رفراندوم؛ برای دیگران، نه برای ایران
حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی ایران، در اظهارنظری به بهانه تصمیم اخیر دولت آمریکا علیه سپاه پاسداران، ضمن تجلیل از این نهاد نظامی، آن را «مدافع آزادی» خوانده و گفته است: «بسیار علاقهمندیم در منطقه رفراندومی برگزار شود تا همه ملتها و کشورها اعلام کنند که در این سالها از سوی چه کسانی بر منطقه ظلم شده و چه کسانی به یاری دولتها و ملتهای منطقه شتافتهاند.»
مستقل از آنچه که به کارکردها و کارنامه سپاه پاسداران در منطقه، بهویژه در حمایت از رژیم بشار اسد و کمک به تداوم استقرار و حکومت آن مربوط است و صرفنظر از داوری درباره ارزیابی روحانی، نکته معنادار، پیشنهاد رییس جمهوری برای برگزاری «رفراندوم» است.
روحانی در حالی از رفراندوم میگوید که ماهها از آخرین اظهارنظر او در این موضوع سپری میشود. آخرین بار، تابستان سال پیش بود که روحانی در مصاحبهای تلویزیونی، بار دیگر به ظرفیت قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای برگزاری رفراندوم و «مراجعه به صندوق آراء» در موارد مهم و اساسی، اشاره کرد.
اشاره روحانی به اصل ۵۹ قانون اساسی بود که در آن تصریح شده است: «در مسائل بسيار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممكن است اعمال قوه مقننه از راه همهپرسی و مراجعه مستقيم به آرای مردم صورت گيرد.»
پیشتر در بهمن دو سال قبل نیز روحانی در سخنرانی مراسم بزرگداشت سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، به این مقوله (رفراندوم) گریزی زده، و گفته بود: «قانون اساسی، بنبستها را برداشته است و ظرفیت بزرگی دارد؛ اگر در موضوعی با هم بحث داریم، باید به اصل ۵۹ مراجعه کنیم که طبق آن باید به آرای مردم مراجعه کرد.»
با وجود این سخنان، و درحالیکه عمر دولت دوم روحانی به نیمه میرسد، او نتوانسته ـ یا نخواسته ـ هیچ موضوعی را به همهپرسی گذارد. به تعبیر دقیقتر، هسته سخت قدرت در ایران، به برگزاری هیچ رفراندومی ابراز تمایل نشان نمیدهد، یا رجوع به افکار عمومی را فاقد ضرورت ارزیابی میکند.
سوگیریهای اساسی و تصمیمهای بنیادین در حکومت، از جمله در حوزه سیاست خارجی، بدون هیچ نیازی به نظرخواهی از ایرانیان پیگیری میشود و تحقق پیدا میکند.
حتی مقولههایی چون «حجاب اجباری» نیز بیاعتنا به خواست افکار عمومی و سنجش نظر اکثریت مردم ایران از مجرای رفراندوم، همچنان جاری است.
افزون بر آنچه آمد، پرسشهای دیگری وجود دارد؛ از جمله این که: چرا آقای روحانی که پیشنهاد انجام همهپرسی را در کشورهای منطقه مطرح میکند، رفراندومی مشابه را در ایران برگزار نمیکند. رفراندومی با پرسشی مشابه: «کدام نیرو یا نهاد یا کدام اشخاص حقیقی و حقوقی در ایران به مردم ظلم میکنند؟»
فراتر از این، پرسشی بنیادین قابل طرح است: چرا حکومت در ایران از برگزاری رفراندوم و رجوع به افکار عمومی گریزان است؟
چرا حاکمان هیچ انگیزه و ضرورتی برای مراجعه به نظر شهروندان ندارند؟ چرا حکومت به برگزاری انتخابات متکی به «نظارت استصوابی» شورای نگهبان، بسنده میکند و آن را برای «مردمی» و «مشروع» دانستن نظام، کافی میداند؟
چرا با وجود ادعاهای مقامهای ارشد جمهوری اسلامی، بهویژه آیتالله خامنهای، شخص اول نظام، درباره مقولههای مرتبط با زندگی جمعی ایرانیان، به نظر و خواست آنان بیتوجهی میشود؟
پاسخ این پرسشها، و سوالهای مشابه، چندان دشوار نیست. سوگیریهای بنیادین و رویکردهای اساسی حکومت در حوزههای سیاسی و اجتماعی، چنان با خواست اکثریت ایرانیان در فاصله است که برگزاری هر رفراندوم یا «انتخابات آزاد، سالم و منصفانه»ای را منتفی میکند.
کانون مرکزی قدرت، متکی به نهادها و بازوهای سختافزاری خود، اراده و دیدگاه خویش را به اکثریت ایرانیان تحمیل میکند.
آنچه علیه برنامه «نود» و مجری مشهورش، عادل فردوسیپور، در شبکه سوم سیمای جمهوری اسلامی رخ داد، آخرین شاهد و یک نمونه معنادار جدید است؛ تحمیل نظر مدیریت به اراده میلیونها بیننده، تنها با تکیه به «قدرت» اداری و اجرایی و سختافزاریای که در اختیار دارند.
وقتی یک برنامه ورزشی متفاوت در تلویزیون جمهوری اسلامی تحمل نمیشود، تکلیف احترام به خواست و نظر اکثریت شهروندان در حوزههای بااهمیت و محورهای اساسی مشخص است.
روحانی ـ بخوانید «حکومت» ـ در حالی پیشنهاد رفراندوم در کشورهای منطقه را مطرح میکند که فاقد بضاعت و اعتماد به نفس لازم برای انجام همهپرسی در داخل ایران است.