راپورت خفیهنویس؛ نعلینها برای که به صدا درمیآید
امروز صبح آقا مرا احضار نموده، فرمودند که همه اسناد و مدارکت را بیاور. بدون اینکه بگویند چه نوع اسناد و مدارکی بیاورم. من هم دو سه وانت از وزارت درخواست نموده و کلیه اسناد و مدارک که لازم بود خدمت آقا برده، پنج شش ساعتی طول کشید تا اسناد محرمانه و خیلی محرمانه و سری و بکلی سری را فقط فایلهایش را توی دو تا اتاق چیدیم. وقتی خدمت آقا رسیدم، فرمودند من سه روز نشسته بودم کتابهای مختلف آمار را خواندم، و حالا شما اگر آمارهای مهمی از کشور داری به من بگو که من بدانم کشور در چه حالی است؟ عرض کردم: آمار به درد شما نمیخورد، شما خودتان بغل واقعیت دارید زندگی میکنید. چطوری نمیدانید قیمتها و آمارها چیست. آقا فرمودند: قیمت کالاها که مهم نیست، آن را بلدم. آمارهای اجتماعی مهم است. من آنها را میخواهم.
گفتم: مثلا قیمت انگور چقدر است؟
فرمودند: فکر کنم باید به کیلویی هزار تومان رسیده باشد.
گفتم: قیمت خیار چقدر است؟
فرمودند: خیلی بالا نرفته، شاید حدود ۳۰۰ تومان کیلویی، آخرین بار که خودم خریدم شصت تومان بود.
گفتم: مثلا زغال اخته چقدر است؟
فرمودند: این را خوب میدانم، دختر کوچک من خیلی دوست داشت، ولی گران بود، کیلویی باید حداقل هزار تومان شده باشد.
عرض کردم: برنج ایرانی درجه یک چقدر است؟
فرمودند: شنیدم به سه هزار تومان هم رسید، آخرین باری که خودم شخصا خریدم، فکر کنم ۶۲۰ تومان شده بود.
عرض کردم: شما خیلی در جریان بازار نیستید، قیمت توت فرنگی ۸۸۰۰ تومان، انگور ۴۹۰۰ تومان، انار ۴۷۰۰ تومان، خیار ۲۲۰۰ تومان، زغال اخته ۱۷۰۰۰ تومان، روغن مایع یک لیتری ۳ هزار تومان، برنج ایرانی ۸۸۰۰ تومان و چای خارجی خوب کیلویی ۳۰ هزار تومان است.
آقا با دست چپ تندوتند یادداشت کردند و بعد به من خیره شدند، انگار خیلی چیز عجیبی گفتهام. فرمودند: مردم بدبخت با این مصیبت چه میکشند؟
یک لحظه احساس کردم تبدیل به یک تیغه تیز دسته دار شده ام، احساس یک ماله را داشتم. عرض کردم: قیمتها بالا رفته، ولی درآمدها هم بالا رفته، خیلی اوقات تورم نشانه رشد است.
فرمودند: مثلا کی تورم بالا رفت که قدرت خرید هم بالا برود؟
گفتم: حدود سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۲.....
فرمودند: یعنی زمانی که من تازه رهبر شده بودم.
عرض کردم: بله، زمانی که شیخ علی اکبرخان صدارت عظمی داشتند.
فرمودند: ولی یادم هست که در زمانی ما بحث کردیم و من بخشی از وزارتخانهها را کنترل میکردم.
عرض کردم: بله، شما روی تقریبا همه وزارتخانهها نظارت داشتید، مثل کشور و خارجه و صدا و سیما و اطلاعات و اینها..... و وزارتخانههای اقتصادی دست اکبر آقا بود. یعنی واقعا اگر شما آن وزارتخانهها را کنترل نمیکردید، اکبر آقا نمیتوانست روی اقتصاد کار کند.
آقا فرمود: وزارتخانههایی که من اداره میکردم چطور بود؟
عرض کردم: خیلی بد، بعد یک دفعه احساس خطر کردم، گفتم: خیلی بد نبود، حتی میشود گفت خیلی خوب بود.
