سپاه و دورههای انتخاباتی؛ سیاست و نظامیگری
زمزمهی دخالت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در انتخابات، برای نخستینبار بهطور جدی در جریان انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۴ به گوش رسید. از این لحاظ، دورههای انتخابات ریاستجمهوری را میتوان به دو گروه پیش از ریاستجمهوری احمدینژاد و پس از آن تقسیم کرد؛ اما این تمام ماجرا نیست.
این مقاله به بررسی نقش سپاه در دورههای مختلف انتخابات، بهویژه انتخابات ریاستجمهوری میپردازد و نظرات گوناگون را در زمینهی ورود سپاه به عرصهی سیاست، بررسی میکند.
دورهی نخست؛ یک استثنا
جوشوخروش پساانقلابی، دولت موقت را پیش از توفیق در انجام وظیفهی انتقالیاش که همانا تحویل دولت به یک چهرهی منتخب بود، با خود برد. روز چهاردهم آبان ۱۳۵۸ مهدی بازرگان استعفانامهی خود را به آیتالله خمینی ارائه کرد و در آن به «دخالتها، مزاحمتها، مخالفتها و اختلافنظرها»یی اشاره کرد که «انجام وظایف محوله و ادامهی مسؤولیت» را بر او و همکارانش غیرممکن ساخته بود. بازرگان در آن نامهی تاریخی اشاره کرد که در اینباره پیشتر به آیتالله خمینی «توضیحات مکرر»ی داده است.
آیتالله خمینی در متن پذیرش استعفا، شورای انقلاب را مأمور «رسیدگی و ادارهی امور کشور در حال انتقال» اعلام کرد و گفت که این شورا سه وظیفهی خاص بر عهده دارد: «تهیهی مقدمات قانون همهپرسی قانون اساسی؛ تهیهی مقدمات انتخابات مجلس شورای ملی[اسلامی بعدی]؛ و تهیهی مقدمات تعیین رئیسجمهور». [۱]
بدینترتیب، انتخابات ریاستجمهوری اول در شرایطی برگزار شد که یک دولت مستقر مسؤول برگزاری آن نبود؛ شورای نگهبان رد صلاحیت را در دست نداشت و سپاه پاسداران، نهادی نوپا محسوب میشد.
این دورهی انتخابات ریاستجمهوری که به دلیل عدم وجود فیلتر رد صلاحیت، تنها مورد نسبتاً آزاد در حیات جمهوری اسلامی محسوب میشود، با پیروزی ابوالحسن بنیصدر به پایان رسید.
عزل بنیصدر، دخالت آیتالله خمینی و شادمانی پاسداران
گفته شد که در انتخابات دورهی یکم ریاستجمهوری ایران، شورای نگهبان نقش رد صلاحیت افراد را برعهده نگرفت. لیکن آیتالله خمینی دستکم در یک مورد بهطور مستقیم اعمال نظر کرد. او مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق را به دلیل استنکاف از رأیدادن به قانون اساسی، واجد صلاحیت برای نامزدی ریاستجمهوری ندانست.
اوایل انقلاب، دخالت آقای خمینی در امور انتخابات چندان مشهود نبود. معالوصف او در مواردی حتی به شورای انقلاب در مورد عزل و نصبها تذکر داده بود. عزتالله سحابی مینویسد: «آقای خمینی با حضور سه نفر در مسؤولیتهای اجرایی شدیداً مخالفت مینمود و هنگامی که شورای انقلاب به دلیل نداشتن فرصت و یا مشکل جایگزینی این افراد، در این امر تعلل مینمود، امام تأکید مینمود که این قضیه را اعلام خواهد کرد.» این سه نفر، دکتر کاظم سامی، وزیر بهداشت دولت بازرگان و نامزد دورهی اول ریاستجمهوری؛ طاهر احمدزاده، نخستین استاندار خراسان پس از انقلاب و رضا اصفهانی، طراح سازماندهی تعاونیهای مشاع بود. این سه تن به روایت عزتالله سحابی «چپ بودند و برنامههای سوسیالیستی را اجرا میکردند.» [۲]
دخالت و جهتگیری آیتالله خمینی به نفع حزب جمهوری اسلامی علیه بنیصدر که منجربه برکناری او شد، نخستین مورد شادمانی سپاه پاسداران از تغییر در کادر سیاسی کشور بود. یحیی رحیم صفوی، فرماندهی کل سپاه پاسداران از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۶، میگوید در ابتدای جنگ، هنگامیکه یک جوان «۴۸ کیلویی» بود و «فانوسقه را دوبار دور کمر»ش میبست؛ بنیصدر او و حسن باقری را به جلسات شورای عالی دفاع راه نمیداد و آنها برای ورود به علی خامنهای متمسک میشدند. [۳]
فرماندهان سپاه از اینکه بنیصدر امور جنگ را به آنان که هنوز در امور نظامی بیتجربه بودند نمیسپرد، آزرده بودند.
