سال ۱۳۷۴ به روایت هاشمی؛ شکلگیری کارگزاران و رای اول شدن فائزه
روزنوشتهای سال ۱۳۷۴ اکبر هاشمی رفسنجانی، دومین کتاب روزنوشتهای اوست که پس از مرگش منتشر شده است؛ روزنوشتهایی که ۱۳ عنوان آن در زمان حیاتش و با مقدمهای نسبتا تفصیلی از خود او منتشر میشد و اکنون این وظیفه را فرزند ارشدش، محسن، برعهده گرفته است.
آنچنانکه در مقدمه کتاب آمده است، ۲۱ عنوان دیگر از این روزنوشتها که تا دیماه سال ۱۳۹۵ را شامل میشود، موجود است و هنوز منتشر نشده، اما به نوشته محسن هاشمی «دفتر نشر معارف، متن تمامی خاطرات نگاشتهشده را به لوح فشرده منتقل کرده است که درصورت آسیب دیدن یادداشتها، نسخههای دیگری وجود داشته باشد»(ص ۳۱)
به سنت همیشگی، تدوین و تنظیم این کتابها برعهده یکی از اعضای خاندان هاشمی است. سالهای اول انتشار این روزنوشتها، فرزندانش (مهدی، یاسر، فاطمه و…) این کار را برعهده داشتند و اکنون نوبت به نوهها رسیده است. چنانکه مسئولیت دفتر نشر معارف (بهعنوان ناشر آثار و کتابهای مرتبط با هاشمی رفسنجانی) نیز اینک برعهده عماد هاشمی، فرزند محسن هاشمی است.
غیبت آیتالله هاشمی رفسنجانی را از همان انتخاب تیتر کتاب میتون احساس کرد: «مرد بحرانها». تیتر یا عنوان کتاب که عموما ازسوی اکبر هاشمی رفسنجانی انتخاب میشد، بیشتر توصیف وضعیت آن سال بود تا توصیف شخص، اما تیتر این کتاب، بیشتر توصیف شخص است. از قرار، آنهایی که چنین تیتری را برگزیدهاند، به این نکته توجه نکردند که این خاطرات با ضمیر سوم شخص نوشته شده است و کمتر کسی، خود چنین لقبی را در کتاب به خودش میدهد، بلکه اجازه میدهد مطالب کتاب، خود بیانکننده تلاشهای او باشد.
سال ۷۴ با حوادثی چون تورم ۴۹درصدی، گران شدن لحظهای دلار، ورود حزب کارگزاران سازندگی به صحنه سیاسی کشور، تحریم آمریکا، انتخابات مجلس پنجم، سال سفرهای استانی برای افتتاح بسیاری از پروژهها و… همراه است که درباره هر کدام از این رخدادها بهتناسب، نکاتی آورده شده است. هاشمی البته در این سال نیز مانند سالهای گذشته از ورزش و شنا، دیدار با اقوام (بهویژه بیماری و مرگ مادرش)، کتابخوانی، سرکشیهای سرزده به برخی مکانها و… نوشته، اما بهطور طبیعی، آن بخشی از خاطرات او در منظر افکار عمومی جالب توجه میشود که تاکنون کمتر اطلاعاتی درباره آنها به بیرون درز کرده است.
گزارشهای مختصر از دیدار با رهبری
حجم خاطرات هر روزه به تناسب اهمیت رخدادها کم و زیاد میشود و این حجم بهخصوص در سفرهای استانی نویسنده و بازدید از پروژههای اقتصادی، گاه تا چند صفحه افزایش مییابد، چراکه هاشمی در تشریح و توصیف پروژهها، بسیار دقیق و با جزئیات عمل کرده است. برای نمونه، روزنوشتهای روز جمعه ۱۸ فروردینماه، با عکسها و پانوشتها ۹ صفحه را شامل میشود که ۶ صفحه آن فقط نوشته است، درحالی که برخی روزنوشتها بهرغم اهمیتی که دارد، بسیار تلگرافی و مختصر نوشته شده است.