آقا عصبانی به من نگاهی کرد و گفت: آمارهای اصلی مسائل اجتماعی ایران را بگو، می خواهم روی یک تئوری کار کنم برای رهبری جهان امروز.....
عرض کردم: فکر کنم طبقه فرادست در ایران حدود پنج درصد جمعیت است که ۹۵ درصد ثروت را دارد، حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد در شرایط فقر زندگی میکنند و بقیه حدود ۵۰ درصد طبقه متوسط هستند که تا سه ماه دیگر با همین وضع تبدیل به طبقه فرودست میشوند.
آقا فرمودند: اینکه میگوئید طبقه فرادست پنج درصد هستند، یعنی چهار میلیون را از کجا آوردید؟
عرض کردم: سورنا ستاری گفته همه معتادان پولدار هستند، ما چهار میلیون معتاد داریم که همینها افراد پولدار هستند. میشود پنج درصد.
آقا فرمودند: یعنی همان مرفهین بیدرد و کراواتیها و یقه سفیدها و ملاکان و بورژوازی کثیف و فئودالها؟
عرض کردم: نه استاد، این حرفها مربوط به چهل سال قبل بود، الآن پولدارها کارمندان عالیرتبه دولت، روحانیون، فرماندهان سپاه و بسیج و مداحان و روضه خوانان هستند.
آقا فرمودند: پس از بورژوازی کثیف کجا رفت؟
عرض کردم: رفت حمام تمیز شد الآن جزو طبقه متوسط است که دارد فقیر میشود.
آقا فرمودند: مفاسد اجتماعی چی؟
عرض کردم: سن روسپیگری به زیر ده سال رسیده.
آقا یکی زد توی سر خودش و گفت: زیر ده سال؟
عرض کردم: بله، میزان ناراضیهای ما به اندازه ناراضیهای چین است.
آقا تعجب کرد، گفت چین یک و نیم میلیون جمعیت و حدود ۷۰ میلیون ناراضی دارد.
آقا فرمودند: یعنی حدود ۵ درصد و ما هم پنج درصد ناراضی داریم.
عرض کردم: درصدمان برابر نیست تعدادمان برابر است، هر دو کشور ۷۰ میلیون ناراضی دارند.
آقا فرمودند: اعتیاد نسبت به جهان چطور است؟
عرض کردم: میزان معتادان هند اندازه ماست.
آقا فرمودند: یعنی ۵ درصد هندیها معتاد هستند.
عرض کردم: نه، درصد نه، تعداد. هم ما و هم هندیها ۴ میلیون معتاد داریم.
آقا فرمودند: وضعیت عصبی مردم؟
عرض کردم: ۳۵ درصد اختلالات روانی در تهران داریم که در برخی مناطق تا ۸۰ درصد هم میرسد، گاهی تا ۱۰۰ درصد، معمولا موقع برگزاری نماز جمعه.
آقا فرمودند: این را که جدی نمیگوئید؟
عرض کردم: مطمئن باشید هیچ چیزی که شما را خوشحال نکند، شوخی نیست.
آقا فرمودند: خیلی ممنون، جلسه را تمام کنیم.
عرض کردم: البته به نظر من همه این اهداف خوب است و ما واقعا داریم به جامعه اسلامی میرسیم، الآن ما در رده ۱۰۵ کشورهای شاد هستیم، در میان ۱۳۵ کشور، و فقط عراقیها از ما غمگین ترند، و آنها واقعا مومن تر از ما هستند.
آقا فرمودند: بس است، آمار دیگر نمیخواهم.
عرض کردم: فقط همین که یازده میلیون مجرد داریم، که در سن ازدواج هستند.
آقا فریاد زدند: برووووووووو بیرون
عرض کردم: ضمنا ۲۰۰ هزار معتار به الکل داریم.
یک دفعه دیدم یک لنگه نعلین خورد پشت سرم، فهمیدم واقعیت کمی دردناک است.
میرزاابراهیم خفیهنویس