فیلمفارسی امنیتی و گاندوی تیزدندان اطلاعاتی
در سال ۱۳۵۹، فیلمی به نام «سرباز اسلام» به کارگردانی امان منطقی روی پرده رفت؛ فیلمی که تمام مشخصههای سینمای پیش از انقلاب را داشت و فقط قهرمان اصلی داستان نماز میخواند، ریش داشت و برای اسلام و پیروزی انقلاب مبارزه میکرد. این متغیرها را اگر از فیلم بگیری، با یک فیلم اکشن ایرانی مواجهیم که نمونههای بسیاری از آن پیش از انقلاب به نمایش درآمده بود؛ پسری پولدار که عاشق دختر فقیر میشود حالا اینجا جای خود را به پسر یک ارتشی از خانوادهای امنیتی (ساواکی) داده که عاشق دختری انقلابی شده است و باقی ماجرا.
در کارنامه امان منطقی فیلمی همچون «پهلوان مفرد» وجود دارد که در آن ناصر ملکمطیعی و رضا بیک ایمانوردی ایفای نقش میکنند. اما او پس از انقلاب، فقط ۳ فیلم کار کرد که یکی از آنها «مفسدین» نام داشت، فیلمی که آن هم همان عناصر برشمرده در مورد «سرباز اسلام» را به شکلی دیگر دارد و شاید بتوان برای آنها یک ژانر تعریف کرد: فیلمفارسی انقلابی!
اما در سالهای جنگ هشتساله ایران و عراق، دیگر نشانی از آن فیلمها نبود و شاید بتوان گفت جای خود را به ژانری داد که در ایران «سینمای دفاع مقدس» نامیده میشود. کارگردانهایی همچون ابراهیم حاتمیکیا و احمدرضا درویش در این ژانر شهرت یافتند.
تا اینکه در سالهای بعد، با فیلم «راننده سفیر» (۱۳۷۲) به کارگردانی حبیبالله بهمنی، برای نخستینبار قهرمانان یونیفرمپوش بسیجی و سپاهی فیلمهای دفاع مقدس، جای خود را به ماموران لباس شخصی اطلاعاتی دادند.
از اینجاست که شاهد شکلگیری یک سینماـتلویزیون امنیتی میشویم؛ جاییکه حتی به اذعان علی فلاحیان، وزیر پیشین اطلاعات، برای خود کارگردان تربیت کرد تا بتواند در زمان مشخص از پرده نقرهای بهنفع خود استفاده کند. در این دوران، فیلمهایی همچون «فرار از جهنم»، «۵۰ روز التهاب» و «روز شیطان» هم ساخته شد، اما هیچکدام در گیشه موفق نبودند.
با روی کار آمدن سیدمحمد خاتمی، فضای سینمای ایران تغییر کرد؛ اینجا بود که کمکم مامورهای امنیتی در فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا ظهور کردند و بهنوعی مقابل قهرمانهای جنگی فیلمهایش ایستادند؛ وقتی که سلحشور (با بازی رضا کیانیان) مقابل حاجکاظم (با بازی پرویز پرستویی) میایستد و به او میگوید: «دورهات گذشته مربی!»
این نگاه در فیلمهای دیگر هم وجود دارد، اما همان موقع فیلمی همچون «ضیافت» مسعود کیمیایی هم ساخته شد که در آن مامور لباس شخصی فیلم، دنبال پرونده مفاسد اقتصادی بود. «به رنگ ارغوان» حاتمیکیا هم در همین دوران ساخته شد، اما پشت سد بلند ممیزی ماند تا سرانجام در دوران محمود احمدینژاد روی پرده رفت. فیلمی که این بار بهطور مستقیم ماموران امنیتی را نشان میدهد که شنود میکنند، تعقیب و مراقبت میکنند، گزارشهای رمزگذاریشده ارسال میکنند و البته سرانجامی متفاوت با آنچه مخاطب پیشبینی میکند، برایش تعریف میشود.
البته این چند فیلم در گیشه با موفقیت روبهرو شد؛ اما شاید آمار بالای شکستها دربرابر پیروزیها در گیشه سینما بود که وزارت اطلاعات و دستگاه فرهنگیـامنیتی را مجاب کرد تا سینما را به حال خود رها کنند، یا دستکم برای مدتی بهطور مستقیم وارد حوزه هنر هفتم نشوند. از اینجاست که آنها از تلویزیون بهعنوان ابزار کار استفاده میکنند. این جابهجایی البته بعد از اعتراضها به نتایج انتخابات سال ۸۸، کمی تغییر کرد و به ساختِ فیلمهایی نظیر «قلادههای طلا»، «پایاننامه» و چندین فیلم دیگر با مضمون اطلاعاتیـامنیتی منجر شد.
