راپورت خفیهنویس؛ نرمش قهرمانانه و کلهپاچه
امروز کله سحر به دکان کلهپاچهای اصغر گاومیش که از بهترین کلهپاچهفروشیهای خاورمیانه بوده و بعض روسای ممالک عالم منجمله صدراعظم پاکستان، افغانستان، سوریه، ترکیه و چند مملکت دیگر، از یک هفته قبل، کله مخصوص سفارش داده و چهار دهنه حجره و قریب صد میز و چهارصد صندلی داشته، رفته و بعد از میلنمودن یک کلهپاچه کامل با آبلیمو و زرشک، راهی دربخانه شدیم. البته کله را به قیمت یورو حساب مینماید و گران درمیآید، ولی دیگر چه چاره.
وقتی رسیدیم بیت، آقاوحید گفتند آقا با شما کار دارد. هنوز سهچهار ساعتی به قرار ما مانده، ثانیا خبرها را آماده ننموده بودم. سرسری یکچیزهایی را جمع کرده و خیالم راحت بود که وقتی آقا احضار مینمایند، حتما ایشان کاری داشته و دنبال خبر را نمیگیرد. رفتم داخل، آقا یک فقره سیاهه داد دست من که از قرار، برنامه یومیه ایشان بوده و گفت: با توجه به این برنامه، ببین کجا یکساعت وقت اضافه پیدا میکنی که ما در آن ساعت، با هم گفتوگو بنماییم. جهت ثبت در تاریخ ثبت افتاد...
۶صبح؛ نرمش قهرمانانه و میل و دمبل
۶و نیم؛ صبحانه با خانواده
۷صبح؛ رسیدگی به امورعراق و الحشد الشعبی
۷و نیم؛ آموزش زبان انگلیسی، نیمساعت و تصمیمگیری درمورد قطع دروس انگلیسی مدارس شهرستان
۸؛ دیدار با آقاوحید، گرفتن تنخواه برای مراجعان، دریافت کارتابل
۸و بیست دقیقه؛ ویرایش گفتوگو با والده رهبری در مورد وضو داشتن هنگام شیردادن آقا...
۹؛ تماس با سفارت روسیه درمورد وضعیت ادلب و دمشق
۹و سی دقیقه؛ تعیین شتاب علمی ایران برای دهسال آینده
۹و چهل دقیقه؛ نوشتن نامه برای پیام قدردانی از آقای جواد ظریف (سکه فراموش نشود)
ده؛ تعیین مباحث جلسه بعد خبرگان درمورد حج و سهمیه پنجعدد لامبورگینی
دهو نیم؛ تعیین تراز مالی شرکت ایرانسل و رسیدگی به سهام مربوطه
یازده؛ دیدار با زهرا (الهام). دستمال را که نبات گره زدهام بدهم
یازده و نیم؛ دیدار با جانبازان حزبالله لبنان و انتقاد نرم از وزیر خارجه که کوتاهی کرد
دوازده و ربع؛ نماز جماعت
یک بعدازظهر؛ پاسخ به استفتائات چانهزدن بانوان با نامحرم، حرمت دوی چهارصد متر امدادی بانوان، خرید زیرپوش خواهران از برادران جایز است، حکم آب کشیدن بوسیدن فرزند شهید ارمنی
دوی بعدازظهر؛ قرار با کاملیا (منظور شما هستید، نخواستم اسم بنویسم)
سه بعدازظهر؛ دیدار با مداحان و پاسخ به مداحی که به وزیر خارجه فحش خواهد داد و دادن سکه به او
چهار بعدازظهر؛ خواندن آخرین کار موراکامی و حفظکردن یکی از جملهها برای دیدار شب شعر پس فردا ( وحید کتاب را بخر، یادت نرود)
چهار و نیم عصر؛ دادن الگوی معماری و طراحی داخلی به انجمن مهندسان مسلمان و انتقاد از وزیر مسکن
پنج؛ نفرینکردن ملکسلمان که زودتر بمیرد (هفت دقیقه)
پنج و ربع؛ استخاره برای احمدینژاد که جواب بدهم یا نه، بگذارم دق کند، مردک بیشعور
پنج و نیم؛ پاسخ به اشکال تدریس فلسفه و عرفان (درمورد اصطلاحات بگویم غلامعلی بیاید)
شش؛ نوشتن نامه به ظریف برای تشکر بدون هیچ اشارهای به حسن که بفهمد توی جلسه نرود
شش و ده دقیقه؛ تعیین نقشهراه اقتصاد کشور در هفتادسال آینده، با طائب و صلواتی
شش و پانزده دقیقه؛ قرصهای اعصابم را قبل از آمدن مصباح بخورم
هفت؛ دیدار با آیتالله مصباح. دادن سکه، دادن چکارز، پیام برای هفدهنفر که در هشتسال گذشته در سیشل مسلمان شدند
هفت و ربع؛ نماز خواندن و نفرین به همانکه امیدوارم زودتر بمیرد
هفت و ۴۵ دقیقه؛ پیگیری مسابقات لیگ قهرمانان اروپا
هشت؛ تعیین زمان آزادی زندانی انگلیسی، دیروز فال گرفته خوب آمد، دوباره فال بگیرم اگر بد آمد، آزادش نکنند
هشت و ربع؛ صحبت با کفاش دوره دبستان که قرار است خاطراتی از بازیکردن مرا بگوید (روی پارگی جوراب تاکید شود)
هشت و نیم؛ شام، مسواک، خواب
(آقا ابراهیم! دقت کن ببین کدام برنامهها اضافه و کدام حذف شود و قرارمان چه زمانی باشد بهتر است)
خواندم، پاسخ داده، رفتم به خانه.
فعلا والذاریاتی داریم.
میرزا ابراهیم خفیهنویس