از جمله این موضوعات، دیدارهای هفتگی است که آقای هاشمی با آیتالله خامنهای داشت. این دیدارها عموما شبهای یکشنبه رخ میداد و مسائل مختلف مملکتی در هر حوزه و موضوعی مورد بحث قرار میگرفت، اما کمتر پیش آمده است که آقای هاشمی نظر آیتالله خامنهای را در زمینه موضوعی مورد اختلاف انعکاس دهد و لذا بیشتر عنوان موضوعات آمده است. برای نمونه، شب یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۷۴، بحثی درباره انتخاب نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی-بهجای احمد خمینی- صورت میگیرد که هاشمی بدون اشاره به محتوای بحث، مینویسد «مذاکره ناتمام داشتیم»(ص۱۳۱)، یا «شب (۱۴ آبانماه) مهمان رهبری بودم. درباره مسائل افغانستان، روسیه، آذربایجان، کشته شدن اسحاق رابین و مسائل مربوط به عبدالکریم سروش و دانشجوها و انصار حزبالله مذاکره کردیم»(ص ۴۹۹) یا درباره انتخابات مجلس و فهرست رد صلاحیتها مینویسد که «درمورد مردودان صلاحیت شورای نگهبان و انتخابات بحث کردیم»(ص ۷۲۲). در برخی از مقاطع و البته به ندرت، دیدگاه آقای خامنهای را هم انعکاس میدهد، مثل مورد آتش زدن کتابفروشی مرغ آمین که از قرار، آیتالله جنتی در نمازجمعه از این اقدام حمایت کرده بود و درمقابل، هاشمی درمورد دیدار با رهبری مینویسد: «هر دو اتفاق نظر داشتیم که مضر است و باید بهنحوی جبران شود»(ص۳۷۲). در شهریورماه ۷۴ کتابفروشی انتشارات مرغ آمین بهخاطر انتشار رمان «و خدایان دوشنبهها میخندند» ازسوی انصار حزبالله به آتش کشیده شده بود.
برخی از این دیدارها نیز با وزرا یا نهادهایی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی بود که هاشمی هم حضور داشت و جالب توجه اینکه این دیدارها دو بخش داشت: «در مذاکرات رسمی، صحبتها بر محور موفقیتها و آثار مثبت دور میزد، ولی در مذاکرات خصوصی که قرار شد محرمانه بماند، آیتالله خامنهای از اینکه شورای عالی انقلاب فرهنگی، اقدام جدی درموارد مبارزه با تهاجم فرهنگی و مخالفتهای دشمنان با ولایت فقیه و موذیگری روشنفکران انجام نداده، گله کردند و ضمن ستایشهای مبالغهآمیز از اعضای مشخص، خواستند که آنها باید فعالتر باشند؛ بهخصوص که شورا منصوب رهبری و از این حوزه است.» هاشمی در ادامه مینویسد: «صلاح ندیدم که در این خصوص مباحثه شود و گفتند که بعدا خصوصی در اینباره با من صحبت میکنند.»(ص ۵۷۱)
فشارهای انصار حزبالله و انعکاس آن در دولت و نهادها
انعکاس فشارهای انصار حزبالله در این سال و دخالتهای دفتر رهبری در برخی از امور در بخشهای دیگر روزنوشتها آمده است: «نماینده دفتر رهبری در دانشگاه تهران آمده و… برای دعوت از مدیران یکی از دانشگاههای آمریکا اجازه میخواست و از آزارهای بچههای مدرسه حقانی و دفتر رهبری شکایت داشت»(ص ۳۵۱) یا در جلسه مورخ ۲۲ آذر شورای عالی انقلاب فرهنگی «روسای چند دانشگاه کشور آمدند. از مشکلاتشان که در اثر دخالت انجمنهای اسلامی و نمایندگان رهبری و دانشجویان حزباللهی بهوجود آمده، شکایت داشتند و کمک خواستند»(ص ۵۵۸)
