استقلال شماره یک نداشت
داربی نود تا دلتان بخواهد زد و خورد داشت. لگد و مشت داشت. توهین و ناسزا داشت. سنگ داشت. سرشکستن و سرشکستگی داشت. شهرآورد پایتخت همه چیز داشت الا فوتبال. الا نمایشی که بشود اسمش را گذاشت شطرنج دو مربی؛ یا گل سر سبد لیگ حرفه ای ایران.
گویی به تماشای هنرهای رزمی نشسته بودیم؛ جوری که انگار روح یوافسی در آزادی حلول کرده بود.
بازیکنانی که خیال می کردیم قرار است مرهم زخمهایمان باشند، نود دقیقه سوهان روحمان شدند؛ مبلغان این واقعیت که فوتبال ایرانی تنها در حنجره چند پیشکسوت از زمانه عقب مانده و چند گزارشگر کم اطلاع، آقای بلامنازع آسیاست.
راستی قرار بود مردم به احترام دختر آبی به ورزشگاه نروند که رفتند. قرار بود سیستم فروش بلیط به گونهای اصلاح شود تا امتیاز میزبانی معنی داشته باشد، اما دوباره کدخدامنشی و تقسیم فضای ورزشگاه به بهانه مشکلات سخت افزاری مطرح شد تا یادمان باشد دراینجا پارهای از مشکلات تا ابد ادامه دارند.
گاو نه من شیرده
پرسپولیس در داربی نود، پنجاه و چهار درصد مالک توپ بود، هشتاد و چهار پاس بیشتر از استقلال داد، ضمن آنکه دقت پاس بهتری هم داشت، با اینحال برخی تنها به این علت که آبیها ضربات درون چهارچوب بیشتری را ثبت کردند، سخت بر این باورند که اگرچه نتیجه به سود شاگردان کالدرون خاتمه یافت، اما این استراماچونی و تیمش بودند که به لحاظ فنی عملکرد بهتری داشتند.
بدون شک هر دو تیم در تلاش بودند تا ابتکار عمل را به دست بگیرند. توپ را بیشتر و بهتر بچرخانند و سرعتشان را به حریف دیکته کنند، اما وقتی آمار را دوباره بررسی میکنیم، معدل پایین دقت پاس از سوی هر دو تیم به یادمان می آورد که چرا آنهمه تظاهر به بازی با توپ در هیچ صحنهای به پاس پنجم نمیرسید و درست در آستانه ورود به یک سوم دفاعی حریف، عقیم میماند.
در واقع اگر یادمان نرفته باشد که هدف از فوتبال خلق موقعیت است و رسیدن به گل، آن گاه باید از حامیان و منتقدان هر دو تیم پرسید: نمایشی که در آزادی دیدیم آیا سنخیتی با ادعای ارائه بازی بهتر،که از سوی هر دو تیم مطرح شده است، دارد؟
اینکه توپ را در فضای مرده بچرخانی. یا با اور لپ و اینترلپ و کارهای ترکیبی، جریان بازی را دور از دروازه حریف دنبال کنی، به چه دردی میخورد؟ اصرار به تصاحب توپ؛ وقتی قرار نیست توفیقی در مواجهه با مدافعان رقیب داشته باشد، یادآور مثل گاو نه من شیرده است.
دفترچه ویلموتس خالی ماند
دوست دارم از آنهایی که با دیدن سرمربی تیم ملی در ورزشگاه، قند توی دلشان آب شد، بپرسم دستاورد فنی این حضور چه بوده است؟ این داربی بیطراوت کم گل، اگر از نزدیک رویت نمیشد، چه آسیبی به برنامههای مرد بلژیکی میزد که گمان میکنیم غیبت در آزادی از گناهان کبیره است؟
میدانم شهرآورد پایتخت به معنی رویارویی بیش از پانزده بازیکن ملی پوش است و جدال آنهایی که خود را برای پوشیدن این پیراهن مستحقتر از مدعوین میدانند. از رزومه مربیان دو تیم یا از تاریخ افتخارات سرخابیها هم مطلعم، اما وقتی برآیند تاکتیکی این هفت دست آفتابه و لگن هیچی نیست، چرا نسبت به از نزدیک دیدن این نمایش افتضاح اینهمه اصرار میورزیم؟
به نظرم یکشنبه جای مربیان رشتههایی چون بوکس، کاراته یا کشتی در آزادی حسابی خالی بود، زیرا بر خلاف ویلموتس که خیلی زود کاغذ و خودکارش را بدون هیچ یادداشتی جمع کرد، این بازی میتوانست نکتههای فراوانی برای مربیان ورزشهای رزمی داشته باشد.
سکانسی از داربی
بازی موقعیت خاصی ندارد. توپ، دور از دروازهها دست به دست میشود.گزارشگر اما میکوشد با شیوه تلقین درمانی آنچه دوست داشت را به خوردمان بدهد. او شروع میکند به تشکر از تماشاچی با فرهنگ. از بازیکنانی که اعتقاد داشت، فوتبال هیجانانگیزی ارائه میکنند. از داوری که نمی بیند صورتش کپ کرده است. از فدراسیون. از خانواده محترم رجبی( به یاد سریالهای قدیمی).
در همین لحظات است که دو بازیکن سرخابی دست به یقه میشوند. داور بی اتوریته خودش را دیر به صحنه میرساند. سنگی سر مدافع قرمزها را میشکند. داخل استودیو شبکه سه هم دو پیشکسوت استقلال و پرسپولیس با هم درگیر شدهاند.
صدای خیابانی را میشنویم که میگوید: به گیرندههایتان دست بزنید، ایراد از فرستنده نیست!
فرق بین شماره یک با بیست و دو
تردیدی نیست که محمد دانشگر در دفع توپ ناشیانه عمل کرد. مهدی ترابی هم پرس نشد. سیاوش یزدانی و دانشگر نیز نتوانستند تایمینگ مناسبی در زمان ایجاد پوشش در عمق داشته باشند، لذا در حضور پنج مهره آبی پوش، این بازیکن بینام و نشان حریف بود که پاس ترابی را نزدیک به دروازه استقلال دریافت کرد و تنها گل داربی غیر جذاب را به ثمر رساند.
میشود از چنین زاویهای به تنها گل این مسابقه نگاه کرد. میشود آسانگیری مدافعان حاضر در صحنه را زیر سوال برد، اما مهمترین نکتهای که نمیتوان آن را از این بحث خارج کرد، عملکرد دروازهبانی است که گویا حتی در غیاب رحمتی نیز همچنان شماره بیست و دو استقلال باقی مانده است. هرچقدر هم که بخواهیم دیگران را بیشتر مقصر جلوه دهیم، باز نمیتوان گل شدن آن شوت زمینی ساده راکه از زاویهای بسته و با زور و شتابی ناچیز نواخته شد، به چیزی غیر از ضعف حسینی نسبت داد.
درست در روزی که شماره یک پرسپولیس با گرفتن پنالتی کریمی مانع از فروپاشی سرخها شد، شماره یک استقلال این تردید را به وجود آورد که بیرقیب ماندنش در رقابتهای این فصل، آن انگیزهای را که در حسینی یکی دو فصل گذشته سراغ داشتیم، از بین برده است. مردی که قرار بود در تیم ملی هم شماره یک را بپوشد، اگر میخواهد قربانی اصلی نتایج بد استقلال نباشد، باید به اندازه یک شماره یک تمرین کند و مثل شماره یکها جریان بازی را در لحظاتی که تیم به مهارت او احتیاج دارد، تغییر دهد.