مخالفت بنیصدر با سپردن کار به دست سپاهیان و برخی دیگر از نهادهای نوپا، در سخنان اکبر هاشمی رفسنجانی در همان سال ۱۳۶۰ قابل توجه است. او دربارهی جلسهی بررسی کفایت بنیصدر، گفت: «آخرین ضربه را خود رئیسجمهور به خودش وارد کرد. ایشان، با جسارت تمام، ارگانهای مسؤول و انقلابی را زیر سؤال بردهاند.» [۴]
دورههای دوم تا ششم؛ رقابت یا نمایش همدلی؟
«حذف بنیصدر ورای درستی و غلط بودن آن باعث شد حکومت یکدست شود». این جمله را سردار محسن رشید، از نخستین اعضای دفتر سیاسی سپاه پاسداران در مصاحبهای با سایت «تاریخ ایرانی» بیان کرده است. [۵] این یکدستشدن که با سرکوب تمامی اندیشههای منتقد و مخالف همراه شد، تا پنج دورهی متوالی انتخابات ریاستجمهوری ادامه یافت.
پس از عزل ابوالحسن بنیصدر، نخستوزیر تحمیلی حزب جمهوری اسلامی به کابینهی او، یعنی محمدعلی رجایی، نامزد اصلی ریاستجمهوری شد. رقبای تأیید صلاحیتشدهی او، عباس شیبانی از نهضت آزادی در کنار اکبر پرورش و حبیبالله عسگراولادی از مؤتلفه، رقبایی جدی نبودند. همانطور که پیشبینی میشد، رجایی با ۹۰٪ آرا به ریاستجمهوری رسید.
ریاستجمهوری رجایی تنها ۲۸ روز طول کشید و با کشتهشدن او در انفجار ساختمان دفتر نخستوزیری، به پایان رسید.
در سومین دورهی ریاستجمهوری، علی خامنهای از حزب جمهوری اسلامی، کاندیدای اصلی بود و همین که هر سه رقیب او از یک حزب (مؤتلفه) بودند، نشان میدهد که مؤتلفه نیک میدانست رقابتی جدی در کار نخواهد بود. تقریباً تمامی ارکان و گروههای نظام، از «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» و «جامعه روحانیت مبارز» تا «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی»، حامی علی خامنهای بودند. او در مهرماه ۱۳۶۰ با ۹۵ درصد آرا در این انتخابات پیروز شد و چهار سال بعد نیز در حالی که محمود کاشانی و حبیبالله عسگراولادی رقیب او بودند، به راحتی پیروز شد و بر صندلی ریاستجمهوری ماند.
با مرگ آیتالله خمینی و انتخاب علی خامنهای به رهبری جمهوری اسلامی، نامزد اصلی دورهی پنجم کسی نبود جز یکی از قدرتمندترین افراد آن زمان، اکبر هاشمی رفسنجانی. او در دورهی پنجم انتخابات ریاستجمهوری، تنها یک رقیب داشت که نه تبلیغات قابلتوجهی کرد و نه اظهار نظر خاصی. حتی شایع شده بود که اکبر پرورش، رقیب رفسنجانی، هنگامی که گروههایی برای حمایت از او به سراغش رفته بودند، گفته بود که خود نیز به هاشمی رأی میدهد. در نهایت، هاشمی ۹۴ درصد و پرورش ۳ درصد از آرا را کسب کردند.
