آیتالله خمینی؛ تحریک صدام به جنگ
در اینکه مقصر و بانی اصلی شروع جنگ هشتساله ایران و عراق، صدام بود، مناقشهای وجود ندارد؛ اما زیر سایه این مفروض، نقش دیگر مؤلفههای مؤثر، کمرنگ مانده یا فراموش شده است. یک عامل، اظهارنظرهای تند و تحریکآمیز آیتالله خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی ایران، علیه صدام و حکومت وقت عراق است.
آیتالله منتظری در مصاحبهای با اشاره به «شعارهای تند» مطرحشده پس از انقلاب (مانند «صدور انقلاب»)، از «وحشت» کشورهای مجاور از فضای سیاسی مزبور گفته است. او با اشاره به دیدار و گفتوگوی حضوری خود با آیتالله خمینی، روایت کرده است: «به ایشان گفتم که همیشه در دنیا رسم است در کشوری که انقلاب میشود، هیأتهای حسننیت به کشورهای مجاور میفرستند و به آنها پیام میدهند که ما با شما کاری نداریم و روابط همانطور [مانند دوران پیش از انقلاب] خواهد بود؛ ما متأسفانه اینکار را نکردهایم و هرچه زودتر این کار را انجام دهیم، بهتر است؛ بهخصوص که صدام زمزمه جنگ میکند و بنابراین باید زودتر جلوی جنگ را بگیریم.»
برمبنای گزارش آیتالله منتظری، رهبر انقلاب به این پیشنهاد واکنش منفی نشان میدهد و در برابر اصرار او که «ما نمیتوانیم دور کشور دیوار بکشیم»، پاسخ میدهد: «نهخیر؛ ما میخواهیم دور کشور دیوار بکشیم!»
اما مستقل از این گزارش مهم قائممقام رهبر پیشین جمهوری اسلامی ایران، مروری بر برخی اظهارنظرها، سخنرانیها و پیامهای آیتالله خمینی در آن دوران، نشانههای قابلتأملی دربر دارد.
خیز برای نابودی «صدام سفاک»
فروردین سال ۱۳۵۹ آیتالله خمینی در پیامی بهمناسبت قطع رابطه ایالات متحده با ایران، ضمن ابراز خوشوقتی از این رخداد، تأکید میکند که «ما امیدواریم که نابودی سرسپردگانی مثل سادات و صدام حسین بهزودی انجام گیرد و ملتهای شریف اسلامی به این انگلهای خائن، آن کنند که ملت ما با محمدرضای خائن کرد؛ و بهدنبال آن، برای آزاد زیستن و به استقلال تمام رسیدن، قطع روابط با ابرقدرتها خصوصاً آمریکا نمایند.»
آیتالله خمینی در این پیام اضافه کرده است که «صدام حسین همچون شاه مخلوع، چهره قبیح غیراسلامی و غیرانسانی خود را نشان داده و به هدم اسلام و حوزه مقدسه نجف کمر بسته، و با مسلمانان مظلوم برای رضای کارتر، آن کند که مغول کرد، و با علمای اسلام آن کند که رضاخان و محمدرضا پهلوی با علما و روحانیون و سایر طبقات کردند.»
او تصریح میکند که صدام «باید بداند که با این اعمال ضداسلامی، گور خودش و رژیم تحمیلی غیرانسانی و غیرقانونی بعث را با دست خود میکند.»
رهبر جمهوری اسلامی همچنین خطاب به مردم عراق میگوید: «بهپاخیزید و قبل از آنکه این رژیم فاسد همهچیز شما را تباه کند، دست جنایتکار او را از کشور اسلامی خود قطع کنید.»
او صدام را «سفاک» توصیف میکند و از ارتش عراق میخواهد که از «این مخالف اسلام و قرآن» اطاعت نکنند و «دست آمریکا را که از آستین صدام بیرون آمده»، قطع کنند.
تشویق به کودتا و براندازی
تنها یک روز پس از اظهارنظر پیشین، آیتالله خمینی در پیامی دیگر، حکومت عراق را «رژیم منحوس بعث» توصیف میکند که «خود را برای معارضه با اسلام و مسلمین آماده نموده».
