سههزار روز حصر؛ چرا چهارهزار روز نشود؟
سههزار شبانهروز از حصر خانگی و بازداشت بدون محاکمه میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد گذشت. حبسی بیهیچ دادگاه، هرچند نمایشی؛ رهبران جنبش اعتراضی سال ۱۳۸۸ همچنان در خانه خود محبوساند؛ از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ که برای «اعلام همبستگی با حرکتهای مردمی در منطقه، بهویژه قیام آزادیخواهانه مردم تونس و مصر علیه حکومتهای استبدادی» درخواست راهپیمایی کردند.
بازداشت خانگی رهبران جنبش اعتراضی سال ۸۸ در حالی چنین ادامه یافته که اعتراض به این وضع، به سطوحی از رسانههای اجتماعی آنلاین یا معدودی از کنشگران سیاسی، محدود شده است.
همدلان محصوران در اختلافنظر و تعلیقی راهبردی، از تحمیل خواست خود به هسته سخت قدرت، ناتوان ماندهاند. به این معنا که طیفی از همدلان، به نتایج و واسطههای برآمده از انتخابات، اعم از ریاست جمهوری و مجلس، دلخوش کردهاند؛ اتکایی که در عمل، بینتیجه مانده است. نه روحانی و نه فراکسیون امید مجلس، توان ـ یا به تعبیری دیگر، اراده ـ لازم را برای پیگیری رفع حصر نداشتهاند. طیف دیگری از همدلان محصوران نیز متاثر از سرکوبهای درازمدت و فشارهای امنیتی ملموس و حاد، تکیه به جنبشهای اجتماعی برای تحمیل مطالبات به کانون مرکزی قدرت را مسکوت گذاشتهاند.
فریادهای اعتراض صریح و بیپروای معدود افرادی چون ابوالفضل قدیانی در داخل ایران نیز نتوانسته تغییری در رفتار شخص اول نظام ـ که بانی و پیگیر و تصمیمگیر اصلی درباره حصر است ـ ایجاد کند. قدیانی «امالفساد» را «حکومت مادامالعمر» میداند و ادامه حصر موسوی، کروبی و رهنورد را «نشانه آشکار دیگری از اصلاحناپذیری نظام حاکم» میخواند.
درحالیکه قدیانی «راه برونرفت» از وضع موجود و مستقر را «مقاومت و اعتراض» ارزیابی میکند، سعید حجاریان معتقد است: «چنانچه اصلاحطلبان و معترضان به وضع معیشت یکصدا شوند، نخستین گزینه برخورد قهری، اصلاحطلبان خواهند بود، نه توده مردم حاضر در خیابان. از اینرو اصلاحطلبان ضمن تمرکز بر عدالت، بهتعبیری باید سر خود را پایین نگه دارند تا از این طوفان به سلامت گذر کنند.»
نباید از یاد برد که حجاریان در سویی از اردوگاه اصلاحطلبی ایستاده است که آوانگارد ارزیابی میشود. او از «شبکههای اجتماعی» و حتی از «نافرمانی مدنی» میگوید، و منتقد اصلاحطلبان «کانفورمیست» است که «گدایی قدرت» میکنند.
در چنین وضعی، تکلیف بخش غالب و محافظهکار و میانهرو در اردوگاه اصلاحطلبی مشخص است؛ اصلاحطلبانی که موضوع حصر برایشان فاقد اولویت و موضوعیت است و حتی اگر درباره آن وعدهای داده و سخنی گفتهاند، دیگر مدتهاست که سکوت یا حتی انکار میکنند.
مابهازای این وضع، و نتیجه نهایی توازن نیروهای سیاسی مطرح یا موثر، جز ادامه حصر چه میتوانست باشد و شود؟ وقوع پارهای گشایشها در چگونگی بازداشت محصوران نیز تنها واکنش شخص اول نظام به مطالبات داخلی و لابیها و فشار نهادهای خارجی بوده است؛ گشایشهایی در حد تسهیل امکان دیدار محصوران با فرزندان و بستگان درجه اول؛ وضعیتی که تغییر معناداری در اصل ماجرا، یعنی ادامه حبس بدون محاکمه و نقض حقوق اساسی و مدنی محصوران ایجاد نکرده است.
در شرایطی که تحریم و تهدید خارجی علیه ایران شدت یافته و قهر و چالش تهران ـ واشنگتن نیز تشدید شده و در زمانهای که فریادهای اعتراض و نارضایتی در قالب تجمع و تحصن، برای حکومت خطرخیز نشان داده، قابل پیشبینی است که رهبر جمهوری اسلامی ایران از حضور اجتماعی و تحرک سیاسی موسوی، کروبی و رهنورد جلوگیری کند. این، بهگونهای قابلحدس، بهمعنای ادامه بازداشت خانگی و بدون محاکمه محصوران خواهد بود.
به بیان دیگر، هیچ دلیلی وجود ندارد حصری که سههزار شبانهروز ادامه یافته است، همچنان کش نیابد؛ مگر دستکم در سه حالت، که حبس خانگی شاید بهشکلی معنادار تغییر کند:
نخست؛ تشدید و تعمیق بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، متاثر از شرایط داخلی و تحریمها، تا سقفی که راس هرم نظام سیاسی را ناگزیر از دستیازیدن به پارهای اصلاحات بنیادین (ازجمله عفو زندانیان سیاسی و رفع حصر) کند.
تحقق این احتمال، محال نیست، اما چشمانداز روشن و شواهد امیدوارکنندهای برای آن موجود نیست.
دیگر؛ افزایش اعتراض و مقاومت علیه خودکامگی و نقض حقوق بشر در ایران، در قالب جنبشهای اجتماعی؛ روندی که تا سقف وادار کردن شخص اول نظام به عقبنشینی از رویکردهایش و مصالحه با معترضان، پیش رود.
این احتمال نیز هرچند محال نیست، اما در شرایط مستقر، نشانههای چندانی برای تحقق و کامیابی آن وجود ندارد.
آخر؛ همانکه خردادماه سال پیش، مهدی کروبی گفت: «هشت سال است که از حصر غیرقانونی و بیضابطه میگذرد و ظاهراً پایانی هم بر این خودسری نیست و کسی هم خود را در قبال آن پاسخگو نمیداند. با این روند به نظر مىرسد ملکالموت حضرت عزرائیل تعیینکننده سرنوشت آن باشد؛ بدینروی که یا ما زودتر میرویم و یا آن دیگری.»