پشت صحنه شکلگیری و ورود کارگزاران سازندگی
انتخابات مجلس و ورود جریانی به نام کارگزاران سازندگی، ازجمله موضوعاتی است که هاشمی در جایجای روزنوشتها به آن پرداخته است. این ماجرا از زمانی آغاز شد که جامعه روحانیت مبارز پیشنهاد هاشمی را نپذیرفت و از قراردادن ۵ نفر افراد منتسب به هاشمی، امتناع کردند.(ص ۵۶۵) نتیجه این شد که دیماه همان سال «آقای کرباسچی در ماشین من بود و ضمن توضیح کارها، راجعبه انتخابات هم صحبت کرد. مایل است اجازه دهیم جمعی از وزرا، لیست نامزدهای انتخابات مجلس بدهند. نظر رهبری هم همین است، اما نمیخواهند فاش شود. آقای ناطق نوری هم تلفنی گفت، بیشتر دارند به این نتیجه میرسند که ائتلاف نشود و لیست معارض داده شود»(ص۶۲۲)
روز ۲۷ دیماه اما مجموعه (کارگزاران) به این جمعبندی میرسند که « لیست نامزدهای انتخابات برای تهران بدهند» نکته جالب توجه این که آقای هاشمی مخالف انشعاب بودند در حالی که به نوشته خودش« آیتالله خامنهای نظرشان این بود که بهتر است لیست دیگری باشد که انتخابات جدی شود تا مردم برای شرکت در انتخابات، انگیزه پیدا کنند»(ص ۶۳۴)
شب همان روز، حسین مرعشی بیانیه جمع ۱۶نفره را میآورند و هاشمی بیانیه را میخواند و مینویسد: «خوب نوشتهاند، فقط چند اصلاحیه کوچک نیاز داشت… احتمال جدی است که بخش قابلتوجهی از آرای جامعه روحانیت مبارز، بهعلاوه بخشی از آرای رادیکالها را جذب کنند، چون لیستشان جامع همه گرایشات است»(ص ۶۳۵)
حدود ده روز بعد، آقای خامنهای در دیدار با هیات وزیران از «اعلام بیانیه گروه ۱۶نفری [کارگزاران]، اظهار عدم رضایت کردند… پس از افطار، علت تغییر نظرشان را خصوصی پرسیدم که قرار شد بعدا بگویند»(ص ۶۴۷) در صحبت تلفنی آقای هاشمی سه راهحل پیشنهادی لیست اولیه، لیست بدون وزرا و انصراف گروه از دادن لیست را مطرح میکند که «همان راه دوم یعنی امضای معاونان و شخصیتهای غیروزیر را ارجح میدانند و انصراف و راه سوم را نمیپسندند»(ص ۳۴۸)
تغییر نظر آیتالله خامنهای را هاشمی در برخی از ملاقاتهای بعدی خود هم بهنوعی انعکاس میدهد: «علیمحمد بشارتی، وزیر کشور آمد؛ اظهار تعجب کرد از اظهارات آیتالله خامنهای در ملاقات با دولت که گفتم ناراحتی ندارد»(ص ۶۴۹) در نهایت در دیدار خصوصی هفتگی(یکشنبه ۸ بهمن) ماجرای مخالفت آقای خامنهای را با خودش مطرح میکند: «علت تغییر عقیده ایشان را پرسیدم که ابتدا موافقت با اقدام وزرا را داشتند و سپس مخالف بودند که دلیل آن برای من هم روشن نشد»(ص ۶۵۳)
رد نکردن اعضای نهضت آزادی ازجمله توصیههای هاشمی است به وزیر کشورش، وقتی او گزارشی از روند پذیرش نامزدها ارائه میکند: «تاکید کردم که در مراحل مقدماتی، اعضای نهضت آزادی را رد نکنند و نصیحت کردم که وزارت کشور از اقدامات خطی پرهیز کند»(ص ۶۸۷)