دورهی ششم اما طلیعهای بود از نخستین شکاف در آرا. اکبر هاشمی رفسنجانی که به قول خود برای «گرمتر شدن انتخابات، به دست خود رقیب درست کرده بود»، دید که احمد توکلی، چهرهای ناشناس، حدود ۲۴ درصد از آرا را به دست آورده است. او یکشنبه، ۲۳ خرداد ۱۳۷۲ در دفتر خاطراتش نوشت: «ساعت هشت و نیم صبح دفترم بودم. آمار قطعی انتخابات اعلان شد... به نظرم آرایم کم و تلخ است.» [۶]
دورههای هفتم و هشتم؛ سپاه نگران میشود
محصول دولت موسوم به سازندگی، افزایش شکاف میان فقیر و غنی، ایجاد یک طبقهی جدید از سرمایهداران و سرکوب خونین مخالفان سیاسی در داخل و خارج کشور بود. این نارضایتی اجتماعی از جانب مردمی که چشمانتظار عدالت اجتماعی انقلابی بودند، در سال ۷۲ با واریز ۲۴ درصد آرا به سبد احمد توکلی خود را نشان داد.
انتخابات دورهی هفتم ریاستجمهوری در سال ۷۶، یک پدیدهی دیگر را نیز با خود داشت. حکومتی که پس از حذف بنیصدر به قول سردار محسن رشید «یکدست» شده بود، فرصت کرد تا رقابتهای درونی خود را در قدرت بروز دهد.
از میان چهار نامزد تأییدصلاحیتشده، تنها علیاکبر ناطقنوری صاحبنام بود. چهرهی او در مقام ریاست مجلس، از سیمای جمهوری اسلامی پخش میشد؛ اما محمد خاتمی، چهرهای که تبدیل به رقیب جدی او شد، تا پیش از سال ۷۵ شهرت اجتماعی خاصی نداشت.
«دستاندرکاران نظام اما هر دو چهرهی اخیر را خوب میشناختند. معممین از مکلاها بیشتر! همه چیز بازمیگشت به یک شکاف قدیمی در حاکمیت که روحانیونِ سوار بر امواج انقلاب را در سالهای بعد دو شقه کرده بود.» [۷] شکافی که باعث انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز شد و طی آن مهدی کروبی، محمد موسوی خوئینیها، محمد خاتمی، صادق خلخالی، محمود دعایی و تعدادی دیگر را از سال ۱۳۶۷ از هاشمی، ناطقنوری و سایر روحانیون جناح راست جدا کرده بود.
کافی بود شایع شود که فردی با جریان اصلی نظام مخالف است؛ تا چشمهای نگران مردمی را جلب کند که بهواسطهی نارضایتی شدید عمومی از اوضاع اجتماعی و اقتصادی آن سالها، به دنبال فرصتی بودند تا گشایشی را در اوضاع زندگی خود شاهد باشند.
«شایع شدن این که نظام و رهبری پشتیبان «علی اکبر ناطق نوری» هستند و مخالف خاتمی، سید گمنام را تبدیل به چهرهای کرد که در کمال ناباوری، در کنار آرای خود، رأی 'نه' یک اجتماع ناراضیِ جنگدیده و قشر لهشده زیر چرخهای توسعهی اقتصادی آقای هاشمی را به حسابش واریز کرد.»[۸]
استفادهی مخالفان و معترضان از فرصت به دست آمده و جمعشدن پشت شعار اصلاحات دولت جدید، چیزی نبود که از چشم پاسداران دور مانده باشد. آنها دیگر جوانان ۴۸ کیلویی زمان جنگ نبودند که فانوسقهشان را دوبار دور کمر بپیچند. قراردادهای اقتصادی و امتیازهای نظامی، وزنشان را بالا برده بود.
