حسن عباسی؛ زندان با طعم مرخصی
اول شهریورماه، پلاکاردهایی در شهرستان مهریز یزد نصب شد که از سخنرانی حسن عباسی در حسینیه باغ بهار خبر میداد.
حسن عباسی برای تعطیلی عید غدیر، از زندان به مرخصی آمد و قرار بود کنار احمد خاتمی، امام جمعه تهران، و حجتالاسلام برقرار، امام جمعه ملایر، در حسینیه باغ بهار، که نخلکِشیهایش در ماه محرم شهرت دارد، سخنرانی کند؛ اما نشد و سایت اندیشکده یقین، که وابسته به عباسی است، اعلام کرد «استاد» به زندان رفته و سخنرانی منتفی است. شاید هم نصب چند پلاکارد و نشر خبر در فضای مجازی از همان جنگهای روانی بود که عباسی مدعی است در هر سخنرانی هفتاد نوعش را به راه میاندازد.
تا به اینجای کار و چند هفتهای که از بازداشت عباسی میگذرد، هوادارانش بیکار نبودهاند و در دفاع از عباسی هر کاری از دستشان برمیآمده، کردهاند.
عباسی بهیکباره از مقام کیسینجر جهان اسلام، لقبی که خودش به خودش داده، به منزلت ابوذر انقلاب رسیده است و حامیان دوآتشهاش این وسط روشن نکردهاند اگر عباسی ابوذر شود، آن وقت طرفِ حسابش بنیامیه و معاویهاند و خلیفه زمان، سیدعلی خامنهای، در جایگاه عثمان است.
هنوز معلوم نیست عباسی در زندان میماند یا اینکه باز به مناسبتی مرخصی میگیرد و راهی خانه میشود؛ اما تجربههای قبلی نشان میدهد به جاهایی و کسانی وصل است که اجازه نمیدهند زیاد در زندان معطل شود.
هرچند که شاکیهای عباسی نهادهای قدرتمندی مثل وزارت اطلاعات و ارتش بودهاند، در جمهوری اسلامی ایران دست بالای دست بسیار است و حسن عباسی از آنهایی است که طعم خوش آزادی بیان در نظام اسلامی را چشیده و مجازاتهای اسلامی به او که میرسند حالوهوای سوییس میگیرند و بهنفع متهم تفسیر میشوند.
نمیدانیم عباسی به زندان بازگشته است یا نه، ولی این بار شاکیاش وزارت اطلاعات بود و دلیل شکایت، سخنرانیاش در دیماه سال ۹۶.
عباسی در آن سخنرانی به محمود علوی، وزیر اطلاعات، تاخت و او را به زدوبند و پشتیبانی از سایت «آمدنیوز» متهم کرد و گفت به همین دلیل است که آمدنیوز زیروبالای نظام را میگوید و حتی به شخص رهبری توهین میکند، اما به نام وزیر اطلاعات که میرسد، از او با احترام یاد میکند و کلاه از سر برمیدارد. شکایت وزارت اطلاعات بیش از یک سال در قوهقضاییه چرخ خورد تا اینکه سرانجام حکم بازداشت عباسی صادر شد.
کیسینجر بیمدرک جهان اسلام
برای آنها که بخواهند حسن عباسی را بشناسند و بدانند از کجا آمده و چطور بهیکباره شهره شده است، پیدا کردن زندگینامه عباسی و دانستن گذشتهاش مثل یک تحقیق تاریخیِ سخت و نایاب است و معلوم نیست این آدم زنده و معاصر کجا درس خوانده و پیش از اینکه در بازار وعظ و سخنرانی حزباللهیها چهره شود، چه میکرده و کجا بوده است؟
انگار حسن عباسی سوابق گذشتهاش را بهعمد حذف کرده و همین چند کلمه را باقی گذاشته است که در سال ۱۳۴۵ در ازنای لرستان زاده شد و مدتی داوطلبانه جبهه رفت و لیسانس علوم سیاسی دارد، که هیچ دانشگاهی تاییدش نکرده و خود عباسی هم گویا تواضع به خرج داده است و نه از مدرک لیسانسش رونمایی کرده و نه گفته مدرک دکترایش را از کجا گرفته است.
با این حال در سایتهای هوادارِ «استاد»، نقل است که بیش از چهل کتاب نوشته، اما محقق بیکاری که بخواهد دنبال عناوین کتابها بگردد دستش خالی میماند و عاقبت به ساعتها سخنرانی میرسد و در بیشتر این خطابههای یکسویه که در آنها از پرسش و پاسخ با مخاطب خبری نیست و به روال اهل منبر انجام شده، نام هنری کیسینجر است که از حسن عباسی بهوفور شنیده میشود.
حسن عباسی خود را هنری کیسینجر جهان اسلام میداند و با اعتمادبهنفس اعلام کرده استراتژیست مستقل جمهوری اسلامی ایران است.
هنری کیسینجر، مشاور امنیتی سالهای دور آمریکا، از سال ۱۹۷۹ که از مناصب دولتی کناره گرفت، شرکت مشاوره روابط بینالملل را بنیان نهاد که به سران کشورها مشاوره سیاسی میداد.
از قضا، حسن عباسی هم راه کیسینجر رفت و اندیشکده یقین را در سال ۱۳۷۹ راه انداخت. مقر این دفتر مطالعاتی در تهراننو و در خیابان ۱۱ نیروی هوایی است، البته این توفیق را نداشته است به سران کشورهای دنیا مشاوره دهد، بنابراین هدفش را مقابله با دفتر مطالعات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت اعلام کرد.
