داستان فردوسیپور و سلبریتیها؛ استخوانهایی در گلوی حکومت
حذف موقت برنامه نود از جدول پخش شبکه سه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، اولین چالش حکومت ایران با ستارهها و چهرههای مطرح تلویزیون و سینما نیست، آخرینشان هم نخواهد بود.
پخشنشدن برنامه نود برای دو هفته پیاپی از این جهت که دو طرف دعوا هر کدوام نماد جریانی قوی در ساختار سیاسی-اجتماعی حال حاضر ایراناند، بیش از موارد دیگر مورد توجه قرار گرفته است. نود بیشک پرمخاطبترین برنامه تلویزیونی حال حاضر ایران است که بهدلیل نقد نابسامانیهای مدیریتی فوتبال ایران و فساد اقتصادی تاثیرگذار در این حوزه، مخاطبان زیادی برای خود جمع کرده است. نود گرچه حدود ۲۰ سال پیش بهعنوان برنامهای صرفا برای نقد مسابقات فوتبال و داوریها آغاز به کار کرد، اما بهمرور با ورود به حواشی مدیریتی فوتبال ایران و افشای فساد اقتصادی در این عرصه، به یک برنامه داغ تبدیل شد.
فردوسیپور، پویول و پسر باجناق حداد عادل
در طول این سالها عادل فردوسیپور، تهیهکننده و مجری محبوب برنامه نود، با چالشهای مختلفی روبهرو شده است، اما بسیاری بر این باورند که بهلطف حضور یک مدیر کرمانی در شبکه سه تلویزیون به نام علیاصغر پورمحمدی که همشهری اوست، توانسته بود چالشها را پشتسر بگذارد. با این حال در اردیبهشت سال جاری، با خروج پورمحمدی از شبکه سه و سپردن مدیریت آن به علی فروغی، رییس مرکز بسیج سازمان صداوسیما، پیشبینی میشد که نود با مدیریت جدید دچار چالش شود.
فروغی که کمتر از ۳۰ سال سن دارد، فارغالتحصیل دانشگاه امام صادق و پسر باجناق حداد عادل است. فروغی زمانی که مدیر بسیج صداوسیمای ایران بود، مدیریت ساخت مستندی باعنوان «خارج از دید» را برعهده داشت که در واقع روایت حکومت از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و حوادث پس از آن بود که از پنجم تا نهم دیماه سال گذشته هرشب روی آنتن شبکه سه سیما رفت.
اولین چالش فروغی و فردوسیپور همزمان با جامجهانی فوتبال اتفاق افتاد؛ زمانیکه فردوسیپور با هزینه اسپانسر برنامهاش، کارلوس پویول، فوتبالیست محبوب اسپانیایی را به تهران کشاند، اما مسئولان تلویزیون اجازه حضور او در برنامه را ندادند. درباره دلیل این کار، شایعات متعددی مطرح شد، اما جدا از اینکه علت واقعی موی بلند پویول بود، یا چیز دیگری، شکاف بین فردوسیپور و مدیر جوان شبکه سه بیشتر شد؛ شکافی که هفته گذشته با اعلام روابط عمومی شبکه سه رسمیت پیدا کرد.
حذف برنامه فردوسیپور برای دومین هفته پیاپی، با استقبال رسانههای وابسته به حکومت، ازجمله روزنامه کیهان روبهرو شد. روزنامه سیاست روز هم نوشت که «عادل فرودسیپور کارش را بلد است. او اینقدر زبل هست که وسط برنامهاش بهشکل یواشکی نگاههای سیاسیاش را هم بگنجاند و آب از آب تکان نخورد».