چنگ و دندان سپاه به خاتمی؛ از نامه تا «شبهکودتا»ی فرودگاه امام
نخستین اقدام علنی فرماندهان سپاه، نگارش نامهای تهدید آمیز به محمد خاتمی، رئیسجمهوری وقت بود که در پی وقایع متعاقب حمله به کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ صورت گرفت. ۲۴ تن از آنها در نامهی خود از «کتفهای بسته»ی خود شکایت کردند و نوشتند: «کاسهی صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمیدانیم.» [۹]
اسماعیل کوثری که در زمان نگارش نامه، فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسولالله بود، سال ۱۳۹۳ در برنامهی شناسنامه شبکه سه سیمای جمهوری اسلامی، دربارهی آن نامه و «کتفهای بسته»، گفت که با توجه به التهاب ناشی از اعتراض دانشجویان در تیرماه سال ۷۸، «به ما هم میگفتند حق ورود به این مسائل را ندارید... ما میگفتیم نیروی انتظامی به کمک سپاه نیاز دارد، اما شورای عالی امنیت ملی این اجازه را نمیداد؛ تا اینکه با آن نامه تصمیم بر ورود سپاه گرفته شد و بدون اینکه خون از دماغ کسی ریخته شود، در عرض ۲۴ ساعت آرامش در همهجای تهران حکمفرما شد.»[۱۰]
این قدرتنمایی اما به یک نامه ختم نشد. ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۳، روزی که قرار بود فاز نخست فرودگاه امام افتتاح شود، ناگهان نیروهای زمینی و هوایی سپاه با بهانهی اینکه شرکتهای خارجی نباید در ادارهی آن نقشی داشته باشند، وارد عمل شدند و همزمان با تسخیر باند فرودگاه، جنگندههای خود را به پرواز در آوردند تا از فرود نخستین هواپیما به باند خودداری کنند.
سالها بعد، احمد خرم، وزیر راه دولت خاتمی که در آن روز برای مراسم افتتاحیه در فرودگاه حضور داشت، از «التماس»های دولتمردان به فرماندهان سپاه خبر داد و گفت: «متأسفانه در همان پرواز، وزیر فرهنگ و ارشاد عمان هم حضور داشت. با ایشان برخورد بسیار بدی صورت گرفت بهطوری که از دستشویی فرودگاه ایشان را بیرون کشیدند و به یک اتاق بردند. بعد از ماجرا من ده دقیقه از ایشان عذرخواهی میکردم… اینقدر این ماجرا سروصدا ایجاد کرد که تا مدتها موجهای منفی آن به سمت کشور میآمد.» [۱۱]
زمان وقوع این رویداد، یک سال پیش از انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۴ بود.
۱۳۸۴: آیا احمدینژاد محصول نخستین دخالت سپاه در انتخابات بود؟
انتخابات دورهی نهم ریاست جمهوری، در شرایطی صورت گرفت که اصلاحطلبان سه نماینده داشتند. مهدی کروبی، مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده از جانب آنان در انتخابات شرکت کردند که صلاحیت دو نامبردهی اخیر پس از عدم احراز اولیه در شورای نگهبان، سرانجام با حکم حکومتی آیتالله خامنهای تأیید شده بود. محمود احمدینژاد، محمدباقر قالیباف و علی لاریجانی نامزدهای اصولگرا بودند و البته اکبر هاشمی رفسنجانی، نامزد نامآشنای این دوره بود.
انتخابات ریاستجمهوری نهم، اولین مورد در جمهوری اسلامی بود که به دور دوم کشیده شد و سرانجام محمود احمدینژاد با کسب بیش از ۶۱ درصد از آرا، هاشمی را شکست داد. اکبر هاشمی رفسنجانی پیش از آن هم، یک شکست سخت دیگر را در انتخابات مجلس ششم از اصلاحطلبان دریافت کرده و با وجودی که میتوانست به عنوان نفر آخر صندوقهای تهران به مجلس شورای اسلامی راه یابد، انصراف داده بود.
اما دو نامزد، به نتیجهی انتخابات ریاستجمهوری نهم معترض بودند. اکبر هاشمی رفسنجانی اشارهای تلویحی داشت و گفت «به خدا پناه میبرم» اما مهدی کروبی، در اعتراض به همان نتایج دور اول انتخابات، نامهای به علی خامنهای نوشت و از دخالت بسیج و سپاه در انتخابات سخن راند. [۱۲]
کروبی جوابی تند از خامنهای دریافت کرد و در واکنش به آن، در خرداد ۱۳۸۴، از مشاورت رهبر جمهوری اسلامی و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام استعفا کرد. او یک روز پیش از استعغا، در یک مصاحبهی مطبوعاتی، عناصر سپاه و بسیج را متهم کرد که با حضور در حوزههای رأیگیری و شمارش آرا، انتخابات را به نفع شهردار وقت تهران، محمود احمدینژاد، مخدوش کردهاند. [۱۳]
این واکنشها بیدلیل هم نبودند. کروبی و رفسنجانی سالها عضو داخلیترین حلقههای نظام اسلامی به شمار میرفتند و کانالها و منابع ویژهای داشتند. کما اینکه سردار محمدباقر ذوالقدر، از فرماندهان سپاه، در تیرماه ۱۳۸۴ ضمن تبریک به محمود احمدینژاد، گفت که در این انتخابات بايد «پيچيده» و «با طراحی درست و چند لایه» عمل میشد. [۱۴] ذوالقدر در دولت محمود احمدینژاد، سمت معاونت امنیتی-نظامی وزارت کشور را زیر نظر وزیر وقت، مصطفی پورمحمدی، در دست گرفت.