میتوان گفت هویت حسن عباسی بهنوعی در دشمنی با هاشمی رفسنجانی تعریف شده است. مرکز مطالعات مجمع هم در آن سالها که اندیشکده یقین به جنگش رفت، مجموعهای بود که هاشمی تاسیس کرد و حسن روحانی ریاستش را بر عهده داشت و امثال محمود سریعالقلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، هم در آن مشغول بودند. با مرگ هاشمی رفسنجانی، دفتر مطالعات راهبردی بسته شد و شاید حالا، حسن عباسی باید با موسسه روابط بینالملل کیسینجر رقابت کند.
بد نیست کمی هم از هنری کیسینجر بگوییم که حسن عباسی خودش را نوع مسلمان و ایرانیاش میداند. کیسینجر در سال ۱۹۲۳ در شهر فورت آلمان به دنیا آمد و در سال ۱۹۳۸، همراه خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کرد.
در هاروارد درس خواند و چند سال با درجه افسر اطلاعاتی در ارتش آمریکا خدمت کرد و در سال ۱۹۶۹ به سمت مشاور امنیتی کاخ سفید منصوب شد. در سال ۱۹۷۷، وزیر خارجه آمریکا بود و پایبند به دیپلماسی واقعگرا و برای تشنجزدایی از رابطه آمریکا و شوروی تلاش کرد و از بانیان ایجاد رابطه میان آمریکا و چین بود. کیسینجر در سال ۱۹۷۳ برنده جایزه صلح نوبل شد. حالا کافی است به سایت اندیشکده یقین سری بزنیم تا تئوریهای حسن عباسی را بخوانیم که مدام از جنگ با آمریکا دم میزند و این جنگ را حتمی و اجتنابناپذیر میداند. با این وصف، حسن عباسی حتی اگر از همه لحاظ مشابه کیسینجر باشد، جایزه صلح نوبل را نخواهد گرفت.
دیروزِ افسانهای و امروزِ توهمی و آینده هیچ
حسن عباسی چه نمیگوید؟ مخاطبهای عباسی نظرهای او را در همه زمینهها شنیدهاند. از تحلیل سریالهای آمریکایی «لاست» و «فرار از زندان» گرفته تا کارتون «یوگی و دوستان»، که همگی را با چوب صهیونیست بودن رانده است.
عباسی در زمینه سیاست بینالملل البته خود را تحلیلگری جهانی میداند و خلاصه حرفش این است که تمدن غربی یک کل واحد است که با یک اتاق فکر میخواهد جهان اسلام را که در ایران و حوزه علمیه قم تبلور پیدا کرده است، نابود کند.
در یکی از آخرین سخنرانیهای عباسی با عنوان «جنگ جهانی چهارم»، حاضران بهیکباره فهمیدند که جنگ جهانی چهارم شروع شده است و «استاد» در میانه سخنرانی، وقتی متوجه شد جنگ سوم را جا انداخته است، چند کلمهای درباره جنگ سرد گفت و کشمکش آمریکا و شوروی را همان جنگ جهانی سوم نامید و دوباره سراغ جنگ بعدی رفت که از یازدهم سپتامبر و فروریختن برجهای تجارت جهانی نیویورک آغاز شده و هدفش جمهوری اسلامی ایران است.
به همین سادگی تعریف جنگ عوض میشود و در چند کلمه دههها و سدهها به نفع ولایت فقیه مصادره میشود و در آخر هم «استاد» اعلام میکند کاخ سفید حسینیه میشود و کاخ الیزه زینبیه و کرملین بیتالعباس خواهد شد.
حرفهای تند و تیز، مثل فلفل در غذای هندیها، چاشنی همیشگی سخنرانیهای عباسی است و گاهی آنقدر آتشین میشود که روزنامهها آن را بازتاب نمیدهند و خبرش بیرون نمیآید. در سال ۱۳۸۳، حسن عباسی طرحی داد که به نظرش مانع حمله آمریکا به نیروگاه هستهای بوشهر میشد. عباسی گفت که با یک سپر انسانی از اقلیتهای مذهبی و بیشتر یهودیها، میتوان آمریکا و اسرائیل را از حمله به راکتور هستهای منصرف کرد. این گفتههای عباسی، به دلیل تبعاتی که داشت، جایی منتشر نشد اما در خاطر مخاطبانش ماند.
با این حال، اگر کوشش کنیم و از حرفهای بیربط «استاد» به اغماض بگذریم، یک شالوده فکری هم در اندیشههای او تشخیص میدهیم. «کیسینجر جهان اسلام» اصولا با نهاد دولت مشکل دارد و به نظرش تمامی دولتهای بعد از انقلاب یا غربگرا و لیبرال بودهاند یا منحرف و ولایتگریز.
حکومت آرمانی که عباسی در سر دارد، حکومتی است که فقط ولی فقیه دارد و دیگر هیچ. البته در برنامه «جهان آرا»، که از شبکه افق پخش میشود، نیز بهصراحت گفته است بزرگترین دستاورد جمهوری اسلامی ایران ولایت فقیه است و آزادی بیانی که در نظام اسلامی وجود دارد، با هیچ دورهای از تاریخ ایران قابل مقایسه نیست.