کار هنری سخت است؛ وقتی «زن» باشی سختتر
نيلوفر اسدی، فيلمساز، نويسنده، گرافيست و نقاش است. او شهریور ١٣٦٢ در تهران بهدنیا آمد و تحصیلاتش را در رشتههای گرافیک، نقاشی و طراحی دکوراسیون داخلی در ایران به پایان رساند.
او همزمان که قلم را بر بوم میکشید، به نوشتن داستان کوتاه و نمایشنامه روی آورد و در دورههای آزاد کارگردانی، نمایشنامهنویسی و بازیگری مشغول به فعالیت شد.
نیلوفر، در سال ١٣٩١ گروه هنری «نود و یک» را تأسیس کرد و از آن تاریخ تا به امروز، فعالیتهای هنری خود را تحت این نام انجام میدهد. او پس از مهاجرت به آمریکا، وارد دانشگاه آكادمی آف آرت"Academy of Art University " شد و در حال حاضر دانشجوی «مستدر فاين آرت» در رشته فيلمسازی است. او پس از ورود به آمريكا در پی به تصوير كشيدن دغدغه هايش و آنچه منجر به رنج آدمی میشود و استقلال و آزادی او را به مخاطره میاندازد، دو نمايش به روی صحنه برد. آثاری كه به گفته خودش ناملايمات تاريخی، محدوديت های فرهنگی، اجتماعی و رنج های نهفته در فرهنگش را به چالشمیکشید.
«اُپرای یورک» نخستین کار نیلوفر اسدی پس از مهاجرت به آمریکا بود. او در این نمایش، دنیای پرتلاطمی را به تصویر کشید که در آن، انسانها برای کسب قدرت و ماندن در مسند آن، دست به جنایت، شکنجه، تجاوز و نسلکشی میزنند تا بقای خود را تضمین کنند. اُپرای یورک حاصل سهسال تحقیق و بررسی بر روی مسائل خاورمیانه و جنگجهانی دوم بود. او پس از این اجرا، پرفرمنسی در غالب رقص معاصر با عنوان " Dance of shadows " به روی صحنه برد.
به بهانه کار جدید نیلوفر اسدی که قرار است در پایان همین ماه بهروی صحنه برود، با او به گفتوگو نشستیم.
ایران اینترنشنال: علاقه تو به تئاتر از کجا شروع شد و چه زمانی احساس کردی که با هنر میتوانی خود را بیان کنی؟
نیلوفر اسدی: این اتفاق به زمان کودکی من برمیگردد. پدرم نقاش بود و در یک کارگاه کوچک که در خانه درست کرده بود، فعالیت میکرد. من سهساله بودم و پدرم را میدیدم که چگونه برروی یک بوم سفید، رنگ میپاشد و طرح میزند و به آن جلوه میدهد. از همان زمان به هنر و دنیای رنگ و نقاشی و خط، علاقهمند شدم. بعدتر وقتی بزرگتر شدم، وارد هنرستان شدم و این علاقه با من بزرگ شد. در من این احساس بهوجود آمد که میتوانم احساس درونی خود را بیپروا و بدون هیچگونه محدودیتی بیان کنم. تازه وارد مقطع راهنمایی شده بودم که اولین نمایشنامه زندگیام را نوشتم و خودم کارگردانی کردم. با استقبال زیادی همراه شد. مدیر مدرسه از پدرم خواست که من در این عرصه فعالیت کنم، اما پدر بهشدت مخالف بود.
ایران اینترنشنال: پدر با وجود اینکه هنرمند بود و نقاش، اما با اینکه تو به هنر تئاتر روی بیاوری مخالفت میکرد! علتش چه بود؟
نیلوفر اسدی: تصور من بر این است که مخالفت پدرم ریشه در محدودیتهای جامعه داشت و تصورات یک جامعه مردسالار از یک زن هنرمند. تفكر پدر اين بود كه فضای سالمی در حوزه نمايشی برای زنان وجود ندارد. همین تفکر باعث شد که از من یک جنگجو ساخته شود. بزرگتر که شدم، مخالفتهای پدر باعث شد که من برای رسیدن به خواستههای هنریام در یک نبرد تنبهتن قرار بگیرم. تمام سختیها را به جان خریدم تا در مسیری که علاقه داشتم، گام بردارم.
