه در اولین واکنشها به معامله قرن، حسن روحانی، رییسجمهوری ایران، آن را «ورشکستگی قرن» توصیف کرد و اخیرا در نماز عید فطر، رهبر جمهوری اسلامی ایران ضمن تاختن به طرح مذکور بهعنوان «نقشه خائنانه و خباثتبار آمریکا»، ریشه معضل را در خیانت برخی کشورهای اسلامی چون عربستان سعودی و امارات دانست، تجربه نشان داده است که جمهوری اسلامی ایران هم با تمام حمایتها و جانفشانیها برای تحقق آرمانهای فلسطین، وقتی پای مصلحتی مهمتر چون حفظ نظام در میان باشد، ناگزیر خواهد بود تا دستکم در حرکتی تاکتیکی برادران فلسطینی را به فراموشی بسپارد.
از طرفی، چه بسا برای کاخ سفید هم بد نباشد برای خاموش کردن یگانه صدای مخالف طرح صلحش، یعنی جمهوری اسلامی ایران، در صورت ضرورت، به تعلیق یا دستکم تقلیل تحریمهای اعمالشده علیه ایران دست بزند تا با باج دادن به تهران، معامله قرن واشنگتن به معادله مصالحهای تبدیل شود که هم منافع اسرائیل را تامین کند و هم ایران را؛ به عبارت دیگر، معامله قرن به نام فلسطین ولی به کام جمهوری اسلامی ایران و «رژیم صهیونیستی» تمام شود.
شاید میان کشورهای عرب منطقه، منطقیترین و صادقانهترین واکنش به معامله قرن از طرف عمان باشد که اعلام کرده است «هر پیشنهادی خارج از چارچوب تشکیل کشور مستقل فلسطین پذیرفتنی نیست» یا قطر که تاکید کرده «رفاه اقتصادی بدون ارائه راهحل سیاسی قابل قبول به فلسطینیها، دستنیافتنی است». اما در تحقق احتمالی طرح صلح معامله قرن، عربستان سعودی و ایران، به دلایلی که ذکر شد، نقش کلیدی و حیاتی خواهند داشت.