با این که سخنان ذوالقدر و اظهارات مشابه آن، لزوماً به معنای تأیید دخالت سپاه در انتخابات نبودند، اما بحثهایی را دربارهی ابعاد قانونی این عمل، برانگیختند.
۱۳۸۸: آمادگی دو نامزد برای مقابله با دخالت سپاه
جنجالی که دورهی دهم انتخابات ریاستجمهوری در سال ۱۳۸۸ به پا کرد، در تاریخ برگزاری انتخابات در جمهوری اسلامی بیسابقه است. اتهام تقلب در انتخابات و دخالت نیروهای سپاه و بسیج به نفع احمدینژاد و علیه میرحسین موسوی و مهدی کروبی، موجی از اتهامها را برانگیخت.
با توجه به سابقهای که کروبی از انتخابات ۸۴ داشت، به نظر میرسید که تمامقد برای صیانت از آرای خود برمیخیزد. او اندکی پیش از اعلام نامزدیاش در یک مصاحبه گفت: «من فکر نمیکنم این انتخابات به سلامت بگذرد؛ با آمدن این دولت(احمدی نژاد)، سپاه، تمام منابع اقتصادی کشور را در دست گرفته و حاضر نیست تن به انتخابات بدهد و از آن همه ثروت بگذرد. اینکه مردم کسی را انتخاب کنند و او بخواهند بر سپاه نظارت کند که جلوی دخالت او در سیاست را بگیرد و بر آنچه که دست سپاه است نظارت داشته باشد و یا حسابرسی کند؟ اینها نمیگذارند؛ واقعاً کار خیلی سخت شده است و نمی بایست میگذاشتند کار به اینجا برسد.»
کروبی در پاسخ به این سوال که «چه کسانی نباید می گذاشتند؟»، تلویحاً رهبر نظام را نشانه گرفت: «میشد جلوی اینها را گرفت؛ خوب شما دیدید که در انتخابات [۱۳۸۴] من نفر اول شمارش آرا در ۱۵ استان کشور بودم و اندکی خوابیدم و بیدار شدم و دیدم همه چیز از دست ستاد انتخابات کشور خارج شده و دست دیگران افتاده، بعد هم نامه نوشتم و نقش آقا مجتبی [خامنهای] را گفتم. اگر باور میکردند خطری را که انتخابات را تهدید میکند، نمیگذاشتند اینجوری شود.»[۱۵]
همچنین میرحسین موسوی پیش از برگزاری انتخابات در نامهای به آیتالله خامنهای، نوشت: «شواهدی از مداخلهی تعدادی از فرماندهان و مسؤولان سپاه و بسیج در انتخابات واصل گردیده است و به نظر میرسد این عمل در صورت صحت خبر، علاوهبر نقض قوانین، شکاف بین فرماندهان و مسؤولان رسمی و بدنهی سالم و صادق نیروهای بسیج و سپاه را دامن میزند. از آنجا که دامنهی اقدامات غیرقانونی فوق مشخص نیست و بخشی از اعضای شعب اخذ رأی و ناظران از حامیان نامزد خاص آنان انتخاب شدهاند، احتمال تصرف در آراء مردم اذهان را میآزارد.» [۱۶]
عدم پذیرش نتایج انتخابات از سوی مهدی کروبی و میرحسین موسوی که به آنچه تقلب گسترده در انتخابات مینامیدند، اعتراض داشتند، به تظاهرات خیابانی، سرکوب، بازداشت، شکنجه و چندین مورد قتل معترضین منجر و سرانجام به حصر خانگی کروبی، موسوی و زهرا رهنورد منتهی شد. اما آیا سپاه و بسیج در انتخابات دخالت کرده بودند؟
اظهارات فرماندهان سپاه؛ خودزنی یا نمایش قدرت؟
در پی سرکوب اعتراضهای نسبت به انتخابات جنجالبرانگیز ۱۳۸۸، فرماندهان سپاه در چند مورد اظهاراتی کردند که میتوانست تأییدی بر دخالت یا دستکم تمایل آنها به دخالت در انتخابات ریاستجمهوری تلقی شود.