ایران اینترنشنال: در آمریکا دو کار پربازدید ارائه دادهای. آیا در ایران هم بههمیناندازه جدی به تئاتر نگاه میکردی؟
نیلوفراسدی: در دوران دانشجویی بسیار جدی فعالیت میکردم و زمانی که وارد کارگاه «مکتب تهران» شدم، این فعالیتها بیشتر و جدیتر شد. بعدتر هم تئاترهای مستقل کار کردم و زمانی هم که آمدم آمریکا، احساس کردم در کنار تحصیل باید کار تئاتر را بهعنوان یک نقد اجتماعی انجام بدهم.
ایران اینترنشنال: نخستین موضوعی که پس از مهاجرت تصمیم گرفتید آن را بهروی صحنه ببرید، چه بود؟
نیلوفر اسدی: موضوعی که انتخاب کردم، به خیلی قبلتر برمیگردد. حدود چهار یا پنج سال پیش، قبل از مهاجرتم در بزنگاهی از شرایط سیاسی-اجتماعی ایران، احساس کردم که یک حرف نگفته و یک درد تلخ درمیان جوانان وجود دارد که درحال ریشه دواندن است و نمیتوانیم آن را بیان کنیم. بدون هیچ تصوری، تصمیم گرفتم که این درد را بهصورت نمایش بهاجرا دربیاورم، مشغول نوشتن داستان شدم. حرف تمامی نداشت. جنگ داخلی، جنگ خارجی، بیثباتی و نبود امنیت و مشکلات اقتصادی که دامنگیر مردم شده بود. من با محوریت همین مسائل، مشغول به نوشتن شدم و سه سال زمان بُرد. هشتبار این نمایشنامه را بازنویسی کردم و تبدیل شد به «اُپرای یُورک».
ایران اینترنشنال: بدون شک برای اجرای نمایشنامهای که سهسال زمان صرف نوشتن آن کردی، باید یک تیم قوی انتخاب میکردی و این در جامعهای که فارسیزبانانش در اقلیتاند، کار راحتی نیست. درسته؟
نیلوفر اسدی: بله كار راحتی نبود، و چالش های بسياری هم بهمراه داشت و البته يافتن افراد با مهارت کافی بسيار دشوار بود. از همين روی با حمايت خانم نازی كاويانی عزيز، توانستم ورك شاپی برگزار كنم و تنی از علاقه مندان به تئاتر در آن شركت كردند، و البته اكثريت هيچ تجربه ايی در اين زمينه نداشتند. و در نهايت پس از پنج ماه توانستم ماحصل آن را به صحنه برم. و جای خوشحالی دارد که برخی از اعضاء همان گروه بعدتر به تئاتر علاقه مند شدند. لازم بذكر است نمايش اُپراي يورك جايگاه ويژه ای در زندگی من دارد، در يك بزنگاه سخت، و برايی به صحنه آوردنش بسيار رنج كشيدم. نمايشی با مضمون جنگ، خشونت، تجاوز و شكنجه. حال بايد ديد چه بر سر انسانی بی گناه میآید تا از او يك خونخوار واقعی ساخته میشود كه برای ماندن در مسند قدرت دست به هر كاری میزند.