وی تأکید میکند که «ملت مسلمان ایران و عراق، سردمداران آنان را بهجای خودشان مینشانند و آنان را از صحنه خارج و بهدست فراموشی تاریخ میسپارند.»
آیتالله خمینی، صدام حسین را «در معرض هلاک» ارزیابی میکند؛ کسی که از نظر او، مشغول «جنایت» است و «دستش تا مرفق به خون جوانان غیور عراق آلوده است.»
او حکومت صدام را «دشمن مردم عراق» و «رژیم منحوس بعث» و «رژیم فاسد» توصیف و ابراز امیدواری میکند که «چون رژیم شاهنشاهی به زبالهدان تاریخ افکنده شود.»
چند روز پس از این پیام، آیتالله خمینی در سخنانی، دولت عراق را فاقد پشتوانه مردمی و «پوسیده» میخواند و میافزاید: «این صدام حسین عقلش هم خیلی عقل درستی نیست؛ پوسیدهاند این ها. حالا هی نقشه میکشد برای اینکه ما چه و فلان.» او اضافه میکند: «اینها میخواهند به همان زمان جاهلیت برگردند که قوای عربی باشد و اسلام از آن خبری نباشد. تازه اینها اعتقاد به اسلام ندارند.»
در ادامه، آیتالله خمینی از ارتش عراق میخواهد که «کلکِ نظام باطل را بکند» و به صدام «پشت کند» و علیه حکومت او «قیام» کند. رهبر جمهوری اسلامی همچنین از «صاحبمنصب»های «خوب و متدین» در عراق میخواهد که «کودتا کنند» و صدام را «ازبین ببرند.»
او در مقام یک مرجع تقلید شیعه، فتوا میدهد که «حرام است بر آنها که یک قدم دنبال این شخص لعین [صدام] باشند. باید قیام کنند بر ضد او و مملکت خودشان را اسلامی کنند و حکومت خودشان را اسلامی کنند و قواعد هم اسلامی باشد.»
در رویکردی مشابه، اردیبهشتماه ۱۳۵۹ آیتالله خمینی در پیامی، حکومت عراق را «رژیم منحط و جنایتکار» توصیف میکند و از «افسران و درجهداران و سربازان» عراق میخواهد که «یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکاری را برچینند؛ و یا از پادگانها و سربازخانهها فرار کنند.»
او همچنین بار دیگر از ملت عراق میخواهد که «دست به دست هم دهند و این لکه ننگ [رژیم صدام] را از کشور عراق بزدایند.»
تداوم انتقاد تا شروع جنگ
مواضع تند رهبر جمهوری اسلامی ایران علیه بغداد ادامه مییابد. او در خردادماه ۱۳۵۹ بار دیگر صدام را با شاه ایران مقایسه میکند و او را ـ همچون محمدرضا پهلوی ـ «نوکر»ی برای آمریکا میداند.
چند هفته بعدتر، آیتالله خمینی رژیم صدام را بهخاطر برگزاری انتخابات نمایشی و فرمایشی و نیز حکومتگری با تکیه به «سرنیزه و کتک و حبس و کشتار» مورد انتقاد قرار میدهد.
رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی دیگری در مردادماه همان سال (۱۳۵۹) مجددا به انتقاد از حکومت عراق میپردازد. این همزمان است با افزایش حملههای ارتش عراق به مناطق مرزی غرب ایران. آیتالله خمینی میگوید: «چطور من به دولت عراق بگویم «دولت اسلامی»؟ ما چطور میتوانیم دولت عراق را مسلم بدانیم؟ درصورتیکه اسلحه میفرستد به ایران و دائماً ایران را مورد هجوم قرار میدهد و برای آمریکا کار میکند؟»
حدود یکماه پیش از آغاز رسمی حمله عراق به ایران، آیتالله خمینی در سخنرانی دیگری، از استقرار «حکومت جابر و استبدادی» در عراق میگوید و این که: «حالا چنانچه، در عراق یک سانحهای برای صدام حسین پیدا بشود، یا در مصر یک سانحهای برای سادات پیدا بشود، و این سانحه ـ مثلا ـ به آنها ضرر وارد نکند، مردم عزا میگیرند! و اگر آنها را از بین ببرد، مردم شادی میکنند!»