محمدعلی جعفری، فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در یک سخنرانی که ظاهراً در جمعی خودی و خصوصی انجام و ویدیوی آن در سالهای بعد فاش شد، گفت که خط قرمز سپاه، روی کار آمدن مجدد نیروهای دوم خرداد بود و این نیروها به همین دلیل اصرار داشتند سپاه و بسیج در انتخابات دخالت نکنند.
او اظهار کرد: «نگرانی و دغدغهای که وجود داشت و خط قرمزی که برای نیروهای انقلاب وجود داشت این بود که مجدداً نیروهای مخالف انقلاب و ارزشهای انقلاب که در دوران دوم خرداد فرصتی پیدا کرده و در حاکمیت نفوذ کرده بودند، مجدداً روی کار بیایند.»
جعفری افزود: «در انتخابات و جریانهای بعد از آن هم مشخص شد که آنها به چه دلیل اینهمه اصرار دارند که سپاه و بسیج تحت عنوان نیروهای نظامی نباید به هیچ وجه در انتخابات دخالت بکنند. نباید دخالت بکنیم تا آنها بتوانند کار خودشان را انجام بدهند و سپاه و بسیج مزاحمتی برای آنها نداشته باشند. این شیب، شیب نگرانکنندهای بود و همه تحلیل میکردند اگر به همین روند ادامه پیدا کند، حتماً انتخابات دومرحلهای میشود و در مرحلهی دوم هم معلوم نیست که نتیجه به چه شکل میشود.» [۱۷]
همچنین علی سعیدی، نمایندهی ولی فقیه در سپاه، در همان جلسهی خصوصی گفت که یکی از رمزگشاییها برای سپاه، سخنرانی آیتالله خامنهای دربارهی نزدیکتر بودن نظرش به رئیس جمهور وقت، محمود احمدینژاد است.
سعیدی تلقی کرد که «نه به احمدینژاد» بر خلاف خواستهی رهبر جمهوری اسلامی است و با ذکر اینکه «همه باید تحت فرمان رهبری باشند»، ادامه داد: «انتخابات به شکل تهدید علیه انقلاب شکل میگیرد؛ آنهم در قالب وضعیت نارنجی. اگر وضعیت انتخابات عادی یا زرد بود، نیازی به نگرانی سپاه نبود … با توجه به وضعیت نارنجی و قرمز، نقش و مسؤولیت سپاه و بسیج بعد از انتخابات و قبل از انتخابات باید از هم جدا شود. ما هستیم و ده میلیون انسان. از سپاه تا خط آخر بسیج. اگر این مجموعه را بتوانیم سرخط و آماده کنیم، میتوانیم این معادلات را تغییر دهیم.» [۱۸]
سعیدی بعدها گفت که سپاه به صورت مصداقی در انتخابات وارد نمیشود، اما چارچوبها و معیارها را تبیین میکند و این به معنای دخالت در انتخابات نیست. او اظهار کرد که وظیفهی ذاتی سپاه، «مهندسی معقول و منطقی انتخابات» است. [۱۹]
نظر آیتالله خمینی و مسؤولین کنونی دربارهی نظامیان و انتخابات
روز بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۰، آیتالله خمینی در یک سخنرانی گفت: «اگر ارتش یا سپاه پاسدار یا سایر قوای مسلحه در حزب وارد بشود، آن روز باید فاتحهی آن ارتش را خواند. در حزب وارد نشوید، در گروهها وارد نشوید. اصلاً، تکلیف الهی-شرعی همهی شما این است که یا بروید حزب یا بیایید ارتش باشید… اصل وارد شدن در حزب برای ارتش، برای سپاه پاسداران، برای قوای نظامی و انتظامی وارد شدنش جایز نیست، به فساد میکشد اینها را.» [۲۰]
آیتالله خمینی همچنین در وصیتنامهاش در بند مستقلی خطاب به قوای مسلح، نوشت: «وصیت اکید من به قواى مسلح آن است که... قواى مسلح مطلقاً، چه نظامى و انتظامى و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهى وارد نشده و خود را از بازیهاى سیاسى دور نگه دارند… فرماندهان لازم است که افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع نمایند.»