ایران اینترنشنال: چرا نام «اپرای یُورک »را برایش انتخاب کردی؟
نیلوفر اسدی: البته عنوان نمايش بارها تغيير كرد، و در نهايت اسم اُپرای يورك را برای آن انتخاب كردم. در واقع اُپرای يورك يا شايد بهتر بگویم ركوئيمی برای يانك، بر اساس Requiem Mass in D minor نوشته شد. ركوئيمی كه موتسارت موفق به اتمامش نشد. و من تحت تاثير اين اثر فاخر صحنههای نمايش را نوشتم، و تمام وقايع در بازه ای از زمان در يك اُپرای متروكه به نام يورك اتفاق افتاد و شخصيت اصلی نمايش در پايان موفق به نواختن ركوئيمی كه در دوازده سالگی ساخته بود، شد و در آخرين صحنه زندگی را وداع مي گويد. با اين تفاوت كه بالاخره پيش از مرگش موفق به نواختن آن میشود.
ایران اینترنشنال: بعد از این کار، تئاتر دیگری را بهروی صحنه بردی. کمی از آن کار برایمان بگو.
نیلوفر اسدی: به پيشنهاد يكی از دوستانم، قرار شد پرفورمنسی در غالب رقص معاصر به روی صحنه ببريم که «رقص سایهها » نام داشت و به زندگی واقعی آدمها و ماسکهای مختلفی که به چهرهشان میزنند، مربوط میشد و اینکه آدمها در طول روز چقدر باید نقش بازی کنند و همدیگر را فریب دهند.
ایران اینترنشنال: قرار است بهزودی کار جدیدی روی صحنه ببری. کمی از آن برایمان بگو ؟
نیلوفر اسدی: در حال حاضر در مراحل آمادهسازی نمایش جدیدی بهنام «جمعه» هستم که قرار است در تاریخ بیستو هشتم ژوئیه در شهر دَنویل ایالت کالیفرنیا روی صحنه برود. این نمایش شامل دو مونولوگ است كه من و آقای علیرضا نادر، این نمایشنامه را نوشتیم.
ایران اینترنشنال: آیا این کار هم همانند اپرای یورک برگرفته از داستان خاصی است؟
نیلوفر اسدی: این نمایش شامل دو مونولوگ است. كه اولی به نام لعنت نامه مرشد بلقيس به قلم استاد گرانقدر آقای علی رضا نادری نوشته شده. و دومين نمايش به نام جمعه که به قلم خودم است. قصه اولی نمايش را تحت تاثير اعدام هانيه جباری نوشتم و بعدها با تغييراتی تبديل شد به نمايش نامه جمعه. قصه زنی كه پس از بيست سال به جرم قتل اعدام می شود.
ایران اینترنشنال: آیا پرداختن به هنر در خارج از کشور هم مانند ایران سخت است؟
نیلوفر اسدی: اجرای کار هنری سخت است. و این سختی بهمراتب در خارج از ایران سختتر است و وقتی زن باشی، این سختیها بیشتر و بیشتر خواهد شد. به گمانم اين ريشه در فرهنگ و تاريخ ما دارد. و ما همچنان پس از مهاجرت رگه هايی از تفكراتمان را با خود میآوریم. اما با وجود برخی محدوديتها و تلخكامیهاهمچنان بايد ايستاد و كار كرد تا به هدف نزديك شد؛ چرا كه من فكرمیکنم تاوان سنگينی برای ايستادگیهايم داده ام، و به عنوان يك زن تلخیها و محرومیتهای بسياری را بر جان خريده ام. میپندارم تنها راه التيام زخم هايم حركت به جلوست. تلاش برای رسيدن به صلح و آرامش. و زمانيكه رنج را به درستی دريافته باشی، میخواهی فرياد آزادی سر دهی و تلاش خواهی كرد برای برون رفت از اين بحران. اما با وجود بعضی از محدودیتها، باید ایستاد و کار کرد و به هدف نزدیک شد؛ چرا که من فکر میکنم کار درست، این است.
من بهعنوان یک زن، فارغ از اینکه کار هنری میکنم، دلم میخواهد زنان جامعه به برابری حقوق اجتماعی برسند و در این راه تلاش میکنم و تحت عنوان گروه هنری «نود و یک» که از همان سال نود و یک آغاز به کار کرد، در تلاشم که از راه هنر، جامعه را به این روشنگری برسانم.