اما تلویزیون فرصت خوبی برای نمایش فیلمهای اطلاعاتیـامنیتی بود؛ سریالها و فیلمهایی که نگران شکست در گیشه نبودند و به همین دلیل با هر کیفیتی روی آنتن میرفتند. جدا از میزان استقبال شهروندان از کلیت تلویزیون، این فیلمها نیز تاثیرگذاری موردنظر را نداشتند. به همین دلیل سیاستگذارهای فرهنگیـامنیتی به صرافت آن افتادند که برای چنین فیلمهایی از همکاری با نامهای بزرگ بیشتر بهره بگیرند. اینجاست که سریالهایی همچون «پیدا و پنهان»، «تعبیر وارونه یک رویا»، «پازل» و «آسمان من» ساخته شد؛ مجموعههای تلویزیونی که با بازیگرها و کارگردانهای مطرح تلاش کردند تا از طریق جادوی تلویزیون، مردم را با ماموران اطلاعاتی و امنیتی آشتی دهند.
آخرین نمونه این سری مجموعههای تلویزیونی، «گاندو» است که در ۳۰ قسمت، از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد؛ سریالی که اینبار سازمان اطلاعات سپاه پاسداران را در جریان پرونده جیسون رضاییان نشان میدهد. این سریال تلاشی روشن است برای معرفی و نمایش اطلاعات سپاه بهعنوان نهادی که در آن بازجوییها بدون چشمبند و بدون بیاحترامی است، شنودها همیشه با مشکل صدور حکم مقام قضایی روبهروست و «جاسوسها» همگی در تلههای متعدد نیروهای امنیتی گیر میافتند و در آخر، این اطلاعات سپاه است که با اشراف جهانیاش، میتواند معادلات را تغییر دهد.
«گاندو» میخواهد تمام پروندههای سالهای گذشته را بهنوعی مرتبط با هم نشان دهد. سریال با اینکه در ابتدا میگوید برای عدم شناسایی، اسامی و مصادیق تغییر کرده است، از آنجاکه بیشتر به دنبال استفاده ابزاری از جعبه جادویی برای رساندن پیامش است، با مصداقسازیهای عیان، گرههای داستان را آشکارا نشان میدهد. از همین روست که کارگردان و تهیهکننده از بیان برخی موارد در مصاحبههای خود هیچ ابایی ندارند.
اما بیان این همه موضوع در یک سریال حتی صدای علی ربیعی (با نام مستعار عباد) را که خود سالها در وزارت اطلاعات در سطح معاونت مشغول به فعالیت بود، درآورد. برادر عباد، که حالا سخنگوی دولت است، میگوید: «کاش تمام پرونده را نشان میدادید.» او نمیگوید کجای داستان پنهان مانده است، اما وقتی خبرها را مرور میکنیم، دعوای وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه پاسداران نشان میدهد که او از کجا ناراحت است. اما از سوی دیگر، کارگردان سریال بهصراحت برای دیگران، بهخصوص آقای سخنگو، خطونشان میکشد و میگوید: «سریال گاندو این هشدار را میدهد که بههیچوجه نباید حریم خصوصی مردم ایران ناامن شود، مگر آنکه فردی جاسوس و خائنِ به وطن باشد، که آن هم صرفا با حکم قوهقضاییه امکانپذیر خواهد بود و قاعدتا کسانی که ریگی به کفش دارند، از جستوجو نگران میشوند.»
همین است که شاید بشود «گاندو» را نه فقط ماجرای جیسون رضاییان، بلکه خطونشانی برای دیگران دانست. در واقع، سریالی که میخواهد به همه این پیام را بدهدــ همانطور که هم کارگردان تاکید دارد و هم در بخشهایی از سریال به آن اشاره میشودــ که هرچند سخت است، اما ما حکم تجسس میگیریم، از زندگی خصوصی شما هرچه بخواهیم درمیآوریم، اگر هم چیزی نبود حتما باید گفت «حلالمان کنید».
اما ماجرای این پیام وقتی جالب میشود که کارگردان سریال نمیخواهد یا نمیتواند بگوید که تهیهکننده اصلی این سریال کیست و وقتی با پرسش درباره نهاد سفارشدهنده مواجه میشود، میگوید: «موسسه شهید آوینی، در واقع سفارش مردم است. این سریال جزو معدود سریالهایی است که جزو مطالبات واقعی مردم بوده است.»
همان مردمی که ممکن است گاه زیر دندانهای تیز گاندوی اطلاعاتی ایران بیفتند، کتک بخورند، متهم شوند، پروندههای نداشته برایشان ساخته شود و در آخر، روزی در تلویزیون اعتراف کنند؛ اعترافاتی که تا امروز کمتر کسی در دنیای آزاد به آنها استناد کرده است.
این گاندوی تیزدندان یک بار دیگر از جادوی تصویر برای رساندن پیام خود استفاده کرده است، جادویی که در ۴۰ سال گذشته، همواره خود را بهروز کرده است اما با شیوههای ارسال پیامش، درست مثل همان «سرباز اسلام»، به یک فیلمفارسی امنیتی تبدیل میشود.