دوم اسفندماه ناطق نوری به دیدار هاشمی میآید: «از تبلیغات سنگین کارگزاران و از اینکه آنها از نام من زیادی استفاده میکنند و اینکه فائزه هم با آنهاست، انتقاد داشت؛ گفتم این وضع را خودتان و با نظر رهبری پیش آوردید که به پیشنهاد من (گنجاندن ۵ نفر در لیست جامعه روحانیت مبارز) توجه نشد.»(ص ۷۲۲)
شورای نگهبان گروهی از نمایندگان و نامزدهای شناختهشده را رد میکند، هاشمی درباره این لیست با آقای خامنهای صحبت میکند، اما نکتهای درباره نظر او نمیگوید؛ برخلاف خاطرات سال ۷۰ که برای تایید برخی از اعضا وارد مباحثه و گفتوگو با آقای خامنهای میشد، اینجا و دستکم در روزنوشتها نشانی از این مقاومت و بحث دیده نمیشود. هاشمی مینویسد که «بسیاری ازجمله مهدی کروبی از برخورد خطی شورای نگهبان شکایت کردند… تا آخر شب، جمعی از مردودشدگان آمدند، دلم برایشان سوخت؛ دیگر کاری هم نمیشود کرد.»(ص ۷۳۳)
آیا فائزه هاشمی رای اول تهران را آورد؟
در انتخابات سال ۷۴ مجلس شورای اسلامی، اخبار ضد و نقیضی از میزان رای فائزه هاشمی رفسنجانی به گوش میرسید، اما تقریبا کمتر مقام رسمی یا نهاد رسانهای رسمی در این زمینه مطلبی منتشر کرد. روزنوشتهای هاشمی در این زمینه برخی ابهامات درباره رای اول شدن دخترش را تا حدودی برطرف میکند، اگرچه درنهایت تصریحی نمیکند که رای نهایی فائزه چه میزان بوده است. در آن سال، ناطق نوری رای اول مجلس را بهدست آورد، اما شایعهای قوت گرفته بود که رای اول را فائزه آورده بود. هاشمی چند روزی قبل از انتخابات، از یک نظرسنجی در این زمینه خبر میدهد: «برخی سنجش افکارها میگویند، فائزه ما بیش از تمام نامزدها رای دارد، حدود ۶۵ درصد که بعید میدانم چنین باشد.»(ص ۷۵۶) روز شنبه بعد از رایگیری(۱۹ اسفند،۱۳۷۴): «تعدادی از صندوقهای تهران، مشخص شده -از حدود هفتاد هزار رای- که تا آخر شب مرتب شده، فائزه اول و آقای ناطق با ۷۰۰ رای اختلاف، دوم است»(ص ۷۶۷) و روز یکشنبه بعد از رایگیری: «بهطور عموم، در اکثر موارد لیست جامعه روحانیت مبارز، کمی از کارگزاران جلو بود؛ ولی فائزه ما، در اکثر موارد از همه بیشتر بود، بهجز در قیطریه و تجریش و لواسانات»(ص ۷۶۸) و در نهایت هنگامی که رای را از رادیو میخوانند، آقای هاشمی مینویسد: «آقای ناطق نوری اول و فائزه دوم اعلام شدند؛ با تفاوت ۴۰۰ رای؛ به نظر بعضیها، عمدا در این مقطع خواندند که اولین اعلان، رئیس مجلس اول باشد»(ص۷۶۹)
آخرین اظهارنظر آقای هاشمی درباره انتخابات به روز سهشنبه (۲۲ اسفند) بازمیگردد، درحالیکه ۴ روز از انتخابات گذشته و تقریبا نتیجهها مشخص است. او به شمارش آرای وزارت کشور اشاره میکند که از شمارش آرای فرمانداری و هیاتهای اجرایی دقیقتر است و بر این اساس مینویسد: «در نتیجه شمارش آنها (وزارت کشور)، از دیشب فائزه جلو افتاده است»(ص ۷۷۳)