او همچنین تأکید کرد: «دولت و ملت و شوراى دفاع و مجلس شوراى اسلامى، وظیفهی شرعى و میهنى آنان است که اگر قواى مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، برخلاف مصالح اسلام و کشور بخواهند عملى انجام دهند، یا در احزاب وارد شوند که ـ بیاشکال به تباهى کشیده میشوند ـ و یا در بازیهاى سیاسى وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت کنند. و بر رهبر و شوراى رهبرى است که با قاطعیت از این امر جلوگیرى نماید تا کشور از آسیب در امان باشد.»[۲۱]
لیکن به نظر نمیرسد که این گفتهها، نظر حامیان دخالت سپاه در امور سیاسی را تغییر دهد. احمد علمالهدی، امام جمعهی مشهد و نمایندهی ولی فقیه در خراسان، سال ۱۳۹۰ در این باره گفت: «بنده سه سال پیش در جمع بسیجیان این موضوع را مطرح کردم که بسیج باید در عرصهی سیاسی حضور داشته باشد که در همان زمان سیدحسن خمینی به بنده تلفن کرده گفت: این سخن شما خلاف سخنان امام است و آقای انصاری نیز همین مطلب را به بنده گفتند؛ که من نیز در همان زمان جوابشان را دادم.»
این عضو مجلس خبرگان رهبری گفت که آیتالله خمینی در زمینهی منع نظامیان، از بسیج نام نبرده است. او بخش فوقالذکر وصیتنامهی بنیانگذار جمهوری اسلامی را نادیده گرفت و گفت: «امام در وصیتنامهی خود اظهار میکنند که فرزندان بسیجی من اجازه ندهید نااهلها در انقلاب نفوذ کنند. چگونه میتوان وارد سیاست نشد، اما جلوی نااهلها را گرفت؟»
علمالهدی تأکید کرد: «رسالت سپاه و بسیج، پاسداری از انقلاب است و نمیتوان بدون ورود به عرصهی سیاست از نظام دفاع کرد.» [۲۲]
صریحتر از آن، اظهارات حسین ردایی، روحانی نزدیک به سپاه بود. او که تدریس کلاسهایی را نیز برای پرسنل سپاه برعهده دارد، در یک مصاحبه اظهار کرد: این که «امام فرمود سپاه در مسائل سياسی دخالت نکند، اين برای يک برهه و زمان خاصی بود، ما در شرايط خاص دوران دفاع مقدس بوديم؛ بايد نيرو و توان سپاه در مسائل امنيتی و حفاظت از کشور مصروف میشد. ولی الان ما آن شرايط را نداريم و شرايط فعلی، جنگ نرم است.»
او توپ را در زمین آیتالله خامنهای انداخت و گفت: «الان زمان عوض شده؛ به حسب شرايط زمانی در صورتی که ولی فقيه تشخيص بدهند که حضور سپاه در مسائل سياسی در مواردی که اگر تعلّل شود به ارزشهای اسلامی و دستاوردهای انقلاب لطمه وارد خواهد شد، مانعی ندارد.» [۲۳]
اما آیا سپاه از ابتدا با اهداف اثرگذاری بر سیاست داخلی تشکیل نشده نبود؟
سپاه ارگانی سیاسی بود؛ جنگ سپاه را نظامی کرد
شاید مرور سخنان سردار محسن رشید، از اعضای نخستین دفتر سیاسی سپاه پاسداران و محقق تاریخ جنگ، تصویری گویا از ساختار سیاسی-نظامی این نیرو به دست دهد. او میگوید که سپاه بخشی از جریان سیاسی بود و از اساس بهعنوان نیرویی نظامی شناخته نمیشد؛ بلکه جنگ بود که سپاه را تبدیل به ارگان نظامی کرد.