چالش عکس دو بازیگر با درویش آزاد شده
اما مشکل جمهوری اسلامی و رسانههای حامیاش تنها عادل فردوسیپور نیست. آنها با تمام ستارهها و افراد مشهوری که خارج از چارچوب نظام عمل میکنند، مشکل دارند؛ و شاید مساله اصلی این است که چارچوبهای تعیینشده ازسوی نظام، روزبهروز تنگتر میشود. برای مثال به یکی از آخرین موارد از این دست اشاره میکنم:
ستاره اسکندری و امیرحسین صدیق، دو بازیگر سینما و تلویزیون، شاید تصور نمیکردند عکس گرفتن با پوریا نوری، از دراویشی که بهتازگی از زندان آزاد شده است، رسانههای حکومتی و طرفداران حکومت را چنین عصبانی کند.
روزنامه جوان، ارگان رسانهای سپاه پاسداران، با انتقاد از اسکندری و صدیق مدعی شد: «چطور میشود افرادی در کنار مسببان متوحشانهترین اتفاقات جامعه بشری در هزاره سوم بایستند و عکس شادمانه بگیرند، اما درعینحال، نگران انسانیت و جامعه دموکراتیک باشند؟!»
روزنامه کیهان نیز با نسبتدادن عنوان «دراویش داعشی» به درویشهای که اسفند سال گذشته در ناآرامیهای خیابان پاسداران حضور داشتند، به انتقاد از ستاره اسکندری و امیرحسین صدیق پرداخت.
خبرگزاری فارس، وابستهبه سپاهپاسداران نیز در گزارشی با انتقاد از این دو بازیگر، آنها را متهم کرد که «فاقد تحلیل و در عوض، تشنه دیدهشدن هستند».
رسانههای حکومتی به هنرمندان و چهرههای سرشناسی که برخلاف موضع رسمی حکومت اعلام نظر میکنند، انگ بیسوادی میزنند و کاربران همسو با آنان نیز در شبکههای اجتماعی سعی میکنند با هشتگ #سلبریتی_بیسواد فضای انتقادی علیه این افراد راه بیندازند. از نظر آنها هر چهره سرشناسی که به عمق ارزش نقضهای مکرر حقوق بشر در ایران، ازجمله اعدامهای گسترده پی نبرد و آن را قدر ننهد، بیسواد است!
ترانه علیدوستی، باران کوثری، رضا کیانیان، رخشان بنیاعتماد، مهناز افشار، حمید فرخنژاد، بهاره رهنما، مهراب قاسمخانی و... هرچقدر نقاط حساسیت حکومت گسترش پیدا کرده، تعداد هنرمندان و چهرههای سرشناس و مطرح مغضوب رسانههای حامی حکومت گستردهتر شده است. حلقه محاصره آنقدر تنگ شده که پرویز پرستویی، بازیگر اصلی و محبوب فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا، کارگردان مورد اعتماد حکومت نیز مغضوب رسانههای حامی حکومت شده، تا آنجا که روزنامه کیهان از اینکه شبکه نسیم برنامه مروری بر فیلمهای او را پخش کرده است، انتقاد میکند.
استخوان در گلو
در دهههای اول تا سوم پس از انقلاب اسلامی در ایران، کنترل هنرمندان و چهرههای مشهور، بهویژه هنرمندان عرصه سینما و تلویزیون، برای جمهوری اسلامی چندان دشوار نبود. با تلویزیون صددرصد حکومتی و سینمایی که بهخاطر تغذیه مالی از وامهای بنیادهای دولتی، وامدار حکومت بود، تنها کنترل تعداد محدودی از نشریات اثرگذار، مانع از آن میشد که هنرمندان بتوانند با خیال راحت به رفتارهای حاکمیت اعتراض کنند. چون یا تریبونی برای اعتراض نداشتند و اگر هم به احتمال یکیدو درصد تریبونی فراهم میشد، از چرخه تولید هنر حذف میشدند. اما با گسترش شبکههای اجتماعی و همچنین افزایش تعداد هنرمندان معترض، حالا ستارهها به استخوانی در گلوی حاکمیت تبدیل شدهاند که در مقابل اعدامها، فساد اقتصادی، اختلاس و زندانیکردن فعالان مدنی سکوت نمیکنند و ازسوی رسانههای حامی حکومت، سلبریتیهای بیسواد خوانده میشوند.