و سرانجام در فاصله ده روز تا شروع رسمی جنگ، او در پیامی بهمناسبت حج، صدام را «خادم سرسپرده آمریکا» توصیف میکند؛ کسی که همچون سادات و شاه به «تفرقهافکنی» بین مسلمانان دست زده و از «هیچ جنایتی» برای تحقق خواستههای ایالات متحده، فروگذار نکرده است.
مسئولیت عراق؛ نقش آیتالله خمینی
نقش رژیم صدام و عراق بهعنوان آغازکننده و مقصر و مسئول اصلی وقوع جنگ هشتساله، مفروض و بهقدر لازم مستند است. این موضوع اما نافی نقش دیگر عوامل، ازجمله سخنان تحریککننده آیتالله خمینی نیست.
صدام برای حمله به ایران، انگیزهها و اهداف خود را داشت. در این بستر، احساس خطر او از مواضع سیاسی رهبر جمهوری اسلامی ایران و تأثیر منفی محتمل آن بر روندهای سیاسی مسلط در عراق، قابلفهم میشود.
قابل توجه این که محمود دعایی، سفیر وقت ایران در عراق، از پیغام صدام برای مذاکره با رهبر ایران در ابتدای سال ۱۳۵۹ و واکنش منفی آیتالله خمینی خبر داده است. به روایت او، پاسخ رهبر جمهوری اسلامی چنین بود: «عراقیها حسننیت ندارند و قصد فریب ما را دارند؛ من مصلحت نمیدانم در این شرایط، شخصی را از طرف خودم بفرستم.»
عبدالعلی بازرگان نیز گفته که صدام از طریق سفیر ایران در عراق، به رهبر جمهوری اسلامی پیغام داده بود که «ما اولین کشوری بودیم که انقلاب شما را بهرسمیت شناخته و از آن استقبال کردهایم؛ چرا اینقدر در رادیوهای انقلابی شما برای خارج کشور، درجهت براندازی نظام ما و صدور انقلابتان تبلیغ میکنید؟ اگر بخواهید این تعرضات را تکرار کنید، ما ساکت نمینشینیم و جواب شما را با نیروی نظامی خواهیم داد». برمبنای این روایت، واکنش آیتالله خمینی چنین بوده است: «اعتنایی به حرفهایش نکنید؛ من با تهدیدهای او آشنایم.»
تهدیدهای صدام اما صورت عینی بهخود گرفت و تحقق یافت. او جنگی را کلید زد که ۲۸۸۷ روز بهطول انجامید و برآورد دقیق هزینههای نجومی مادی و انسانی آن برای ایران و عراق، آسان نیست.
اگر آیتالله خمینی گفتار و کردار سیاسی متفاوتی درقبال صدام و حکومت صدام درپیش گرفته بود، آیا باز هم جنگ بهوقوع میپیوست؟ اگر تهران مناسبات توأم با مصالحه و مراوده و مذاکرهای با بغداد اتخاذ کرده بود، آیا باز هم حمله به ایران رخ میداد؟
پاسخ به پرسشهایی از این دست، آسان نیست. اما با اطمینان میتوان گفت که مواضع تند رهبر جمهوری اسلامی علیه صدام، در ترغیب عراق به حمله نظامی به ایران، بیتأثیر نبوده است.
آیتالله خمینی یکسال پساز نوشیدن «جام زهر» قطعنامه و پایان جنگ، درگذشت. سه دهه پس از فوت رهبر نخست جمهوری اسلامی، هنوز نقد کارنامه ادبیات و مدیریت سیاسی او ـ بهویژه در موضوع آغاز و تداوم جنگ ـ ازجمله خطوط قرمز رسانهها محسوب میشود.