او تأکید میکند: «سپاه بخشی از جریان سیاسی بود که میگفت من متعلق به خط امام هستم. سپاه بهعنوان یک بخش مهم در این طیف شناخته میشد… جنگ بود که سپاه را به سلک نظامیگری وارد کرد و امروز سپاه را میتوان یک سازمان نظامی فرض کرد که در دو دههی اخیر، نقش مهمی در تصمیمسازی و تصمیمگیری و اجرای تصمیم داشته است، ولی هنوز نمیتوان نقش ثابتی برای سپاه در حوزهی مدیریت کشور تعریف کرد و نیز نمیتوان گفت که مدل نقشآفرینی سپاه در مدیریت کلان کشور با چه نمونهای مشابهت دارد. سپاه در سالهای اول انقلاب هم نقش راهبردی در مدیریت کلان کشور داشت؛ اما از آنجایی که معتقدم در آن دوران عنوان سازمان نظامی متناسب با ماهیت سپاه نبود، لذا عرض میکنم که ما در سال اول جنگ، طبقهای به نام نظامیانی که در مدیریت استراتژیک کشور نقش درجه اول را بازی کنند، نداشتیم.» [۲۴]
پانوشتها و منابع:
۱. داود علیبابائی. بیست و پنج سال در ایران چه گذشت. تهران، انتشارات امید فردا، ۱۳۸۲. جلد اول صص ۲۸۱ و ۲۸۲.
۲. عزت الله سحابی. نیم قرن خاطره و تجربه. جلد دوم. انتشارات خاوران، پاریس. ۱۳۹۲/۲۰۱۳.
۳. مصاحبه با یحیی صفوی: بنیصدر ما را به جلسه راه نمیداد! سایت رهبر جمهوری اسلامی. این لینک.
۴. مصاحبهی اکبر هاشمی رفسنجانی با مجلهی «پیام انقلاب». به نقل از جلد چهارم کتاب بیست و پنج سال در ایران چه گذشت؛ نوشته داود علی بابائی: تهران، انتشارات امید فردا، سال ۱۳۸۴. ص ۱۳۸۳.
۵. گفتوگوی زینب صفری با سردار محسن رشید: بنیصدر در جنگ خیانت نکرد. سایت تاریخ ایرانی. این لینک.
۶. این لینک از خبرگزاری مهر.
۷ و ۸. بخشی از یادداشت نگارنده در سایت تهران ریویو، مه ۲۰۱۳. این لینک
۹. متن نامهی ۲۴ فرماندهی سپاه به محمد خاتمی را که در ۲۱ تیر ۱۳۷۸ نوشته شد، در این لینک بخوانید.
۱۰. خلاصهای از متن صحبتهای اسماعیل کوثری در برنامهی شناسنامه را در این لینک بخوانید.
۱۱. چگونه جنگندههای سپاه، افتتاح فرودگاه امام را متوقف کردند. مصاحبهی احمد خرم، وزیر راه دولت محمد خاتمی، با سایت کلمه.
۱۲. کروبی؛ دو نامه سرنوشتساز، یک مسیر یازده ساله، بیبیسی فارسی: این لینک.
۱۳. رادیو فردا؛ ۱۴ خرداد ۱۳۸۴. این لینک.
۱۴. منبع: خبرگزاری فارس: این لینک.
۱۵. سپاه تن به انتخابات نمیدهد؛ پیشبینی مهدی کروبی از انتخابات ۸۸. این لینک.
۱۶. نامهی میرحسین موسوی به آیتالله خامنهای. این لینک.
۱۷. این ویدیو نخستینبار در صفحهی فیسبوک محمد نوریزاد منتشر و سپس در سطح گسترده پخش شد. این لینک.
۱۸. این ویدیو
۱۹. نمایندهی ولیفقیه در سپاه در گفتوگو با ایسنا: سپاه مصداقی در انتخابات وارد نمیشود. این لینک.
۲۰. صحیفهی آیتالله خمینی؛ مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ چاپ پنجم؛ جلد ۱۶؛ صص ۱۱۰ و ۱۱۱.
۲۱. متن وصیتنامهی روحالله الموسوی الخمینی.
۲۲. این لینک
۲۳. این لینک
۲۴. گفتوگوی زینب صفری با سردار محسن رشید. سایت تاریخ ایرانی. این لینک.